زمانی که نوشته ی اول تاپیک رو می خوندم .. مو به تنم سیخ میشد ..
من بلد نیستم خوب حرف بزنم .. ولی خدا رو داری.. خدا تنهات نمیزاره ...
منم دورم شلوغه .. ولی تنهام .. اما احساس تنهایی نمی کنم چون خدا باهامه ...
نمایش نسخه قابل چاپ
زمانی که نوشته ی اول تاپیک رو می خوندم .. مو به تنم سیخ میشد ..
من بلد نیستم خوب حرف بزنم .. ولی خدا رو داری.. خدا تنهات نمیزاره ...
منم دورم شلوغه .. ولی تنهام .. اما احساس تنهایی نمی کنم چون خدا باهامه ...
روزن
تو زن قوي هستي . بايد در اين مرحله صبور باشيد .
من فكر نمي كنم در اين شرايط به صلاح تو و اميد باشه كه از هم دور بشويد .
مي دانم سخت است ولي شايد بهتر باشه كه روي خودت متمركز باشي و توانايي نزديك شدن به او را پيدا كني . مطمئن باش اميد حرفهاي گفتني بيشتري هم دارد كه بيش از يك" متاسفم " است خواهد بود .و كافي است به هم نزديك شويد تا از اين افكار دور شوي و دور شود .
يادت باشه كه مردها در اين شرايط بيشتر درون ريزي احساسي مي كنند تا برون ريزي . در نتيجه او حال و روز خوب و مناسبي نداره .
دوست دارم همه چیو فراموش کنم برای همین دوست دارم هر چیزی که منو یاد آرمان می ندازه دیگه نبینم، خونمون، امید، پدر مادرم، خیابونا، آرزوهام، خودم ، در و دیوار، بچه ها، هیچی کاش می رفتم توی کما نمی دونم چی کار کنم، پارسال این موقع چقدر دلم خوش بود فکر نمی کردم که سال دیگه همچین روزهایی رو سپری کنم، کاش همه چیز پاک می شد و تموم میشددد
روزن جان این کار رو نکن هرچه بیشتر از واقعیت پیش آمده فاصله بگیری این زخم تازه تر میمونه و با کوچکترین نشانه ها بیشترین درد رو برات داره پس بذار الان که وقتشه به یاد بیاری و اشک بریزی . توقعت رو بالانبر و سعی نکن سریع با شرایط کنار بیای . بگذار زمان بگذره و جلوی احساساتت رو نگیر و سرکوبش نکن .
عزیزم همسرت فرصتش رو نداشته که از شما دلجویی کنه اون هم پسرش رو از دست داده و بدتر از اون خودش رو مقصر میدونه .
روزن عزیز با این حست مبارزه کن این تقدیر پسر شما بوده و هیچ کسی مقصر نیست و بدون که شما و همسرت باید به هم آرامش بدین . روزن جان بعد از آرمان همسرت تنها کسی است که در زندگی شماست و تنها کسی است که میتونه به شما آرامش بده .
این حرف نزدن شما و پیشقدم نشدن شما بیشتر اون رو به یقین میرسونه که مقصر هست و طبیعی است که غمش چند برابر بشه و این قدرت رو نداشته باشه که خودش جلو بیاد . شما پیشقدم شو تا عزیزترین کست همراهیت کنه و مبادا حرفات ذره ای نشان از مقصر دونستن اون باشه . فقط دردودل کن و در کنار اون گریه کن تا فرصت پیدا کنه حرف بزنه و ازت دلجویی کنه
میدونم آنی جان، اما توان رفتن به سمتش رو ندارم، میترسم هر چقدر دیرتر رابطمون برقرار بشه انجامش سخت تر و سخت تر بشه، نمی دونید چقدر دلم می خواد توی بغلش گریه کنم، کاش اونم این کار رو می کرد، بهتره دیگه حرف نزنم، چون فکر می کنم دارم سر شما رو هم درد میارم، ببخشید که با این خبر اومدم، من شدم پیک بد خبر، اما همین که اینجا حرفام رو نوشتم بهتر شدم، به نظرتون اگه یه نامه به امید بنویسم چطوریه، اگه بگم که می دونم مقصر نیست و بهش احتیاج دارم؟ این پیشنهاد شادیه میگه اگه نمی تونی مستقیم این کار رو بکنی با یه نامه یا یه اس ام اس این کار رو بکن، به نظرتون خوبه؟
همین کار رو بکن روزن جان و به هر صورتی که شده احساساتت رو به همسرت انتقال بده . به نظر من نامه بهتر از اس ام اس هست و گویاتر میتونی احساساتت رو بیان کنی .
سلام روزن عزيز
از صميم قلب بهت تسليت ميگم عزيزم
بنظر من هم اگه صحبت رو در رو با اميد اذيتت ميكنه، به
يشنهاد شادي عمل كن.
ولي بهر حال صحبت رو در رو رو ترجيح ميدم،چون بهتر مبتونين احساساستونو منتقل كنين.
خدا بهتون صبر بده دوست گلم:72:
میدونم تقدیر پسرم بوده، اماکاش یه جوری بهم می فهموند که تقدیرش اینه و من بیشتر باهاش می موندم، اگه می دونستم یه لحظه هم ازش جدا نمی شدم... شما قدر اطرافیانتون رو بدونید نمی دونیم که تقدیرشون چیه، نمی دونیم که تا کی هستن و نمی دونیم که تا کی هستیم، میترسم امید رو هم از دست بدم، ..
روزن من كلا با سيستم نامه نگاري مخالفم . چرا كه حسي نيست و انسان را دچار خطاهاي بسيار مي كند .
تو وشوهرت كه با هم دشمني نداريد و با هم قهر هم نيستيد شما داغدار هستيد همين .
نمي تونم را روزن از واژه نامه ات حذف كن .
تو مي تواني با خودت تكرار كن .من مي توانم
با صداي بلند اعلام و تكرار كن
من مي توانم با شوهرم حرف بزنم . اميد شوهر من است من دوست دارم كه سرم را روي شانه هاي او بگذارم و در اين بحران بيش از هميشه به او احتياج دارم و او نيز بيش از هر كسي به من احتياج دارد .
با خودت تكرار كن و برو خونه . خواهي ديد كه انرژي و توانايي اش هم مي آيد . ما هم در حمايت كامل تو هستيم و مطمئنم كه اين اتفاق خيلي زودتر از آنچه فكرش را بكني مي افتد .
تو مادر خوب و فوق العاده اي بوده اي و هستي و خواهي بود .
و در زماني هم كه پيش ارمان نبودي جايي بوده اي كه نياز بوده تا به نفع آرمان و اميد زندگي را جلو ببري . پس خودت را با اين دست افكار اذيت نكن .
آخه نمی دونید من الان چیمی کشم همین الان دارم با گریه این چیزها رو می نویسم اگه بخوام با امید حرف بزنم می دونم یه کلمه هم نمی تونم و گریه امونم نمی ده، من و امید زیاد به هم نامه می نوشتیم حتی یه دفتر داریم که بعضی وقتها احساساتمون رو توش می نویسیم اما بعد از این اتفاق دیگه سراغ اون دفتر نرفتیم، شادی هم میگه چون سیستم زندگیتون به این شکل بوده می تونی نتیجه بگیری حالا نمی دونم چی کار کنم، فکر می کنم اگه نامه بنویسم امید جرأت می کنه که حرف بزنه و اگه اون شروع کنه من راحت تر می تونم سکوتم رو بشکنم.