میشه یه خواهش بکنم ؟
ازتون میخوام برام دعا کنید، خواهش میکنم
یه چند لجظه از وقت باارزشتون رو هدیه کنید و برام از ته دل دعا کنید
یه حاجت دارم که خودم تا حالا لایق نبودم ، شاید خدا به دل پاک شماها حاجتمو بهم بده.
ممنون از همه تون:46:
نمایش نسخه قابل چاپ
میشه یه خواهش بکنم ؟
ازتون میخوام برام دعا کنید، خواهش میکنم
یه چند لجظه از وقت باارزشتون رو هدیه کنید و برام از ته دل دعا کنید
یه حاجت دارم که خودم تا حالا لایق نبودم ، شاید خدا به دل پاک شماها حاجتمو بهم بده.
ممنون از همه تون:46:
سلام خانم فرانک من برای شما دعا می کنم خداوند حاجت براورده کند امین:323::323:
سلام به تمام نازنینان این تالار:72:
امروز میخوام تو این پست صمیمانه و از ته قلبم از تمام کسایی که با حضور خودشون به این تالار،با وجود اینکه هر کدوم دغدغه های خاص خودشون رو دارن،صفا و انرژی میدن تشکر کنم مخصوصا اعضای قدیمی:72::72:
اول اونهایی که نیستن:آقایون نقاب،سورنا،گرد آفرید متفاوت و...آقایون لررد حامد،کیوان،کامران،بی بی،محمد ابراهیمی و...
و خانومای گل:دانه،آنی،طاهره،شاد،بار ن،غزاله خانوم،گل مریم،امریم،فیلو سارا،صبا2009،بالهای صداقت،بی دل،سارا بانو،نیلوفر ،دل،بلو اسکای،psy133و خیلی های دیگه که الان حضور ذهن ندارم:72::72:
این تاپیک فرصتی فراهم کرد تا از تمام این دوستان برا تک تک درس هایی که به من دادن تشکر کنم:72::72:
و یه تشکر ویژه هم از مدیران تالار که عاشقانه و صادقانه برای بهبود هر چه بیشتر تالار تلاش میکنند:72::72:
و از مدیر همدردی متشکرم برا ایجاد این فضای سالم و پر برکت:72:
امیدوارم همچنان شاهد حضور دوستان عزیز باشیم.
سلام به دوستان قدیمی ، حامد و پواروی گرامی . از حضور دوباره شما خوشحال شدم . امیدوارم سایر دوستان غایب هم دوباره در همدردی حضور پیدا کنند .
دوستان عزیزم سلام گرم و بارونی!!!! منو پذیرا باشید..نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
اینجا هوا عالیه ..اونم خیلی زیاد و به لطف شهرداری همه معابر ما رو سیل برده بود!!!
پیرو پست آقای تسوکه اینجانب بدین وسیله به آقای http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...24ea50a90d.gifبی بی یک کیش میدم و بیان می کنم مواظب باشه که با کمک تسوکه خان !! http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...0ae5695add.gifراه پیدا کردن ایمیل خانمشون پیدا شد..و ما در صددیم که این کارو انجام بدیم و ایشان 4 روز فرصت دارند که یا از سرکردگی باند ضد زن استعفا بدن و یا ما به سراغ ایمیل خانمشون خواهیم رفت ...و آنوقت جز پشیمانی راهی نخواهد ماند و ان شا الله مات خواهند شد..http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...410ec3887e.gif..:323:
و بدین وسیله از طرف خانم های سایت حضور آقای تسوکه رو در جمع باند طرفدار زن به جامعه زن های همدردی تبریک می گوییم و ان شالله چراغ راه سایر آقایون تالار به خصوص بی بی و کیوان خان جان باشند.http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...4f2696e5d7.gifhttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...4f2696e5d7.gif
خب دوستان عزیزم شارژ من بیچاره!!:302: امروز تمام شد و متاسفانه نرسیدم برم بانکی..جایی حق شارز بریزم..فعلا تا اطلاع ثانوی هر خوبی و بدی دیدید از ما حلال کنید :316:و تا زمانی که بنده شارژ بریزم مواظب بی بی باشید که تالارو بهم نریزه..
برای همه دوستان گلم آرزوی بهترین ها رو دارم و خوشحالم که دوستان قدیمی هم توو تالار امودن و شاهد فعالیتشون هستیم.
