سلام
امیدوارم حال همه خوب باشه و سرشار از انرژی باشید
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
امیدوارم حال همه خوب باشه و سرشار از انرژی باشید
سلام به همه دوستان همدردی، کجایین؟ چقدر سوت و کور شده؟؟ میگم این قدیمی ها چرا دیگه سر نمیزنن؟ هیییییییییییییییییییی
دوستان محترم همدردی سلام، روز بهاریتون بخیر
امیدوارم اینروزا رو با قدرت و امید طی کنین و ساعات دلربایی در آینده منتظرتون باشه.
....................................
آقا غلام مطلبی که نوشتین و چند بار اینجا شبیهش رو دیدم، جملاتی رو به ذهنم جاری کرد که لازمه برای همه بنویسم.
شما اگر یه گلدون داشته باشین و بهش آب ندین، جلو نور نذارین، خاکش رو عوض نکنین، در مسیر جریان هوا قرارش ندین ( در واقع آنچنان که نیازشه بهش توجه نکنین ) و منتظر شین یکی از در بیاد و این کارا رو انجام بده و بشینین کنارش و بگین من این گلدون رو دوست دارم ... این دوست داشتنه بچشم نمیاد و قابل باور هم نیست، گیاه هم نمیتونه با حرف شما رشد کنه... نتیجه میشه چی؟ پژمردگی .
یه گیاه پژمرده هم زیبایی و طراوتی نداره که بخواد به نگاه شما تقدیم کنه و حالتونو خوب کنه.
این برای محیطی مثل همدردی صدق میکنه، تک تک ما که اینجا هستیم اگر واقعا رغبت و علاقه قلبی به این فضا داشته باشیم ( و از سر عادت، بیحوصلگی، بخاطر دوستانمون و نیازمون نیایم ) سعی میکنیم گرم نگهش داریم و از کنار هم بودن لذت ببریم. حالا چه ده نفر باشیم ، چه صد نفر، چه دوستانمون باشن چه نباشن، چه مشکل داشته باشیم و چه نداشته باشیم... هر چه انرژی بدیم و تلاش کنیم همون بخودمون بر میگرده.
ما نیاز داریم از خودمون شروع کنیم، حرکت کنیم و منتظر کسی نمونیم. خومونو باور کنیم و دست کم نگیریم. بهم بها بدیم و همدیگر رو حتی اگر نمیشناسیم تشویق کنیم اما نگیم فلانی اگر تو بودی خیلی خوب میشد، وای فلانی اومدی اصلا حالم خوب شد فضا عوض شد، پس چرا اینجا اینشکلیه و ... هنر اینه بتونیم تو هر شرایطی انرژی رو بالا نگه داریم و همه دست به دست هم تلاش کنیم ... هر کدوم چراغی بیاریم و روشنی ببخشیم.
این هم بمعنی افراط نیست مثلا من بیام کل روز تو تاپیک احوال پرسی ، یا چهار تا، چهار تا تاپیک بروز رسانی کنم و به تاپیک های سایرین فرصت اینو ندم دیده بشن و ...
وگرنه سایتی که دست افراد رو باز نگه داشته و رهاشون کرده و هرکسی هر رفتاری دوست داره انجام میده و روزی دها یا صد ها نفر آنلاین میشن و به زعم خودشون بهشون خوش میگذره، اون بمعنی ارزشمند بودن تالار نیست بلکه محلی در جهت دامن زدن به مشکلات فردی، آسیب ها و رسیدن به منافع شخصی گردانندگان هست.
و البته هیچوقت یک نفر نمیتونه بار بقیه رو بدوش بکشه، دوباره تأکید میکنم همه باید تلاش کنیم. لازمه ی حرکتمونم توجه به اهداف اون جاییه که درونش هستیم، احترام به ارزشها و قوانینش ، تفکرات مثبت ، مفید و شادی آفرین و بی شک عملمون باید خروجی ذهنی باشه که سعیش حذف رذایل اخلاقی و نفع همگانی هست.
:72::72::72:
سلام امیدوارم سلامت باشید
چند روزی بیشتر به ماه رمضان نمونده چند سالی بود اجازه روزه گرفتن نداشتم ان شاءالله امسال خداوند توفیق بده و بتونم روزه بگیرم . فرزندم هم سال اولیه که روزه میگیره چند روزیه مدام یادآوری میکنه که برای سحری حتما بیدارش کنم و مهم نیست چه غذایی داریم. هر چی باشه میخورم فقط بیدارم کن اگرم بیدار نشدم آب بپاش به صورتم . انگیزه و ذوقش رو دوست دارم.
ان شاءالله که بتونه روزه شو بگیره
ماه رمضان و دعای سحری ، ربنای شجریان ، جزءخوانی شبکه های تلوزیونی، شب های قدر ، نان و پنیر سبزی سفره افطار ...
التماس دعا
پ.ن : یه حدیثی از امام صادق که فرمودند :
هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند، خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پی را برایش محسوب مىکند.»
سلام به همگی...
اقا پیرو صحبت داش غلام نظرتون چیه ماه رمضان نزدیکه، توی تالار یه برنامه بچینیم؟
حالا چه برنامه ای بیاید پیشنهاد بدید، البته اگه موافقید؟
یه تشکر هم از سحر بانو به طور خاص بکنم که خیلی زحمت میکشند در تالار. :72:
سلام زونیام جان، خسته باشی، چخبر؟
من که موافق برنامه های هدفمند! هستم. حتما، روی من حساب باز کنین ....
