سلام بلوم جان. خيلي خوشحال شدم. اميدوارم كه خانواده اش از اين به بعد بهتر بشند. ايشاالله روزي برسه كه بگي چند روز ديگه عروسيمه.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام بلوم جان. خيلي خوشحال شدم. اميدوارم كه خانواده اش از اين به بعد بهتر بشند. ايشاالله روزي برسه كه بگي چند روز ديگه عروسيمه.
مرسی عزیزم
برادر آرشم امروز بهم گفت مامانم یکم آروم شده نه این که موافقت کرده نه ولی دیگه مخالفت هم نمی کنه یا بهانه گیری نمی کنه یکم صبر کن بزار کامل با خودش کنار بیاد اونجوری واسه توهم بهتره با خودم فکر کردم من که این همه صبر کردم حالا که دارن خودشون راضی می شن
من دیگه به آرش در این مورد حرفی نزنم تا هم اون آرامش داشته باشه هم من اصراری نکرده باشم
دیروز عصر که آرش اومد دنبالم خیلی عصبی بود درگیر همون مشکل کاری که قبلا گفتم قرار بود با انتقالیش موافقت بشه که نشده بود
مدیر این بخشی که آرش توش کار می کنه نمی زاره آرش به بخش های بالاتر بره می گه من پرسنلمو از دست نمی دم تا حالا چند تا در خواست از بخش های دیگه اومده ولی این اقا نمی زاره آرش بره
در حقیقت داره جلو پیشرفت آرشو می گیره دیروز که اومد اول کلی حرف زدو دادو بیداد کردو به عالم و آدم بد و بی راه تا خودشو خالی کرد منم هیچی نگفتم
انقدر حرص خورد که حالش بد شد کنار خیابون وایساد الان 2 هفتست سر دردای ناجور داره اون لحظه ام دوباره سرش درد گرفته بود بهش گفتم بیا بریم دکتر اولش از کوره در رفت کلی بد اخلاقی کرد و ماشین روشن کرد که منو ببره خونه
ولی بدش دیدم دمه در ساختمان پزشکان وایساده می گه چیکارت کنم می خوای منو ببری دکتر ببر اینم دکتر
باهم رفتیم دکتر معاینه کردو نواره مغزی گرفت و فشارشو گرفتو ...که یکم بالا بود
خلاصه تا 9 شب تو مطب دکتر بودیم که آخرشم گفت عصبیه
تو این شرایط من سکوت کردم هم بخاطر آرش هم بخاطر حرفایی که برادرش گفته نمی دونم دارم درست رفتار می کنم یا اینکه باید به آرش فشار بیارم دوباره
نه عزيزم. اصلاً فشار نيار. بذار ابتدا آرش درگيرهاي كاريش تموم بشه، بعد. شايدم تا اون موقع خانواده شوهرت موافق شدند. صبر داشته باش عزيزم. بهترين كاري كه مي توني در اين موقعيت بكني صبره و اميدواري دادن به آرش. خدا رو هم از ياد نبر.
بلوم جان
بهنره یه چند روزی چیزی نگی تا یکم فشار روش کمتر باشه
ببین چی مشه
به خدا توکل کن
harfe delو الینای عزیزم ممنون
harfedel عزیزم منم منتظرم مشکل کاریش حل بشه بعد
الینا جون همین که مادرش یکم آروم شده برام جای امیدواریه اگه سکوت می کنم برا اینه که نمی خوام آرش دوباره بره خونه جارو جنجال راه بندازه و برگردیم خونه ی اول
سلام
دیروز از صبح منتظر بودم که آرش زنگ بزنه ولی نزد منم گفتم شاید خوابه مزاحمش نشم ساعت 1 بعد از ظهر دیدم ازش خبری نشد بهش زنگ زدم گفت ماشین و آوردم تعمیر گاه برسم خونه خودم زنگ می زنم
نشون به این نشونی ساعت شد 7 زنگ نزد من بهش sms دادم 2 دقیقه بعدش زنگ زد گفت من امروز حوصله ندارم حوصله ی حرف زدن ندارم ( مشکل کاریش خیلی حاد شده منم در جریانش بودم گفتم شاید بخاطر اونه )
یهو گفت یه خواهشی ازت دارم یه مدت منو به حاله خودم بزار کفت من آدم بی انصافی هستم تو به من خیلی محبت می کنی خیلی بهم می رسی من لیاقت تورو ندارم خانوادمم لیاقت تورو ندارن ولی من الان هیچ انگیزه ای واسه زندگی کردن ندارم می بینی که چقدر سرد شدم چون همه ی انگیزه هامو از دست دادم نمی خوام تو هم مثه من بشی بیشتر از این خودتو الاف من نکن من آدم بی لیاقتی هستم
این جملات و می گفت منم ساکت اشک می ریختم گفت گریه نکن با گریه چیزی حل نمی شه ازش پرسیدم مامان اینا چیزی گفتن گفت مهم نیست فقط اینو می دونم که دیگه بریدم مشکل من تو نیستی من تورو خیلی دوست دارم
مشکل من اینه که دیگه حتی حوصله ی خودمم ندارم بعدشم گفت من امشب خیلی داغونم نم فهمم چی دارم می گم بهتر بعدا باهم حرف بزنیم تلفن قطع کرد منم اصلا باورم نمی شد آرش اینا رو گفته باشه فقط اشک می ریختم
نیم ساعت بعدش زنگ زد گفت خوبی؟ چیزی نگفتم گفت بزار خودمو پیدا کنم فقط گریه نکن یکم محکم باش منم سعی می کردم جلوی اکامو بگیرم ولی صدام بغض داشت
ساعت 12 زنگ زد شب بخیر بگه هر شب من زنگ می زدم ولی دیشب نزدم گفت زنگ نزدی گفتم مگه نگفتی یه مدت کاریت نداشته باشم گفت من خیلی سر مسائل مختلف بهم ریختم بزار این دوان بگذره من الان سره هیچ چیزی نم تونم تصمیم بگیرم منم گفتم باشه آخرشم گفت دوست دارم منم با صدای داغون خدافظی کردم گفت قرار شد بغض نکنی خواهش می کنم خودتو اینقدر داغون نکن من الان به یه آدم محکم نیاز دارم
تا صبح نخوابیدم داشتم فکر می کردم کجای کارم اشتباه بوده حالا هم نمی دونم چطوری باهاش برخورد کنم می ترسم بخوام آرومش کنم بد تر اعصابش بهم بریزه نمی دونم
احساس میکنم دارم همه چیزو از دست می دم
بلوم عزیزم
یه کم محکم باش
یادت باشه که هرچی خواست خداست همون میشه راضی باش به رضای خدا عزیزم
یادت باشه که دیگه اصلا" زنگ نزنی تحت هیچ شرایطی
به خدا توکل داشته باش عزیزم
تو دیگه بیشتر از این نباید خودتو کوچیک کنی