پاینده باشید ...
سلام هم تالاریهای گلم :72:
همگی تون سلامتید؟
من از امروز صبح تا الان نمی تونستم وارد تالار شم!
فکر کردم یه عدو با یه عملیات انتحاری فاتحه تالار رو خونده! :316::316::163:
از صبح کلی غصه خوردم.:302:
خوب خدا رو شکر که همه اعضا و خود تالار صحیح و سالمند! :310::227:
در ضمن در غیاب ما، چند نفری فارغ التحصیل شدند. :104::104:
فارغ التحصیلی افتخاری BABY, baran68,ani را از کالج همدردی به کلیه دوستان و خانواده گرامیشان و البته خودشان تبریک می گویم. :43:
سلام سارا جان
چرا گریه می کنی، شارژ زندگیت ایشالله تموم نشه . به همسرم یه ایمیل بزن حسابی شارژت میکنه.
یه عبارتی قدیما تو کتاب می خوندم : اولش یادم نیست اما خواب و پنبه دانه و .... اینجور چیزا داشت.
تسوکه که سهله ، به بابای تسوکه و با بابزرگ تسوکه و... همین جوری برو بالاتر ... دل خوش نکن. توصیه های ویروسانه رو هم شماکه دکتری و قاعدتا کارت باید تولید واکسن و اینا باشه نه ایجاد ویروس :311: شایدم دنیا برعکس شده ، اطباء ویروس و میکرب و .... تولید میکنن :227:
آسمان آبی عزیز
ممنون از تبریکات جنابعالی بدینوسیله اعلام میدارم تمامی افراد آنلاین تالار همدردی امشب شام مجازی مهمون من هستن. :D با خانواده و دوستان مجلسمون رو مزین فرمائید.
ما اینیم دیگه دست و دلباز :P
قطعا وقتی اصل مدرک رو هم گرفتم - البته اگه مثل مدارک دانشگاه آکسفورد نبود - شیرینی هم میدم
....
امروز خیلی سرحالم .
به خاطر مدرک مجازی ؟ .... نه !
دیشب به یاری خدا یه زوج رو از طلاق توافقی منصرف کردم :323:. فقط یه مرحله از معرفی شون به دفترخونه مونده بود.
امروز خبرش رو از دادگاه دادن. نمی دونید چه حسی داره وقتی می تونی یه زندگی رو نجات بدی.:310: امیدوارم در مراحل بعدی بتونن با همدیگه زندگی سالمی رو ادامه بدن.
آخه اینا همدیگه رو دوس دارن و یه مشکلاتی شبیه برخی از همین مشکلاتی که اینجا هست داشتند.
همه اینها رو مدیون این دانشگاه مجازی هستم. قبل از این نه در حد مشاوره دادن بودم و نه کسی برا مشاوره خانواده سراغم میومد.
یکی از دوستای خوب (hector عزیز) همدردی به همگی سلام رسونده و خواسته که بنده هم سلامش رو به همه برسونم.
منم فکر کردم که اینجا بهترین جا باشه؛
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hektor
hector عزیز هرجا که هستی براتون آرزوی موفقیت و بهترینها رو دارم.:72:
راستی بچه ها کسی از IVI195 و اندیشه گرامی خبری داره؟
از این دوتا دوست عزیز هم خیلی وقته خبری نیست! امیدوارم هرجا که هستند سلامت باشن.
سلام امشب داشتم کار می کردم خسته شدم اومدم همدردی همینجوری که می گشتم لیست فعال ترین کاربرای تالار را دیدم یاد اونایی افتادم که دیگه الان توی تالار نیستند لرد حامد،شاد،موعود، گردآفرید،عرفان، آرمان 26 و کسای دیگه
اومدم اینجا یادی از اونا کنم امیدوارم هرجا هستند موفق باشند. البته ناراحت نیستم که چرا نیستند! چرا که نشون میده حالشون بهتر از اونه که نیاز به همدردی داشته باشند:310: کسی مثل من که تنهاست و تنهایی خودش را با برنامه نویسی و وب گردی پر می کنه طبیعیه نصفه شبی اینجا علاف باشه اما امیدوارم عدم حضور این دوستان به معنی این باشه که در کنار خانواده با آرامش زندگی می کنند!:72:
سلام به همگی
آهای سارا بانو کجایی چرا یواشکی میای و میری
نمیگی ما هم دل داریم
بابا دلمون برات تنگ شده بیا دیگه . منتظرم بیای :43::46:
منم که درگیر تعریف موضوع پروژه ام. استاد همش غور میزنه که موضوع تعیین کن دیگهhttp://www.millan.net/minimations/sm...axesmileyf.gif. در ضمن 22500 تومن هم دادم که برای دکترا ثبت نام کردم ولی هنوز نمیدونم می خوام امسال بخونم یا نهhttp://www.millan.net/minimations/sm...oredsmiley.gif. زن برادرم مریضه و تو بیمارستانه. براش دعا کنین. حالش تعریفی نداره. جمعه هست و ناهار نمیدن و خودمون مجبوریم یه چیزی بپزیم ولی نمیدونم چی بخوریم. تخم مرغ با پنیر یا پنیر با تخم مرغhttp://dingo.care2.com/c2c/emoticons/dunnof.gif. یه درس هم کم دارم و باید برم امیر کبیر مهمان بگیرم.
اتمام گزارش.
دکتر تسوکه کدوم زن داداشتون ؟ انشالله که هرچه زودتر حالشون خوب بشه
نگران نباش وقتی زن گرفتی انقدر غذاهای خوب بخوری که دلت واسه این نیمرو خوردنات تنگ بشه
آنی جان شما چرا انقدر ساکت شدین بابا دلمون گرفت همه بچه ها ساکت شدن
حداقل شما دیگه یه حرفی بزن آنی جان
زن داداش بزرگم.:302: ناهار را که حالا یک کاریش کردم، یه کنسرو لوبیا را داغ کردم و 4 تا تخم مرغ هم انداختم داخلش، نمی دونم چرا مزه اش یه جوری بود:163:. حالم داشت به هم می خورد، اما حواسم را پرت یه موضوع دیگه کرده بودم همین جوری می خوردم تا سیر بشم.:311: نمی دونم حالا شام را چی کار کنیم؟ دوستم اگه غذا درست کنه که ماکارانی می پزه، اما اگه قرار شام هم با من باشه، من احتمالا برم 4 تا بستنی بگیرم و برای شام بستنی با نون بخوریم:311:. من حوصله ی غذا درست کردن ندارم. من فقط تو غذاخوردن استادم.
خوب تسوکه خان برای غذای خوب خوردن باید سختی پختنش رو هم به جون بخری اما اگر فقط میخوای شکمت صداش درنیاد که هیچ فرقی برات نداره
پاشو تنبل نباش یه املت درست کن . یا چندتا بادمجون سرخ کن و خورشت بادمجون درست کن یا قارچ و سیب زمینی سرخ کن و.....
وای خدا یه عضو جدید داریم به اسم مستشار :311:
مستشار خوش آمدی
بلاخره این مستشار تالار همایونی هم از راه رسید یه قهوه براش بیارید....:311:
تسوکه منم تنها که باشم حوصله غذاپختن ندارم امروزم بیرون که بودم چلوکباب گرفتم آوردم خونه شب ها هم معمولا شیر می خورم اما توی خوابگاه معمولا کارها را تقسیم می کردیم کسائی که توی غذاپختن کمک می کردن از ظرف شستن معاف بودن و منم که از ظرف شستن متنفرم یا آشپز بودم یا سر آشپز!
دوستم یک کم سیب زمینی سرخ کرد با تخم مرغ. خدا این مرغ را خیر دهد:316:، اگر نبود و تخم نمی گذاشت، ما چه می کردیم. البته من بر عکس Ashnayedirooz ظرف شستن را به وایستادن کنار اجاق گاز ترجیح میدم.
می گن زندگی دانشجویی سخته...همینه ها...
چیپس و پنیر به روش هم خوابگاهیهای شیدا...
تسوکه تو خوابگاهتون سیب زمینی دارین؟ ندارین ؟! ای باباااا شما که وضعتون از ما هم بدتره:311:
همین چند روز پیش بود یکی هوس چیپس و پنیر کرد.
شیدا: حسش نیست..:199:
هم خوابگاهی 1: حسش نیست...
... : بابا تو هم بیکاری ها...
... : اَه تو هم که هر روز یه چیزی دلت می خواداااا:161:
...
