ا مریم سلام از تالار نرو تالار به شما نیاز دارد ناراحت نبا ش صبور باش همه اعضا به شما احترام خاصی داریم از تالار نرو امیدوارم همیشه سلامت باشید
نمایش نسخه قابل چاپ
ا مریم سلام از تالار نرو تالار به شما نیاز دارد ناراحت نبا ش صبور باش همه اعضا به شما احترام خاصی داریم از تالار نرو امیدوارم همیشه سلامت باشید
ممنون آقای مدیر من چند وقتی بود این سوال برام پیش اومده که توی این تاپیک فرصت شد بپرسم .
آقای محمد ابراهیمی عزیز ؛ خانوم lمریم نمیخواد از تالار بره ، این تاپیک را حامد زده و موقتا خداحافظی کرده .
آقای ابراهیمی....بازم...؟:227:
یه لحظه به خودم شک کردما .نه من هستم ،به یکی از دوستان هم گفتم فکر کنم معتاد شدم
انشاالله شما هم همیشه شاد و سلامت باشید
دوست گفتم اعضا تالار به من توجه نمی کند و موضوع نگاه نمی کند
من که همیشه موضوع شما رو میخونم.
با ل تکین شما موضوع من نگاه می کنید ممنونم اعضا تالار شما نیستی
آقای ابراهیمی همه اعضای تالار موضوعاتی که شما مطرح می کنید رو مطالعه می کنن. من به شخصه از زحمات شما ممنونم، امیدوارم که موفق باشید.
محمد گرامی!
گاهی سکوت بهترین پاسخه وتفکر بهترین عبادتها محسوب میشه و رفتن و خروج موقتی و یه برگشت دوباره بادستانی پر از ارژی بالا تر رفتن ارزش شما پیش بقیه.شما تاپیکهای خوبی را زند کردی و اینکاریه که بقیه بندرت انجامش میدن و من بابت این قضیه بسیار سپاسگذارم!
من نمیگویم که نرو یا برو...ولی اگه دوباره بیایی اینبار پر بارتر از همیشه باش!ستونی قوی برای تکیه گاه بقیه!
درود بر همه دوستان
دوستان خوبم،من دیگر چیزی در چنته ندارم،جو گیر هم نشده ام،سوسول بازی در نمی آورم،از کار دیگر دوستانی که رفته اند تقلید نمی کنم،حالم اصلاً خوب نیست.
مدتها بود که می خواستم بروم؛جناب سنگ تراشان و دوستان هیچ احساسی از یک سال و نیم بودن در این تالار ندارم و هیچ دگرگونی را در خود حس نمی کنم.مدتها بود که دودل بودم،به شما وابسته شده بودم وزیارت هر روزه تان عادتم شده بود.
اما دیگر نمی توانم.از کار دنیا و این همه مشکلات خسته شده ام.یک خستگی عمیییییییق . . . .اگر شاد آمد به تالار و اگر عرفان و 118 و دانی و . . . آمدند درود مرا به آنها برسانید.آفای مدیر سخنان شما در درازای این مدت اثری بر من نداشت و ذره ای از باورهایم تغییر نکرده است و همان بدبینی سنگینم را با خود دارم و می برمش و از حذف نوشتارهایم همچنان دلگیرم که در می گذرم و دوستتان دارم و . . . .
برای آنچه بر سر خاندان امام حسین (ع) ناراحتم.
برای کودکان و زنان و مردان غزه ناراحتم.
برای مردمام بوسنی،روآندا ناراحتم.
برای همه کودکان در رنج ناراحتم و از جمله کودکان روزنامه فروش سر چهارراه ها.
برای کینه ورزی و تعصب و عصبانیتهایم و از طرفی دیگران ناراحتم.
برای زندگی و کودکی سختی که داشتم ناراحتم.
برای دختران،مادران و زنان ناراحتم.
برای پسران،پدران و مردان ناراحتم.
دلم برای خودم می سوزد.
دلم برای شاد که بیمار است،می سوزد.
احساس می کنم فلج شده ام و از چیزی لذت نمی برم.احساس یأسی ژرف و بیهودگی گسترده می کنم.دلم ایرانی بزرگ و سرافراز می خواهد.
از ترسی که این اواخر بر من چیره شده ناراحتم.
از بیکاری و تجرد خسته ام.
از این همه درها و مشکلات دوستان پیشین و نوین ناراحتم.
واژگانی بیشمار در ذهن دارم و چیزی نمی خواهم بگویم.
از همه اگر رنجشان دادم و بویژه با آنها که اختلاف باور داشتم،پوزش می خواهم.
دوستان دوستتان دارم و اکنون:
خدانگهدار همه شما.:72:
یه پایانه دیگه؟!
میرید؟!
بمونید مطمئنن کسی هست توی اینجا که به شما نیازمنده
شاید اینجا برای شما کسل کننده باشه ولی برای دوستان حضور شما لذت بخشه