سكوت شيشه ايم و صداي تو ميشكنه
تو آسمون شعرم ، شعر تو پر ميزنه ........................( نميدونم اسم تو يا شعر تو )
با تو دل سياهم به رنگه آسمونه
تو بغض ميشكنن ، شعراي عاشقونه
نمایش نسخه قابل چاپ
سكوت شيشه ايم و صداي تو ميشكنه
تو آسمون شعرم ، شعر تو پر ميزنه ........................( نميدونم اسم تو يا شعر تو )
با تو دل سياهم به رنگه آسمونه
تو بغض ميشكنن ، شعراي عاشقونه
همین امشب فقط امشب فقط هم بغض من باش
همین امشب فقط مثل خود عاشق شدن باش
در آوار همه آیینه ها تکرار من باش
همین امشب کلید قفل این زندون تن باش
شگفتا از عزيزاني ، كه هم آواز من بودند
به سوي اوج ويراني ، پل پرواز من بودند
گره افتاده در كارم ، به خود كرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن ، چه راهي پيش رو دارم
منی که با شبنم نگات می گرفتم وضو
دوباره دیدن تو واسم شده یه آرزو
وقتي كه تو دل تنگت ، پر از رنگ و رياست
وقتي كه ساز صداقت ، هميشه بي صداست....
تو با دست مهربونیت به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی ، پرده ی شبو دریدی
يادت مياد ، گفتم بهت اگه نميشي مرحمم
تورو خدا زخمم نشو ، كه تيكه پارست بدنم
تو عين ناباوري ها ، تو هم شدي يه زخم نو
هيچ نميخوام مثل تو شم ، از جلوي چشام برو
وقت رفتن نباید گریه کنی
اینجوری دلم برات تنگ نمیشه
می دونم هر جای دنیا که باشم
تو دلم مهر تو کمرنگ نمیشه
همین که رفت دگر هیچ کس به یاد نداشت
دو دست کوچک و سردی که خاک بر می داشت
تابوت منو بذارید اونم بگیره
حس کنم عاشقمه وقتی که گریه ش می گیره
اشکای اونو کی به جای من کنه پاک
خداحافظ عشقم که منو بردن زیر خاک