هیچ کی حوصله غذا درست کردن نداشت تازه پنیر پیتزا هم نداشتیم، چیپس هم نداشتیم..( حالا چی داشتیم؟:311:) یه کم نون + دو کم سیب زمینی + 3 کم پنیر معمولی داشتیم...
سیب زمینی ها رو گذاشتیم پخت و یه کم نون و 3 کم پنیر رو هم گذاشتیم کنارش و گفتیم وقتی می خورین زیز زبونتون طعم چیپس و پنیر رو تجسم کنین و احساس کنین..:199:
زندگی دانشجویی هر روز سخت تر از دیروز...
راستی امیدوارم حال خانوم برادرت هر چه سریع تر بهتر بشه...بی خبرمون نذار...
تو خوابگاه ما هم هیچ کی ظرف شستن رو دوست نداره:302:نقل قول:
نوشته اصلی توسط ashnayedirooz
غذا پختن رو هم هیچ کی دوست نداره...کلاً هیچ کی هیچ کاری رو دوست نداره:311:
این ارسالتون رو الان دیدم. خب خدارو شکر که سیب زمین دارین:199:نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
تو همه خوابگاها هر چی نباشه سیب زمینی و تخم مرغ پیدا می شه....:311:
سلام؛
همه خوب هستید دیگه؟!
اومدم اینجا همچین یه خورده گرسنه ام شد!
ببینم اینجا کلاس آشپزی هست؟ من اشتباه اومدم؟ یا تاپیک تغییر هویت داده؟
درست اومدی کیوان خان
اینجا الان داره راجع به حال واحوال شکم دانشجوهای ساکن خوابگاه بحث میشه . http://www.postsmile.com/img/emotions/229.gif
چه خبرا کم پیدا شدین ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا
شیدا جون نگو این حرفارو مگه میشه دختر حال آشپزی و ... نداشته باشه . نگو الان این پسرا ناامید میشن میگن بیا این دخترا از ما پسرا هم تو این کارا بی حوصله تر هستن
ببین این تسوکه برعکس پسرای تالار یه چیزی خورده تو سرش و میخواد زن بگیره . یه امیدشم همینه که با زن گرفتن شکمش سروسامون میگیره ... ببین با این حرفات پشمیونش نکن
http://www.postsmile.com/img/emotions/239.gifبین خودمون بمونه این مردا قبل از هرچیز به فکر شکم مبارک هستند
واه واه واه، دخترهایی که حتی حال خریدن چیپس را ندارند، حال ظرف شستن و غذا پختن را هم ندارند. الان که فکر می کنم، می بینم مشکلم در مورد دکترا بخوانم یا ازدواج کنم حل شد.:227: خب معلومه دیگه، دکترا می خونم. مگه میشه با دخترهایی که حال هیچی را ندارند، برم زیر یک سقف.:311: خیلی ممنونم شیدا خانوم که مشکل منو حل کردین و کمکم کردین که راحت تر تصمیم بگیرم.:316:
شنیدین می گن دختری شیدا نام تسوکه رو از زن گرفتن منصرف کرد؟؟..منم شنیدم.. ! کی بوده آیا؟...احتمالاً یکی از یوزر من استفاده کرده ...:199:نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
تسوکه ولی خوب خودتو لو دادی ها:311:
داشتیم امتحانت می کردیم ببینیم چند مرده حلاجی که اونم لو دادی که به فکر شکم مبارک هستی...:311:
همه ما دخترا آشپزی کردن رو دوست داریم و خیلی خوب هم انجامش می دیم... فقط گاهی ممکنه برای اذیت کردن همسر گرام بهش تخم مرغ بدیم.:311::199:
سلام به دوستان:
فقط اومدم که ببینم همه خوب هستند یا نه ..که دیدم خدا رو شکر همه خوب هستند و حال و احوال میزان میزان هست..
خدا رو شکر با دوستان جدید تالار بازم عطر و بوی شادی و نشاط گرفته و منو یاد اون روزهای اول ورودم می ندازه..
چقدر زود گذشت اون روزها که میومدم و با دقت تاپیک اصلیمو می خوندم...
چقدر زود گذشت اون روزها که کم کم با هم آشنا می شدیم و با هم اخت می شدیم..
یادمه اون اولا یک حس غریبی داشتم ..از همه می ترسیدمو فکر می کردم اینجا همه غریبه غریبه هستندولی خیلی زود باهاشون دوست شدم...
اومدم بگم خوشحالم تو تالار عضو بودم و امیدوارم عمری باشه و عضو بمونم....
از حال ما حواسته باشید هم که همه چیز عالیه خدا رو شکر فقط من نمی دونم چرا از شر و شوری افتادم و اصلا حوصله ندارم..با همسر گرام خوب خوبیم خدارو شکر هیچ مشکلی نیست و شاد هستم هرچند خیلی ملایم تر شدم..
ولی ...
باران جان دیگه نمی دونم چرا شیطونیامو گم کردم...مدتیه حالت سکوت دارم.البته نه فکر کنید مشکلی هست ها ..نه خدا رو شکر هیچ مشکلی هم رخ نداده خودم یک هویی این طوری شدم و نمی تونم از توش بیام بیرون..تاپیک های بچه ها رو می خونم ولی دستم به کیبورد نرفته می بینم هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارم...نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
خوشحالم دوستان قدیمی خوبم مثل فرشته ..ستاره..آنی .. بی بی ..باران..بالهای صداقت و دوستان جدید که شامل همه میشه با قدرت به پیش میرن..نمی دونم ولی من نمی دونم صلاح چیه...چون حرفی برای گفتن نمی بینم..
برای همتون آرزوی موفقیت می کنم..
و کنارتون هستم...
سارا:72:
دلم اونقدر واسه موعود عزیز تنگ شده :72:
سلام
ممنونم. شرمنده فرمودید:72:
اومدم از فرصت پبش آمده استفاده کنم و بگم: ارادتمند همه دوستان گل همدردی هستم اعم از غایب و حاضر.
بهترین احوالات نصیبتان:72:
مهتاب جان خوش آمدی:72:
مهتاب جان
دلمون برات تنگ شده بود :43:
خوبی نازنین
باز هم منتظر حضورت هستیم .
خوش باشی :72::72:
سلام
من دلم واسه خانم " بی هویت " تنگ شده، نمیدونم داره چیکار میکنه ؟
همینطور آقای " ایمان الهی "
آقای " mani "
مانی آخرین بار گفت میخواد یه کارایی بکنه اما نمیاد بگه چیکار کرده یا میخواد چیکار کنه ؟
مدیر صندلی داغ ( آقای محمد ابراهیمی ) هم نیستند و این صندلی حســـــــــابی از داغی افتاده!
از آقای " آسمونی " یعنی همون " پسر حاجی " و " دختر خانم حاجی فتح الله هم خبری نیست .من دوست دارم بدونم بالاخره چی شد؟
سلام به همگی:
دوستان راستش من خیلی از دیروز نگران فیلو سارا هستم..کسی ازش ایمیلی ...چیزی نداره بهش بگه بیاد و یک خبری بهمون بده..بدجور نگرانم...
اومد و یک پستی زد و رفت...
اگر کسی ازش ایمیلی داره لطف کنه و بهش بگه بیاد و از نگرانی درمون بیاره...
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...2acafb21cc.gif
.....
همین طور غزاله جون ..نمی دونم چرا رفته تو سکوت..غزاله جونم بیا تالار از خودت بگو خانمی...
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...2acafb21cc.gif
موعود هم که هیچی ازش خبر نیست ..گل مریم جون ازش ایمیل نداری؟یا سایر بچه ها....موعود هم خیلی غیبتش طولانی شده اونم تازه بی خبر رفته.....
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...2acafb21cc.gif
از امریم هم مدتیه خبری نیست ...من نگران اونم هستم..امریم جان اگر اومدی خبری از حالت بده عزیزم....
سلام چهارشنبه بعد از ظهر کنکور کارشناسی ارشد دارم
نمی دونم چی بگم.زیاد استرس ندارم.بیشتر شاکرم.خدا رو شکر می کنم که توی این مدت از این فشار های روحی با کمک شما رها شدم.به نظرم این ارزشش بیشتر از کنکور باشه.به هر حال یک ماه و نیمه که درس نخوندم اصلا.قبلش خوب خونده بودم.اگر یادم مونده باشه.بیشتر دوست دارم قبول شم دل مادر بزرگم و مادرم نشکنه.آخر خیلی به من امید دارند و خیلی دوست دارن من قبول شم
برام دعا کنید.
