سلام آقای sci، سلام دوستان.
می دونم که خوب نیست تند تند پست بذارم. فقط اومدم یه گزارشی بدم و ...
اون آقایی که قرار بود بیاد خونمون و شوهرم هم خیلی قبولش داره، جمعه میاد. باید جراتمندی پیشه کنم و از همسرم بخوام جلوی اون از من شکایت نکنه و کار رو به نصیحت و مشاوره نکشونه.
مشغول تهیه یه متن سخنرانی برای درخواست از همسرم هستم!
"عزیزم من دیگه نمیخوام پیش آشناهامون از تو گلایه کنم. می خوام سرم رو بالا بگیرم و بگم که به تو افتخار می کنم. احساس خوبی ندارم که بگیم که باز هم مشکلاتی داریم. اگر لازم میدونی بریم پیش مشاور. اون آقا به نظرم توی دو سه ساعت نمیرسه که واقعن مشکلی رو حل کنه. ..."
ولی احتمالش هست که درخواستم بی فایده باشه. چون همسرم عاشق اینه که اون آقا رو داور کنه و وادارش کنه بگه من مقصرم و بعد اینو پتک کنه هر وقت لازم شد بزنه تو سر من!
نمی دونم باید از اون آقا هم درخواست کنم که مداخله نکنه یا نه. چی بگم جلو جلو آخه!:grief:
یه موضوع دیگه :
هر وقت از کارم برای شوهرم تعریف می کنم میگه : بیشتر از پولی که بهت میدن نمیخواد کار کنی! اونقدر کار کن که پولت حلال باشه! خودت رو خسته نکن! مگه چقدر بهت میدن! ولشون کن بابا! مگه چی کار میکنن! کی هستن مگه نمیفهمن و ... بلاه بلاه
همچین جمله هایی که در قالب دلسوزی برای من عملن میگه :
1. کارت مهم نیست.
2. حقوقت هم کمه!
3. و اگر هم خسته بشی به من مربوط نیست، یه جوری کار کن خسته نشی.
ضمن اینکه در مورد کار خودش به هیچ وجه اینطوری نمیگه. کارش مهمه. وارد حوزه ی مربوط به حقوق هم نمیشه!
به نظرتون دیگه براش تعریف نکنم؟ واکنش نشون بدم و بگم کارم مهمه و حقوقش هم خوبه؟
دلم میخواد براش تعریف کنم! واکنش هم که نشون میدم نمیشنوه! میگم حقوقش خوبه، میگم خب کارمه، مهمه، دوستش دارم، ... ولی باز حرف خودش رو میزنه!
این مکالمه ها بارها و بارها تکرار میشه.
خودم رو دلداری میدم که منظورش اینا نیست. ولی واقعن هست! کلن زرنگه و توی مکالمه سیاست داره. بلده چی بگه و چطور بگه ...
وضعیت من : یه کم میخوام به کارم برسم. اوضاع کارم خوب نیست. تمرکزم همش تو خونه است و مدیرم شاکی شده از بی دقتی هام. در شرایطی نیستم که بتونم بی دقتی کنم...:163: