با سلام
آنی عزیزم لحنت اصلا تند نیست و میدونم هر حرفی که میزنی برای بهتر شدن زندگیمه و از اینکه همیشه کنارم بودی و من خیلی جاها از راهنمایی های خوبت استفاده کردم ممنونم اما همونطور که سارا گفت من اصلا قهر نکردم منکر این نمی شم که عصبانی شدم و اون لحظه خیلی دلخور شدم ولی همون موقع بهش گفتم چند روز میرم که آروم بشی
تو این 5 سال این اولین باریه که من خونه رو به این قصد ترک میکنم البته بازم میگم من قهر نکردم اگه قهر بودم جواب تلفن هاشو نمی دادم دیشب آخر شب داشتم باران و می خوابوندم بهم زنگ زد منم خیلی عادی باهاش حرف زدم ولی اون طبق معمول کلافه بود حتی بهش گفتم می خوای فردا بریم خرید گفت نه حوصله شو ندارم باشه هفته ی بعد ولی یه طوری رفتار میکرد که انگار مجبور بوده به من زنگ بزنه البته به روی خودم نیاوردم
آنی عزیز من حرفاتو قبول دارم ولی اون منو تحریک می کنه به این کار می دونم الان میگی در هر شرایطی نباید خونه رو ترک میکردم ولی وقتی بهم میگه دیگه نمیدونم با چه زبونی باید بهت بگم نمیخوام پیشم باشی من باید چیکار میکردم
همین الانم بخاطر آرامش اونه که خونه زندگیمو ترک کردم وگرنه خودم از این حالت ناراحتم
نمی خوام خانوادم چیزی بفهمن نمی خوام اون شخصیتی که پدر و مادرم از احسان تو ذهنشون دارن خراب بشه برای همین بر میگردم من اصلا انتظار ندارم اون بیاد دنبالم یا اینکه منتم رو بکشه همون طور که خودم اومدم خودمم بر میگردم
فقط خواستم بهش فرصت داده باشم که آروم بشه
آنی عزیزم احسان انقدر خسته است از همه چیز که من گاهی با خودم میگم کاش همون اوایل که باردار شده بودم و اون اصرار به سقط داشت این کارو میکردم تا باران به دنیا نیاد و بعددش هزار بار خودمو لعنت میکنم که چرا دارم نا شکری میکنم و بچه مو ندید میگیرم
آنی عزیزم من هیچ وقت همسرمو از چیزی تو زندگی محروم نکردم شاید درست نباشه گفتن این حرفا ولی تو تمام این کلافگی ها هر وقت به سمت من اومد من دست رد بهش نزدم و با آغوش باز پذیرفتمش چند وقت پیش بهم گفت من وتو باید یه مدت از هم دور باشیم و کاملا آزاد باشیم و بهم کاری نداشته باشیم و از این حرفا و خودشو کامل کنار کشید و حتی در روز چند کلمه هم با من حرف نمی زد بعد از چند روز بهم گفت اگه یه موقع به س ک س احتیاج داشتی بهم بگو من با این که ناراحت شدم ولی بهش چیزی نگفتم و هیچ وقت ازش درخواست نکردم ولی اون چند بار خودش برای این قضیه جلو اومد و من محرومش نکردم
الانم یکی از مشکلات من اینه که اون فقط هفته ای دوبار درست رفتار میکنه اونم شب هایی که احتیاج به رابطه ی جنسی داره و به محض این که رابطه تموم میشه دقیقا چند دقیقه بعدش دوباره کلافه و عصبی با هام برخورد میکنه
این رفتارهاست که دداره منو داغون میکنه وقتی هم که باهاش حرف میزنم و میگم چرا فقط تو اون لحظه ها حالت خوبه و هیچ مشکلی نداری و بعدش دوباره ازم فرار میکنی میگه تو چرا برای یه رابطه انقدر منت میزاری و یه کاری میکنی من احساس گناه کنم
با اینکه من فقط می خوام احسان بدونه که با این رفتارش داره منو خورد میکنه
حالا آنی عزیزم برادر خوبم بیبی و سارای گلم غزاله ی عزیزم صبا جان و فیلوسارای خوبم... شما بهم بگید تو این رفتارها چه عشقی میشه پیدا کرد