ظاهرا من اين وسط پارازيت شدم..پس فعلا من از مشاعره ميرم كنار ...تا بعد
نمایش نسخه قابل چاپ
ظاهرا من اين وسط پارازيت شدم..پس فعلا من از مشاعره ميرم كنار ...تا بعد
مرثیه سرا شده است این تک سوار عشق
آنچه در خلوت شب می شکند هق هق اوست
:P چه قاراش میشی شده
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست - نان حلال شیخ ز آب حرام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم - ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
حافظ
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا - بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم - دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
شهریار
اي سرزمين عاشقان، اي خاك خوب مهربان
من از ديار عاشقانم
سرخورده از غربت ميام ، با يه دنيا حسرت ميام
تا بعد از اين قدرت بدانم
من تموم قصه هام ، قصه ي توست
اگه غمگينه ، اون از غصه ي توست
تو حيراني در اين هنگامه ، من هم از تو حيران تر
تو در آغاز آبادي ، منم هر لحظه ويران تر
ابر غصه هارا از ابی چشمات می گیرم
تو بهشت دستای گرم تو اروم می میرم
منو ببخش عزيز من ، اگه ميگم باهام نمون
دستاي خاليمو ببين ، آخر قصه رو بخون