شاد عزيزم هميشه پستهاتو دنبال ميکردم.الان آخري پستتو که خوندم خيلي نگرانت شدم.تورو خدا بگو چي شده گلم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
شاد عزيزم هميشه پستهاتو دنبال ميکردم.الان آخري پستتو که خوندم خيلي نگرانت شدم.تورو خدا بگو چي شده گلم؟
شاد عزیزم همه نگرانتیم تورو خدا با این عصبانیت تصمیمی نگیری که خدای نکرده بعدن پشیمون بشی. بگو چی شده بلکه دوستان راهنمایی کنن . منتظریم گلم؟
به خدا من خیلی نگرانتم شاد عزیزم
کجایی؟
چه اتفاقي افتاده . همه نگران شديم
کاش زودتر بیای بگی چی شده شاد عزیز. خیلی فکرم مشغول شده.
بچه ها چرا شاد نمیاد امروز؟ من خیلی نگرانشم
نمی دونم. از شاد بعیده یکهو انقدر از تو خالی بشه. منم نگرانشم. امیدوارم اتفاق بدی نیفتاده باشه ...
شادجان تو که هستی تو رو خدا جواب بده
دوستای گلم معذرت می خوام که دیشب دقیق توضیح ندادم..
آخه اصلا حالم خوب نبود، حتی نمی تونستم در موردش حرف بزنم.
الان بهترم ولی یاد دیشب که می افتم ....
هنوز کاری انجام ندادم چون می خوام شما راهنماییم کنید، هنوز به همسرم چیزی نگفتم..
هارد دستگاه همسرم، روی دستگاه منه، چون فضای خیلی بیشتری داشت، منم هاردم رو گذاشتم کنار، فقط یکی از درایوا مال من بود و همه برنامه هام اون تو بود، البته الان 9 ماهه که اینطوریه، اون اوایل همسرم بهم گفت که فایلهای کاریش رو هیدن می کنه که اگه کسی به جز من پای کامپیوتر نشست، فایلها رو دست کاری نکنه، همیشه هم به من می گفت که اگه می خوای فیلم ببینی برو تو درایوای من ببین، اما من هیچ وقت حوصله نداشتم برم سر درایوای اون، فقط یه راست می رفتم کارهای خودمو انجام میدادم و میومدم...
دیشب یکی از عکسامو نفهمیدم کجا save کردم، داشتم search می کردم، اسم عکس رو هم دقیقا یادم نبود، برای همین اولین و دومین حرفش رو زدم، وقتی search تموم شد، داشتم عکسها رو نگاه می کردم که پیداش کنم، عکس چند تا دختر دیدم!!! اول فکر می کردم خودم گذاشتم، روی چندتاشون کلیک کردم هر چی فکر می کردم یادم نمی اومدعکس کیه، حتی یه درصد هم احتمال نمی دادم که مربوط به همسرم باشه!! بهش توجه نکردم...
یک ساعت بعدش حوصله ام سر رفته بود، نه حوصله درس خوندن داشتم نه هیچ کار دیگه، به همسرم گفتم، گفت برو تو درایو من فیلم ببین، یا بازی کن، رفتم که مثلا فایل بازی هاش رو پیدا کنم، تو فایلهای هیدنش بود.... کنار فایل بازیش، یه فایل عکس بود، روش چند تا از عکسهایی که توش بود افتاده بود، که دیدم یکی از عکسا مربوط به عکس دختری میشه که دیدمش، همون موقع همسرم زنگ زد گفت وارد فایلهای هیدنش نشم... اما من فایل رو باز کرده بودم، یه صحنه خیلی جالب، عکس 10 تا دختر، با فایلهای wordi که باهاشون چت کرده بود، همه چتهاش رو هم کپی کرده بود، مثل اسناد ملی بایگانی شون کرده بود، زیر هر عکسی هم اسم اون دختر رو نوشته بود، وای وای کاش چت کردنش معمولی بود،،، وقتی داشتم می خوندم باورم نمی شد که همسرم همچین حرفهایی زده باشه، اون که وقتی می خواستم بهش ایمیلم رو بدم می گفت از روابط اینترنتی بیزاره!! حالا خودش درست همون زمانی که داشت برای من حرفهای عاشقانه می زد، درست همون دوران که من داشتم بهش اطمینان پیدا می کردم!
به بعضی هاشون هم همون حرفهایی رو زده بود که دقیقا به من می گفت، احساس کردم با من بازی بدی شده، اون همون موقع که به من پیشنهاد داد، به 4- 5 نفر دیگه هم داده بود، تا ببینه کدوم قبول می کنن!! حتی با بعضیاشون رابطه داشته، رابطه جنسی!!!!!!!!!!!!!!!! باورم نمیشه!!
هی به خودم می گم مال قبله، الان اینطوری نیست، بعد می گم آخه از کجا بفهمم، اصلا اینطوری هم نباشه، چرا تا حالا اینا رو نگه داشته، چرا پاکشون نکرده!!!
احساس می کنم همسرم یه چیزایی حس کرده، چون از دیشب تا حالا خیلی زنگ می زنه، فعلا عکس العملی نشون ندادم، سعی کردم مثل قبل باهاش حرف بزنم اما خیلی عذاب می کشم، همون کسی که می گفت جز تو نمی تونم با هیچ کس دیگه ای راحت باشم، همون کسی که می گفت بودنت بهم آرامش میده، این جمله ها رو به 10 نفر دیگه هم گفته!! اما من ساده بودم...
باز خدا رو شکر، تونستم خودمو جلوش کنترل کنم... نمی دونم چی کار کنم، همسرم دیگه برام اون کسی نیست که بود...
چی بگم شاد عزیز. منم مثل تو خیلی شوکه شدم دوست من. یک کم وقت می خوام فکرمو متمرکز کنم.
تو مطمئنی ؟
این جرایانات مال قبل ازدواجتون بوده ؟ یا بعد عقدتم باز هم ادامه داشته ؟