ام و از هم که خداروشکر هست.
اون حس دلتنگی لعنتی که گفته بودم، باز اومده! ولی خب خیلی کم رنگتر شده. برای یه یک روزی کلا همه چی رنگ میبازه جلوی چشمام، همه چی بی معنی میشه برام و سریعا دلم تنگ میشه. فک کنم زده به سرم، اینقدر مطالعه داشتم زده به سرم!
سلام اگر برنامه ای مربوط به ماه مبارک رمضان میخواین این تاپیک بسیار خوب هست :
ختم قرآن اعضای همدردی
سلام غلام
خب خیلی هم خوب... ولی به نظرت چطوری شروعش کنیم؟
ای بابا، داش غلام اگه موقتیه حس دلتنگیت، اشکال نداره و برای همه پیش میاد... ولی اگه مثلا زیاد و مداومه و چند هفته طول میکشه ببین مشکل کار کجاست. من قلقم اینه در این موافق میرم یه چرخی میزنم بهتر میشم(با رعایت پروتکل ها خخ)
مطالعه که خیلی خوبه...
- - - Updated - - -
سلام
برنامه ی ختم قران خوبه ولی بیشتر اون فردی میشه و فقط اینجا میایم میگیم این جزء رو خوندیم... بیشتر میخوام کمی حال و هوای تالار رو عوض کنیم...
سلام دوستان خوب تالار همدردی، پیشاپیش ماه رمضان خوب و شیرینی رو براتون از خدای متعال خواستارم.
آقا زونیام ضمن تشکر از لطف شما، من هم با اجازه میخواستم به سؤالی که از آقا غلام پرسیدین جواب بدم.
یه پیشنهاد دارم که با یه مطلب کوتاه شروعش میکنم، ماه مبارک رمضان در پیشه و میتونیم درکنار عبادت فرصتی ایجاد کنیم تا از این منِ امروز، به منِ قوی تری در آینده تبدیل بشیم. این برنامه میتونه ماه رمضان شروعش باشه و تا مدت ها ادامه پیدا کنه تا وقتی که با آگاهی از اون تاپیک خارج بشیم. من هم کمک میکنم دیگه تاپیکش رو کی ایجاد کنه خودتون بین هم تصمیم بگیرین.
این تاپیک تو بخش تجارب فردی ایجاد بشه.
خب حالا پیشنهادمو با یه داستان کوتاه مربوط به خانم سارا بلیکلی شروع میکنم؛
سارا بلیکلی در حین برنامهی آموزش کارآفرینی که در نیویورک برگزار میشد، رو به مخاطبانش گفت: «پدرم عادت داشت سر میز شام از من و برادرم بپرسد که این هفته چه شکستهایی خوردهایم ؟»
وی ادامه داد: «به خاطر میآورم که از مدرسه به خانه برمیگشتم و به او میگفتم که "پدر، من میخواستم فلان کار را انجام بدهم ولی اصلا از پسش بر نیامدم”
پدرم با خوشحالی میگفت: "بزن قدش!" در واقع اگر آن هفته چیزی برای تعریف کردن نمیداشتم و در کاری شکست نخورده بودم، ناراحت میشد.»
همین طرز رفتار بود که به سارا بلیکلی جرات پذیرفتن ریسکهای بزرگتر را داد. وی توضیح میدهد که: «پدرم با این کار، این هدیه را به من داد که افکارم را در مورد شکستهایی که میخورم باز آموزی کنم. برای من، شکست یعنی زمانی که به اندازهی کافی تلاش نمیکنم.»
اگر به خاطر برنامهی همیشگی پدر سارا بلیکلی سر میز شام نمیبود، امکان داشت امروز اسپانکس(Spanx) یک شرکت چند میلیارد دلاری نباشد.
.....................................
ما توی اون تاپیک دور از چشم همه ی اونهایی که ما رو در دنیای بیرون و دنیای قضاوت ها میبینن، شکست هامون رو مینویسیم.
من علی رغم اینکه درس خوندم و آزمون دادم اما نمره ی خوبی نگرفتم _ امروزم باز نتیجه کارم خراب شد_ علی رغم سعیم، نتونستم بدون خشونت حرفمو بزنم و ...
اگر اون شکست رو پشت سر گذاشتیم و پیروز شدیم، از تجربه های خودمون در رویایی با شکست هامون مینویسیم تا بماند یادگار برای دیگران...
اگر در حال اتفاق افتاده، فرصتی برای رویارویی ایجاد میکنیم، در واقع نشون میدیم دست روی دست نذاشتیم و تلاش کردیم اما به نتیجه مطلوب نرسیدیم. بجای فرار، اندوه و انزوا و ... به خودمون یاد آوری میکنیم که شکست پایان مسیر نیست و باید باز هم تلاش کنیم. یاد میگیریم بجای عقب نشینی، دیدمون رو تازه کنیم و افکارمون رو تغییر بدیم .. شکست هامون رو جشن میگیریم و راههای مواجه ی صحیحی رو که انتخاب کردیم مینویسیم و بهش عمل میکنیم. ( در واقع یک تجربه میشه )
حاصل این مطالب تجارب قیمتی و بررسی مسیرهای منتهی به پیروزی هست، گذشته از تمام اینها ارزشمند تر اینه که یاد میگیریم هیچ موفقیتی بدون شکست معنا نداره و یک منِ قوی میسازیم.
:72:
الله اگبر، باعبان اومد... آقا جمعش کن . . .