RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
آره بی دل جان
راستی حالتون خوبه ، حال و احوال یاران همدردی چطوره ؟؟
خب بگذریم اصل حالتون چطوره؟
آره بی دل شدیدا موافقم ، خصوصا با این مدل جدید غذاها ، فکرشو بکن سر ظهره و ماهم هلاک قلیه ماهی ، بعد بچه ها بیان همدیگه رو صدا بزنن با یه عالمه علامت سوال و تعجب :311::311: (ر.ک آشپزخونه ، غذای امروز سر آشپز :227:)
بعد هم برو بر همدیگه رو نیگا کنیم ، همه اینا یه پرس قلیه ماهی تند قشم با ماهی هوور تازه نمیشه ، میشه؟؟
یادمه یه همکار داشتیم ، لوبیای قرمه سبزیش رو ، کنسرو لوبیا چیتی میزاشت ، دیگه نمی دونم سبزیش رو چیکار میکرد !!!:311:
خب بگذریم ، میگم همگی هندونه اضافیای شب یلداتون رو بیارید بذاریم زیر بغل همدیگه ، خیلی حسه خوبی میده به آدم ، عجیب انرژیی داره :311:
تو خوبی نازنین؟
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
بی دل راست میگه دیگه نازی! حالا درسته تولدمه اما خوب تک خوری تو مرام بر و بچ همدردی نیست! :)
من هم به شدت در این مورد موافقم با بی دل :D
گاهی هیجان به شدت برای خون آدم لازمه و خشونت مگه نه؟ :D
تازشم امروز تولدمه هیچ کی نمیتونه هیچی بگه که چرا اینجا پست گذاشتی و اینا! چه آقا حامد چه بقیه مدیرا :305:
کسی اعتراضی داره؟! شما که اونجا داری نگاه می کنی..آره با شمام! معترضی؟ :311:
بی دل به جز آقای baby ، پدر بزرگ هم که قرار بود بهم جایزه میوه آرایی بده غیبش زده! :163:
آخه چرا با احساسات من بازی می کنین :302:
پدر بزرررررررررررگ! کجایی من جایزه میخوام! الوعده وفا!
اون فرشته است داره از دور میاد؟ :D دیگه آلاچیق کل کل هم نداریم احتمالا پستامون میره قاطی باقالیا پیش جهان
تاریکی نوستراداموس :311:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
یلداتون مبارک:72::72::72:
تاخیر که ندارم نه؟؟؟نــــــــــــــــه!!!! :311::311::311:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام دوستان...من حالم خوبه!شما خوبين؟
سال 1/1/1رو به شما تبريك عرض ميكنم(ستاد بازماندگان از حادثه آخرالزمان):311:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام.
دوستان حال غریبی دارم امروز همسرم رفت کربلا:302::302:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
رایحه جان به امید خدا همسرت به سلامت برمی گرده
امیدوارم این ده روز برایت خیلی زود بگذره
می دونم که دلتنگی چقدر سخته، اما سعی کن تو این 10 روز سر خودتو با کارهای خوب گرم کنی
حتی می توانی یه کم به خونه برسی و همسرت و سورپریز کنی(مثل تغییر دکور خونه)
یا یک تغییری در ظاهر خودت به وجود بیاوری(البته اگه فکر می کنی همسرت خوشش می آید) مثل رنگ کردن یا تغییر مدل موهایت
کلا به این 10 روز به چشم یک فرصت برای ایجاد تغییرات مثبت و سازنده نگاه کن
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
گاهی اوقات واقعا این سوال برام پیش میاد که:
آیا من خیلی کرگدنم؟ یا بعضی ها خیلی پروانه ای و ننر تشریف دارن! :303:
خدایا شکرت برای همه نداده هات! بچه رو که از شیر میگیرن چه بدبختی و مصیبتی دامن ملتو میگیره! حالا فکر کن ما که بهمون شیر ندادن بخوریم از بچگی، هیچوقت هم کسی یادش نمیاد بابت اینکه از شیر گرفتنمون گریه کنیم.
هیچ وقت هم مادرمون نمیتونه بگه شیرم و حلالت نمیکنم! :227: شیر بها و این چیزها رو هم نداشتیم. به شیر مادرمون هم الکی قسم نمیخوریم!
ما چه جوری بزرگ شدیم، بچه های امروزی چه جوری!
یادمه یه روزگاری جنگ بود. زنها همسرانشون رو ماه تا ماه یا دو ماه به دو ماه یا حتی گاهی بیشتر نمیدیدند یک طرف! استرس اینکه یه وقت یکی با خبر مجروحیت و شهادت بیاد دم در طرف دیگه!
