باز هم «ی»
یاسمن با نسترن در فکر راهی دیگرند
تا که شاید بلبل دیوانه پیش خود برند
نمایش نسخه قابل چاپ
باز هم «ی»
یاسمن با نسترن در فکر راهی دیگرند
تا که شاید بلبل دیوانه پیش خود برند
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
در دیار حسرت زدگان دنیا نمان
به عقبی بیاندیش که شیرین ترین است
می بخشید باید از م بگم
ما را زبیچاره گان مپندار
که ما راه ز چاه باز شناسیم
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز - چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
زمشکلات طریقت عنان مپیچ ای دل - که مرد راه نیاندیشد از نشیب و فراز
حافظ
زمین فکر کرد آسمان مال اوست
و شب با ستاره به دنبال اوست
تو كه خودسوزي هر شب پره را ميفهمي
باورم نيست كه مرگ بال و پر يادت نيست
تو به دل ريختگان چشم نداري ، بي دل
آنچنان غرق غروبي كه سحر يادت نيست
تا در دل تو زنده ام
از عالمي دل كنده ام
در تو رها گشتن خوش است
در تو فنا گشتن خوش است
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری -- وفای عهد من از خاطرت به در نرود
سیاه نامه تر از خود کسی نمیبینم -- چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
در این دنیا تک و تنها شدم من
گیاهی در دل صحرا شدم من
چو مجنونی که از مردم گریزد
شتابان در پی لیلا شدم من