RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
سبكتكين عزيز
اميدوارم خدا صبر زياد بهت بده و كمكت كنه كه از اين حال و هوا در بيايي ، حتما يه حكمتي توي اين ماجرا هست حتما صلاحت در اين بوده ولي توكل به خدا داشته باش انشاءاله خدا كمكت مي كنه :323:
عزيزم سعي كن يه مسافرت بري اگه زيارت باشه خيلي كمكت مي كنه كه آروم بشي و تصميم درست بگيري ، اگه مي توني برو مشهد خيلي سبك مي شي
:72:
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
دوست عزیز هنوز حرفاتو کامل نخوندم اما یه چیز رو میخوام بهت بگم تا یادم نرفته
ببین از اول ما گفتیم برو مشاوره بعد کاری دیگه بکن یا حرفی بزن اما تو اصلا و بادا گوشت بدهکار نبود و نیست!
اما رفتی پیش آقای نباتی!!!
یعنی مشاوره از آقای نباتی واجبتر بود ؟؟؟؟؟؟؟؟
خودت واسه خودت پنج شنبه رو قرار گذاشتی بدون مشورت با یه متخصص و اهل فن!!؟
قرار گذاشتی که گذاشتی، بهش بگو فعلا نمیتونم!
برو مشاروه بعد:305:
ببخش اما انقد از دستت عصبی شدم که :300:
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
فرانك جان من رفتم پيش آقاي نباتي براي اين كه دلم يه خورده آروم شه نه براي اينكه ورد و جادو كنه واسم . در مورد 5 شنبه هم كه قرار گذاشتم واسه اينكه گفتم بعد 5 سال ديگه اگه نشناسمش به درد لاي جرز ديوار مي خورم . وقتي مي دونم بر نمي گرده چرا خودمو انقدر عذاب بدم و منتظر بمونم . دوستان تو همين سايت بهم گفتن تو كه حالا نمي خواي فردا عروسي كني كه فكر مي كني بلاتكليفي زندگيتو بكن فكر كن اون وجود نداره . ولي من واقعا آدم صبوري نيستم يعني اگه حداقل يك درصد اميد داشتم به درست شدنش شايد مي تونستم خودمو قانع كنم اما وقتي هيچ اميدي ندارم منتظره چي مي موندم منتظر اين كه خودش اقدام كنه و مهريمو تا قرون آخر بده .
پيش مشاوره هم قرار گذاشتم كه برم اين هفته ولي مطمئنم ربطي به طلاقمون نداره اون كه نمي تونه شوهرمو مجبور كنه با من زندگي كنه فقط مي خواد كمكم كنه مشكلات خودمو حل كنم و به زندگيم ادامه بدم وگرنه تاثيري توي طلاقمون كه نداره . منتظره چي بمونم . شوهرم همين الانم دوباره زنگ زد گفت چي شد بابا ديگه خسته شدم الان يك ماهه دو روز يه بار زنگ مي زنه ميره رو اعصابم مي گه چيكار كردي . براي چي بهش بگم پشيمون شدم وقتي مي دونم فايده اي نداره و دوباره منتظرش بزارم . اين اتفاق يا مي افته يا نمي افته . يه بارم بهتون گفتم اون انقدر شكاك و بدبينه كه هر روز و هر ساعت كه مي گذره بيشتر مطمئن ميشه به طلاق نه اينكه دلش تنگ بشه .
من انقدر الان اعصابم خورده كه نمي تونم بيشتر از اين خودمو اذيت كنم . تلفن سركارمونو داره و هر دو روز يه بار خبر مي گيره چي شد نمي خوام دعوا كنم باهاش كه بابا من اصلا طلاق نمي خوام خودت برو كاراشو بكن . مي دونم كه اين اتفاق چه دير چه زود مي افته پس چرا همش طولش بدم . دارم رواني مي شم از اين بلاتكليفي .
مي خوام از امروز بچسبم به پايان نامم و اين هفته براي آزمون دكترا اسم بنويسم . ديگه بايد از اين وضعيت در بيام يعني چاره اي ندارم . انقدر گريه كردم چشام گود رفته و ضعيف شده . آخه تا كي منتظره معجزه بشينم . تا 5 شنبه هم مجبورم منتظر بمونم .