خدایا الان میفهمم که خیلی از چیزهایی رو که یکروز بهت بابت نداشتنشون نق میزدم و غصه میخوردم، اگه داده بودی چیزی جز اسارت و بندگی برام نداشت. خدایا ازت ممنونم بابت این رهااااااااااااااااااااااا اااااااایی
بابت این صبر جمیلی که تازه میفهمم چیه و الان دیگه کم کم مزه اش زیر دندونم رفته
و بابت همه پس گردنی هات
همه مهربونیهات که صرفا در دادن خلاصه نمیشد
ازم میگرفتی تا
تا آدمم کنی
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
درود :72:
بازم هوا بارونی شد ! درخت بادامي که
کاشتي و رفتي
با اشک، آب دادمش
بادام تلخي داد ..................
نمی دونم چرا با برف میونه بهتری دارم ... دور از جونت ، هوا که بارونی میشه استرس می گیرم !
این چند روزه همش دنبال یه وقت خالی می گردم ، یه چند ثانیه ای برگردم عقب رو نگاه کنم .... حقیقتا نشده !
تالار نمی دونم چرا اینقدر سرد شده ... بخاری ها جواب نمی ده یا یکی دری یا پنجره ای رو باز گذاشته !
...
ولی جدا بزرگ شدن سخته ... داشتن مسولیت سخته ... نمی دونم چرا نمی تونم مثل دوران دبیرستان بلند بلند بخندم .... دلم لک زده واسه اون وقت ها .........
گاهی وقت ها به خودم میگم پسر ، حرف دلت رو بزن ! مگه چند وقت توی این دنیایی ....
آخه می دونید .. خشونت این دنیا فقط یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست ....
خشونت گاهی یک نگاه است ..نگاهی که ما نمی بیینیم. ....
و گاهی لــحظه های ســــکوت
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم بگوییم ... :305:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام به همه دوستان عزیزم:
امیدوارم همه شما شاد و سلامت باشید و روزهای زندگی با شادی سپری کنید..
منم خوبم!! راستش الان ایران نیستم...و واقعا اینجا با تمام جاذبه هاش برام معنای خاصی نداره ..یک حسی داره انگار یخ زدم...!!!به ادم ها نگاه می کنم و کریسمس که الان هست و اینها شادند و من برام با همه زرق و برقش جذابیتی نداره ...به خصوص که تنها اومدم و همسرم هم ایرانه ...رایحه عشق عزیز اگر جای من بودی چی می گفتی که 1 ماه و نیمه درست و حسابی همسرمو ندیدم..چون اول همسرم تنها اومد و تا اومد ایران من اومدم اینجا ...این سختی ها به عشق جاذبه میده دوست من....بیشتر احساس تنهایی می کنم و خوشحالم فعلا موقتی اینجام و تا چند هفته دیگه بر می گردم تا دفعه بعد برای همیشه با همسرم بیام..:302:
از نظر تحصیلی اوکی بود و موفقیت حاصل شده تا الان که ان شالله قطعی که شد میام و حتما می گم به دوستان....
خیلی هم دلم برای مامان و بابام و خواهر کوچولوم تنگ شده ...به خصوص برای خواهرم ..دلم می خواد بشینم و ساعت ها بزنیم تو سر و کله هم!!!!
بگذرم....
شما خوبید؟می بینم که بی دل جان جای منو حسابی پر کردی و داری حساب بی بی می رسی:160:....ان شالله همیشه لباتون پر خنده باشه...
فرشته جونم خوبی؟دلم حسابی برات تنگ شده...
باران جان هم که اومده..بالهای صداقت هم که خبری ازش نیستا!!!مشکوک می زنه!!!حامد 65 و لرد حامد هم که هستند خدا رو شکر..
کیوان جان تو چطوری؟مشکلت حل شد؟
ترانه هم که تو اشپزخانه موندگار شده.رایحه عشق..بهار شادی عزیز...دکتر فکور..مدیر همدردی.آنی جان...جوانه..راحیل خانم..صبا2009..فرهنگ..محمد ابراهیمی...نازنین اریایی...ویدا..پاییزان..پدر بزرگ....و سایر دوستان که الان حضور ذهن ندارم..امیدوارم همه شما خوب باشید...و دنیا به کامتون.....
سارا بانو:72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
بابا جان تسلیم بی دل جان.یعنی حق نداریم .........
یعنی این کارا لوس بازیه؟؟؟؟
من فقط خواستم ثبت احوال کنم.دوستون دارم.
حالم بهتره چون بعد از ساعتها تونستم خبری از مسافرامون داشته باشم.کمی نگران بارندگی نجف و کربلا و سیلی که راه افتاده هستم ولی از ترس بی دل ................