همه تان را خیلی خیلی دوست دارم:72::72::72:
سارا بانوی عزیز فعلا که هیچ کدام این ها نیستند.ولی یکی در کنارمان هست که ما بهش بی توجهی کردیم."دختر مهربون" . دقت کنید او هم آمد و در تاپیک فیلو سارا گفت که من هم می خواهم خلاص شوم.منتها کسی بنده خدا رو تحویلش نگرفت.حتی به مدیر پیام زدم که بیایند و تخصصی کمک کنند که گفتند یک تاپیک جداگانه باز کن و متاسفانه تاپیک رفت به امان خدا...........
این که کاربرهای تالار میان و میرن یه چیز کاملا عادیه
وقتی اینجا در مورد مشکل کسی بهش مشورت میدین یا کمکش می کنید ذهنتون مشغول می شه و دوست دارید نتیجه را بدونید و بتونید کمک بیشتری بکنید که در نتیجه ذهن مشغول میشه و طبعا هر کسی ممکنه در بازه زمانی ای بتونه بیشتر اینجا باشه و در بازه زمانی دیگری وقتش و ذهنش ارزشش بیشتر باشه و نتونه وقتی را در اینجا صرف کنه بنابراین از این که دوستانی را در جمع مون نمی بینم ناراحت نیستم اما فقط آرزو می کنم که عدم همراهی این دوستان به معنای این باشد که زندگی شاد و زیبایی بدون نیاز به همدردی را سپری می کنند:72::72::72:
سلام
آره، خانم غزاله یکی دوبار گفته بودن که درگیر مسئله ای هستن و به همین دلیلم خیلی نمیان اینجا. امیدوارم که مشکلاتشون هر چه زودتر بر طرف بشه.
جناب arix نگران نباشید انشالله که کنکورتون خوب می شه.
سلام .
دوستان اميدوارم حالتون خوب باشه. امروز روز آخريه كه در خدمتتون هستم. خيلي دوست داشتم باهاتون ادامه ميدادم تا بينهايت! اما امروز ميبينم كه لياقت همراهيتونو ندارم. اومدم ازتون حلاليت بخوام و برم. اگر پر اشتباه و بد همدردي كردم يا چيزي گفتم كه رنجيده خاطر و ناراحتتون كرد، خواهش ميكنم به بزرگواري خودتون ببخشين. تشكر ميكنم از همدردي هايي كه باهام داشتين و افتخار ميكنم كه دوستايي مثل شما داشتم و دارم و هيچوقت فراموشتون نميكنم. دوستتون دارم. خدا نگهدار.:72:
گفتم قفس ولي چه بگويم كه پيش از اين
آگاهي از دورويي مردم مرا نبود
دردا كه اين جهان فريباي نقش باز
با جلوه و جلاي خود آخر مرا ربود
اكنوم منم كه خسته ز دام فريب و مكر
بار دگر به كنج قفس رو نموده ام
بگشاي در كه در همه دوران عمر خويش
جز پشت ميله هاي قفس خوش نبوده ام
پاي مرا دوباره به زنجيرها ببند
تا فتنه و فريب ز جايم نيفكند
تا دست آهنين هوس هاي رنگ رنگ
بندي دگر دوباره به پايم نيفكند...
خدايا به اميد تو:72:
هميشه تنهاي محترم سلام
من متوجه موضوع نشدم .
من لياقت همراهي شما را ندارم و.....يعني چه ؟ چي شده ؟
سلام
نخیر اصلا قبول نیست!
همیشه تنهای گلم باید بگم من اصلا نمیتونم معنی اینجور حرف زدنو بفهمم:302:
باید واضح بگی منظورت چیه ؟ کی ناراحتت کرده ؟:324:
من خیلی چیزا میخواستم ازت بپرسم در مورد " اسلام آوردنت"
من به نمایندگی از همه هم تالاریها ازت خواهش میکنم زود تصمیم نگیر و اگه میخوای یه مدت (ولی کوتاه) برو مرخصی و زود برگرد تا خستگیت در بره ، باشه ؟:72::46:
سلام همیشه تنها
مگه می ذاریم همین طوری بری؟
این آخرین پستت بود البته بخشی ش...
نوشتی که به کمک همه احتیاج داری پس...نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamishetanha
تو باید حرفات رو بزنی، این یه دستوره!