الان كه زنگ زده بود تمام فكر و ذكرش اين بود كه نكنه بابام مي خواد اذيتمون كنه . بهم مي گه حالا چي شد بابات راضي شد هيچ چي نگفت . حالا مطمئني بياد از مشهد يه بامبول ديگه در نمي ياره . مطمئنش كردم كه نه نگران نباش . و همين گفت پس من منتظرم تا بهم خبر بدي . گفتم هنوز نرفتي خونه مادرتينا گفت چرا مي رم سر مي زنم ولي نمي مونم اينجا سر كار راحت ترم . بدبخت اونم بلاتكليف مونده . نمي دونم دلم به حال اون بسوزه يا خودم . نمي دونم .
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
عزیز دلم منو ببخش قصد بدی نداشتم فقط از اینکه خیلی ناامیدی ناراحت میشم:72:
مشاوره رو گفتیم برو اول به خاطر خودت نه برای اینکه اون برگرده چون به قول خودت کسی نمی تونه مجبورش کنه باهات زندگی کنه.
مشاور بهت میگه چه حالی داری و نباید با این حال انقد سریع تصمیم بگیری:305:
تو هم مثل شوهرت یکدنده شدی و یه ریز میگی خدا چرا ؟ میگی هرچی به سرم بیاد حقمه ...میگی اون همش خوبی بود و من همش بدی..
باشه قبول ، همش تقصیر تو بوده و اون کاملا بیگناه. اما این الان چیزی رو عوض نمیکنه...
با این حرفات من دیگه دارم مطمئن میشم که واقعا اون هیچ خطایی نداره وهمش تو مقصری!!
ببین عزیزم ما ما همیشه میگیم : توکل بر خدا و هرچی خدا بخواد همون میشه. اما این به این معنی نیست که خودمون دست از تلاش برداریم و بشینیم بینیم چی مشه ؟ توکل مکمل تلاش و کوشش ماست !
من اصلا با التماس کردن موافق نیستم و معنی تلاش هم این نیست منظورم امیده امید عزیزم اما تو کل زوایای زندگیتو ربط میدی به این قضیه.
حواست هست که تو با این کارات در واقع از خدا کمک نمیخوای !!
اما ما برات دعا میکنیم که اشناء الله هرچی خیر و مصلحت هردوتونه اتفاق بیوفته...
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
آره مي دونم پيش مشاور كه حتما مي رم . دست از تلاش برداشتم براي اينكه واقعا مي دونم راهي برام نمونده و فقط دارم خودمو عذاب مي دم . يعني حتي اجازه نمي ده كه يه دريچه اي باز كنم تا از اون طريق بخوام تلاشي بكنم . مي گم بريم پيش مشاور مي گه نه . مي گم يه بار ديگه فرصت بده مي گه نه. مي خوام كسي رو بفرستم جلو باهاش حرف بزنه نه اجازه مي ده نه حرف كسي رو گوش مي كنه . مجبورم فقط توكل كنم به خدا ديگه كاري از دستم بر نمي ياد با طول دادن و طلاق نگرفتن مشكلم حل نمي شه .
خودمم مي دونم آدم درست نيست كه ظرف يه ماه 5 سال زندگيشو بزاره كنار و تصميم عجولانه بگيره ولي آخه اين من نيستم كه اين تصميمو گرفتم اون خيلي يه دنده و لجبازه و عجله داره . حالا من اگه 1 سال ديگه هم صبر كنم مطمئنم كه هيچ نتيجه اي نداره . شما اشتباه فكر مي كنين فكر مي كنين من خيلي عجله دارم براي طلاق چون صبرم تموم شده ولي نه بخدا اگه يه ذره فقط يه ذره اميد داشتم 1 سال كه هيچي بيست سال صبر مي كردم . ولي هيچي نيست هيچ راهي نمونده كه نرفته باشم . كم محلي كردم گفتم خودمو بي خيال نشون بدم شايد مي خواد اذيتم كنه و برگرده ولي اونم جواب نداد . مهربوني كردم جواب نداد . التماس كردم جواب نداد . منطقي بهش گفتم بياد بريم پيش مشاور نيومد . ديگه چيكار كنم راهي مونده برام . شما بگيد .
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
سبکتکین عزیز سرگذشت زندگی ات رو خوندم :72:
در این شرایط فکر کردن به گذشته کار بسیار اشتباهیه با یادآوری خاطرات گذشته و کارهایی که احتمالا می تونستی انجام بدی ولی ندادی فقط خودت رو عذاب می دی!
من احساس می کنم اگه توی این شرایط برای یه مدتی اصلا همدیگه رو نبینید و با هم تماس تلفنی یا هیچ تماس دیگه ای "اس ام اس، نامه و ...." نداشته باشید، شاید بهتر باشه.
به خودت فرصت بده که با شرایط کنونی کنار بیای، من مشاور نیستم ولی احساس می کنم تو الان توی موقعیت روحی نیستی که بخوای تصمیم بگیری و فقط به دلیل اینکه شوهرت خیلی عصبانیه و دایم میگه فقط طلاق، تو هم می خوای به حرفش عمل کنی تا آروم بشه.
این راهیه که به ذهن کوچیک من می رسه، به نظرم باید یه مدتی از این شرایط دور بشی. اگه شوهرت شبها به خونه خودتون می ره، امروز برو خونه و یه سری از وسایلت رو جمع کن و یه نامه براش بنویس و توضیح بده که هنوز نتونستی با قضیه کنار بیای و ازش بخواه که یه فرصت بهت بده و درخواست کن که اصلا باهات هیچ تماسی نداشته باشه، نباید التماسش کنی، عزت نفست رو از دست نده، محکم باش، بهش بگو برای طلاق دیر نمی شه، و 10 روزی ازش مهلت بگیر.
بعد برو با خودت کنار بیا، برو پیش مشاوره، تلفنت رو خاموش کن، از اداره مرخصی بگیر، یکم به خودت برس، اینجوری خودت رو داری از بین می بری، به خدا این راهش نیست...
من یه سایت پیدا کردم ولی نمی دونم مفید باشه یانه، از جزئیاتش اطلاع ندارم ولی به امتحانش می ارزه:
http://www.stopdivorce.blogfa.com/
فقط امیدورام این کار باعث نشه که شوهرت عصبانی تر بشه و باهاش کنار بیاد، امیدوارم که با خودت کنار بیای و عزت نفست رو برگردونی.
موفق باشی عزیزم
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
LONELY SKY عزيز . من تو نوشته هام توضيح دادم كه شوهرم ديگه خونه نمي ياد رفته سر كارشون مي خوابه . اگه مي يومد خونه كه خوب بود سعيمو مي كردم كه دلشو يه جوري بدست بيارم . ولي الان يك ماهه كه نديدمش . خونه هم نمي ياد . وسايلشم تا اندازه اي كه لازم داشته فعلا با خودش برده و مي گه بعد از طلاق مي ياد بقيشم مي بره . نمي تونم باهاش تماسي نداشته باشم . اولا من اصلا باهاش تماس نمي گيرم اونه كه دو روز در ميون به سر كارم نه حتي به موباليم تماس مي گيره و مي گه عجله كن من حوصله ندارم ديگه .
اگه نوشته هامو كامل بخونين متوجه مي شين كه توضيح دادم چقدر شكاكه و از طرف اون مطمئنم كه ديگه اميدي نيست به ادامه اين زندگي به جز معجزه . اصلا مي گه من يه ساعت ازت خبر نداشتم هزار جور فكر و خيال دربارت مي كردم و باعث شد به اينجا برسم كه ديگه تحمل نكنم و برم . حالا كه رفتم ديگه اصلا بهت فكر نمي كنم و مهم نيست برام كه كجايي و چيكار مي كني . مي گه خودتم مي دوني وقتي ديگه يه ماهه نمي دونم كجايي و چيكار مي كني خودتم ديگه بايد قيد منو بزني با اين شك و بددليم . پس ديگه الكي اميد نبند .
ممنون از لينكي كه فرستاده بودي اينو يكي از دوستانم قبلا معرفي كرده بود و خوندم به هر حال خيلي خيلي ممنونم .
چند بار بهش گفتم كه براي طلاق دير نمي شه يه كم زمان بده مي گه چرا الكي خودت و منو آزار مي دي . حتي وقتي بهش گفتم بابام گفته يه مدت صبر كنين حداقل بعدا پشيمون نشين كه انقدر با عجله رفتار كردين بهم گفت باشه بالاخره خودش خسته مي شه ولي مثلا چقدر مي خواد وايسته من بيشتر از يه ماه نمي تونم صبر كنم ها . بهت گفته باشم .
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
سلام
سبک تکین دلم می خواد از دست تو سرم رو بکوبونم به دیوار http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...46fcafd274.gif
آخه وقتی شوهرت رو دوست داری چرا داری تن به طلاق میدی :101:
پست طاهره رو بخون
زندگی من فنا شده بود تو زندگی ات بدتر از من نیست که آخه :158: http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...d7c1321bb7.gif
واسه چی داری دستی دستی زندگی ات رو خراب می کنی :161:
الان از دست تو خودم رو می کشم :223: اون وقت گناه خون من هم میفته گردن تو :97:
می دونی اگه با این وضعیت طلاق بگیری بعدش چه حالی می شی؟
همش خودت رو می خوری که زندگی به اون قشنگی رو از دست دادی
مدام از خودت می پرسی واسه چی طلاقت داد؟
همش حسرت زندگی های دیگران رو می خوری و افسوس از دست دادن زندگی که با عشق شروع کردی
سبک تکین عزیز
روی خودت کار کن و تا آماده طلاق نشدی اصلا هیچ اقدامی نکن
به شوهرت هم بگو حاضر به گرفتن طلاق توافقی نیستی
یه مدت از هم دور باشید و سعی کن توی این مدت نقاط ضعفت رو از بین ببری و مهارت های زندگی ات را تقویت کنی
نذار و نخواه که الکی زندگی ات نابود بشه
تو فکر می کنی اگه از روی محبت و علاقه داری علیرغم میلت تن به خواسته ی شوهرت بدی و ازش جدا بشی راه درستی رو رفته ای ولی مطمئن باش که راه های بهتر از این هم هست:72:
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
سلام عزیزم
به نظر من اشتباه تو در اینه که میخواهی خیلی زود به نتیجه برسی و صبر نداری
خواهش می کنم یه سری به تاپیک چکامه بزن و اونو با دقت هر چه تمامتر بخون
بعد بیا اینجا و نظرت رو بگو
اون صبر کرد خیلی هم زیاد اما مشکل تو اینه که اصلا صبور نیستی و میخواهی زودتر به نتیجه برسی
میدونم دل کندن از شوهری که عاشقش بودی و هستی خیلی سخته و میخواهی با جواب دادن به خواسته اون خودت رو کمی از حالت روحی بدی که داری نجات بدی تا به خیال خودت یه نقش اسطوره توی ذهن شوهرت پیدا کنی و با این کار ( طلاق توافقی سریع ) به اون بگی که همیشه به حرفش و خواسته اش احترام میذاری
اما عزیزم هر چیزی به جای خودش درسته
الان تو فقط باید به خودت - روحت و روانت ارامش بدی
به نظر من به گفته دوستمون لانلی اسکای گوش کن مرخصی بگیر برو مسافرت اگهع مسافرت زیارتی بری که چه بهتر
موبایلت رو خاموش کن تا یه مدت فقط و فقط سعی کن به چیزهائی فکر کنی و یا کارهائی رو انجام بدی که بهت ارامش میده
بعد تصمیم بگیر طلاق یا ادامه زندگی؟
خواهش می کنم به توصیه دوستان عمل کن اینجا سایت درددل نیست بلکه سایت روانشناسی و همدردیه
اگر برای خودت -زندگیت - آینده ات ارزش قائلی راحت تسلیم خواسته شوهرت نشو
بذار فردا که پشیمون نشی که چرا به حرف دوستان گوش نکردم
چرا از حق خودم ( مهریه ) گذشتم
چرا صبور نبودم
کاش
کاش
کاش
اما دیگه اون موقع این ایکاشها به درد نمی خوره
خواهش می کنم صبوری کن دوای درد تو فقط صبر هست
توکل به خدا کن :72:
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
همش سعي مي كنم گذشتمو فراموش كنم و به خودم برسم ولي خيلي خيلي سخته . مخصوصا وقتي همه تقصيرا رو از طرف خودم مي دونم . ولي مي دونم كه بالاخره بايد اينكارو بكنم . به خاطر همين مي خوام زودتر تموم بشه كه ديگه بدونم هيچ اميدي نيست و به زندگيم برسم . اينجوري همش دارم نذر و نياز مي كنم كه تا 5 شنبه يه معجزه بشه و دلش يه كم نرمتر بشه . همش دارم خودمو مشغول مي كنم ولي بازم نمي شه همش مي ياد تو فكرم . ديشب خوابشو مي ديدم كه داره گريه مي كنه و ناراحته . انقدر نصف شب كه بيدار شدم گريه كردم كه حد نداره مي گفتم خدايا مي شه يعني اونم به خودش بياد و ناراحت باشه . صبح كه شد گفتم آخه احمق از اين به بعد همش مي خواي از اين خوابا ببيني . مي خواي واسه هر خوابي هم بشيني انقدر گريه كني . چي بهت مي رسه از اين گريه كردنا . هيچي . واقعا هيچي .