سلام دوستاي خوبم. مجبورم كردين دوباره بيام. چون سوء تفاهم شده. به خدا من از دست هيچكس ناراحت نيستم و جز خوبي ازتون هيچي نديدم. در حقيقت از دست خودم دلگيرم. چه طور بگم، راستش من طي مدت كوتاهي با حضور خدا توي زندگيم به هرچي ميخواستم رسيدم. فكر ميكردم اگر بگم براي خداست، ديگه تمومه. فكر ميكردم رسيدن به آرزوهام فقط لطف خداست به خاطر اسلام آوردنم و ترك لذت هام. نميدونستم اين لطف ها هم يه جورايي آزمايشن. و من ظرفيت اين همه لطف رو نداشتم.اين ظاهر قضيه بود و من خودمو فريب ميدادم، در حقيقت ميخواستم براي خودم كسي باشم. دوست داشتم با همه فرق داشته باشم. رفتم رشته نجوم تا آسمان رو بشكافم. ويولن و پيانو زدم تا هروقت اراده كردم در احساسم غرق شم و دنيا رو در صداي سازم غرق كنم، نويسنده ي مجله شدم تا همه از شيوايي قلمم انگشت به دهن بمونن. تاريخ و باستان شناسي رو در نورديدم، از ورزش واليبال مدال آوردم، برنامه نويسي كامپيوتر رو ياد گرفتم و .... تا همه رو از علمم و قدرتم متحير كنم. اما حالا ميبينم هيچي ندارم و هيچي نيستم.
وقتي اومدم سايت همدردي، پيش خودم فكر كردم كه اگر خدا رو همانطور كه شايسته است به دوستان معرفي كنم و حضور خداوند رو ياد آورشون بشم، اونوقت اونا هم مثل من ميتونن بر مشكلاتشون غلبه كنن و حتي مثل من به آرزوهاشون برسن. اما امروز ميبينم كه خودم به همون آرزوهايي كه بهشون رسيدم سرگرمم و تنها چيزي كه تو زندگيم ندارم حضور خداست.
اين چند روز هر بار كه خواستم به سايت همدردي سر بزنم اين آيه برام تداعي شد:
"اي كساني كه ايمان آورده ايد، چرا چيزهايي را به مردم ميگوئيد كه خود عمل نميكنيد؟ بدانيد كه اگر به آنچه ميگوئيد عمل نكنيد خشم بزرگي در نزد خداوند در انتظار شما خواهد بود"(آيه 2 و 3 سوره صف)
و هربار قرآن رو باز كردم چنين مضموني برام اومد. اينا بي حكمت نيست. حالا كه خداوند چنين چيزيو ازم خواسته پافشاري نميكنم كه در سايت بمونم و سعي دارم خودمو از چيزايي كه به دست آوردم رها كنم، شايد خدا بي جنبه بازيها، سركشي ها، غرور و ناسپاسي هامو بخشيد و ادعاهاي منو سركوب كرد. شايد حجاب هايي كه بر گوش و چشم و قلبمه، كنار زد و بهم لياقت بده كه اگر خوب نيستم، حداقل بد نباشم.
شما هم برام دعا كنيد و از اينكه تنهاتون ميذارم ازم دلگير نباشين، چرا كه خواست خداست.
پيروز باشين.
همیشه تنهای عزیز
توصیه می کنم تاپیکی در این رابطه بزنی تا دوستان وارد شوند و صحبت کنیم .
من خود جرفهایی برات دارم که اینجا نمیشه ادامه داد چون تاپیک از مسیر خارج میشه . پس لطف کن یه تاپیک باز کن تا در مورد این گره ذهنی با هم صحبت کنیم .
.
هميشه تنها سلام عزيزم
چه خوب برگشتي .
لطفا تاپيك براي خودت باز كن و به مسائلت بپرداز تا در آنجا به حرفهايت گوش بدهيم و.....
اين تاپيك حال و احوال است
ضمن اينكه بي صبرانه منتظر تاپيكت هستم . دوستان هم لطف مي كنندو در تاپيك به تو پاسخ خواهند داد
به به لرد حامد عزيز
مگر تولد سه سالگي تان بشه آقا و تشريف بياوريد و رخ بنمائيد .
به هر حال ما خوشحال مي شيم كه قدوم دوستان را هميشه گلباران كنيم .
:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو