RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
[مرسی ملاحت جوناگه اقدام نکنم چی میشه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shamim_bahari2
مرسی ملاحت جون
مثل اینکه قارچ بود بعد گفت یه کم هم التهاب دارم، بعد هم تست قبل بارداری گرفت
حالا که جوابش اومده بهم گفت باید بیای برای فریز
و یه مسئله دیگه من نزدیک دو سری سفیکسیم 400 مصرف کردم، دیروز هم دوباره بهم داد (برای سرماخوردگیم) بعد امروز رفتم عوارضشو تو سایتا بخونم نوشته بود یکی از عوارضش عفونت واژن هست، من شک کردم که همین دارو ممکنه باعث شده باشه این نشونه ها رو داشته باشم
ربطی داره؟
فریز کردن چطوریه درد داره؟
چقدر طول میکشه خوب بشه؟
برای بارداری مشکلی پیش میاد؟
اگه اقدام نکنم چی میشه؟
بله عزيزم مصرف آنتي بيوتيك در دوز بالا بخصوص در شرايط بارداري امكان قارچي شدن رو افزايش ميده.
فريز معمولا بي درده.تو سر يه پروب يا يه ميله كوچولو يه بخش سكه ماننده كه دي اكسيد كربن خشك رو آزاد مي كنه دماي اين دي اكسيد كربن اونقدر پايينه كه ضايعه رو با منجمد كردن از بين ميبره.
معمولا دو هفته بسته به وسعت و عمق فريز كردن.
هميشه نه اما هر تحريكي ميتونه موجب بشه دردهاي زايماني كمي زودتر شروع شن.
اگه اقدام نكني بايد از درمان جايگزين داروي استفاده كني و رعايت بهداشتو بكني تا بعد از زايمان. چون عفونت هاي اينچنين ندرتا ميتونن خودشونم به زايمان زود رس كمك كنن.يا بعث ناراحتي مادر باشن. لطفا اي ميلمو از مدير محترم بگير و هر سوالي داشتي بپرس. به عنوان يه ماما اخلاقا وظيفه دارم هيچ سوالي رو در اين باره بي جواب نذارم. اگر نياز به توضيحات خانومانه! بيشتري بود اونجوري خودتم راحت تري مامان عزيز!سلامت باشي:72:
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
سلام اقلیما جون
خوب اگه بگم صد در صد آره دروغ گفتم
چون خیلی چیزهایی که الان تو این سایت یاد گرفتم رو نمیدونستم که اگر میدونستم حداقل خودم زودتر به نقطه ضعفهام پی میبردم
اما بی نتیجه هم نبود
قدر همدیگرو بیشتر دونستیم واسه شاد کردن همدیگه بیشتر وقت گذاشتیم و از همـــــــــــــــــــــــ ـــه مهمتر من که تا تقی به توقی میخورد عین نقل و نبات میگفتم طلاق .. به این نتیجه رسیدم که بدون همسرم زندگیم معنی نداره و الان دیگه حتی به شوخی هم نمیگم طلاق
میدونی این دور شدن بهت اجازه میده یک کم برگردی به زمان مجردیت و مقایسه کنی ببینی الان که متاهلی چی به دست آوردی و چی از دست دادی و اون موقع (مجردی) چطور؟؟؟؟ بعد به خیلی نتایج خوب میرسی
من بزرگترین مشکلی که داشتم خانوادم بود که اجازه خلوت کردن و تنها بودن بهم نمیدادن و اگه یک کم میرفتم تو فکر نگران میشدند و هزار بار سوال پیچم میکردن
الان اگه دوباره قرار باشه واسه بازنگری از هم فاصله بگیریم میرم هتلی مسافرخونه ای یک جایی که خودم باشم و خودم. واسه همین به شمیم میگم خونه مامان اینها فایده نداره
و یک چیز دیگه
بچه ها واسه آقایون خیلی خیلی مفیده این فاصله گرفتن
باور کنید که خیلی بیشتر قدرتون رو میفهمند
من تو اون دوران بعد از هفته اول با اینکه شرط گذاشته بودیم بهم زنگ نزنیم شوهرم زنگ زد و گفت تلفنو گزاشتم رو اسپیکر که صدات تو خونه بپیچه این هفته از در و دیوار خونه غصه میباره .....:310:
پس به شمیم توصیه میکنم این راه رو امتحان کنه ولی واسه مکانش یک فکر دیگه بکنه
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
مرسی ملاحت عزیز
پس باید بازم به پزشک مراجعه کنم و براش توضیح بدم
خوشحال میشم ایمیلتو داشته باشم، اگه تونستی برام بزار
و اینکه حالا کو تا مامان شدن، من هنوز یه بچه دارم که بزرگش کنم، فکر نمیکنم حوصله یکی دیگه رو داشته باشم
توان بزرگ کردن دوتا با همو ندارم
برام خیلی دعا کن
از کمکهات واقعا ممنونم
اقلیما جون، یکتا جون
واقعا نمیدونم
الآن بهش زنگ زدم که میخوام برم دندون پزشکی باهام میای، زود میگه نه، میگم سرگیجه دارم، میترسم، میگه حالا ببینم چی میشه
حالا اگه کس دیگه ای بود آب دستش بود میزاشت زمین و میدوید، اما انگار نه انگار در مقابل من وظیفه ای داره
بازم هیچی نگفتم
یه جورایی دارم یاد میگیرم نبینمش که بخوام توقعی ازش داشته باشم
حالا واسه من کاری شده
برای کارای ساختمون میدوه، برای کارهای دیگه از مغازه میزنه بیرون، برای کار من نمیشه از کارش بزنه
هر روز یه برگ تازه رو میکنه
هر روز یه بامبول جدید به قبلیها اضافه میکنه
منم محاله اینبار بخواد جایی بره باهاش برم، منم میخوام از این به بعد تنهاش بزارم
خیلی سخته چون اخلاقم اصلا اینطوری نیست
ولی انگار باید شروع کنم
نمیدونم
به خدا نمیدونم چکار کنم
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
شميم،
نتيجه تصميمتون چي شد؟
( البته اين جدايي با يك برنامه براي هر دو شما خواهد بود چرا كه جدايي خالي و بيهوده به هيچ كاري نمي آد و تنها رياضت هست و بس...)
ببينيد من مي خوام شما امروز يك تعريف مجدد از زندگي مشترك كنيد...
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
نمیدونم
واقعا نمیدونم
بزارین من برم دندون پزشکی یه کم آروم بشم میام براتون مینویسم
ولی واقعا مفهوم زندگی مشترکو قاطی کردم
چیزی که فکر میکردم چیزی نیست که دارم میبینم
هیچ چیزی در اشتراک نیست غیر از غم و غصه و بداخلاقی، فقط اینهاست که توقع مشترک بودنش هست
نمیدونم، واقعا احساس میکنم نمیتونم فکر کنم
اگه برام بنویسین ممنون میشم
امشب میام میخونم
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
شمیم تا حالا به دور از تعصب و ناراحتی به ریشه کارهای همسرت فکر کردی؟ منظور از خودت پرسیدی که همسر من چرا برنامه هاشو با من در میون نمیذاره؟ علتش چی می تونه باشه؟ به علت های احتمالی فکر کردی؟ شاید اگر علت را پیدا کردی بتونی روش کار کنی و معلول هم عوض بشه.
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
سابینا جون بهش خیلی فکر کردم ولی کمتر متوجه شدم
من هیچوقت بهش فشار نیاوردم، حتی اگه تصمیمش اشتباه بوده باهاش بد برخورد نکردم، اگه مشکلی رو بهم گفته تمام تلاشمو کردم که رفعش کنم
تو دوران عقد بهم گفت من هیچی از مشکلاتم بهت نمیگم چون دوست ندارم بخاطر مسائلی که پیش میاد شکسته بشی، بهش گفتم اونوقت خودتم نشون نمیدی که مشکل داری؟ نشون میدی دیگه، گرفته میشی، گوشه گیر میشی، میری تو فکر
اگه میخوای من شکسته نشم، بهم بگو تا بدونم اگه این رفتارها ازت سر میزنه بابت فلان مشکله کاری هست و من به خودم نگیرم یا تو خودم دنبال مشکل نگردم تازه بتونم محیطو برات آماده کنم، باهات همدردی کنم، یا شاید اصلا بتونم کمکی کنم
گفت اینم حرفیه
ولی بازم ازم پنهون میکنه و جالبه که سرم منت میزاره که بخاطر خودته
جالبه نه،
منو آزار میده ولی به روش خودش داره جلوی آزارمو میگیره
دوستی خاله خرسس
ولی جای غمگین داستان اینه که اینقدری شناختمش که بدونم نمیخواد از مسائل مالیش سر در بیارم، الآن سر کوچکترین خرجی که میکنم یه طوری برخورد میکنه که انگار نصف دارائیشو برام خرج کرده ولی اگه بدونم چه خبره و چقدر دستش بازه که نمیتونه اینطوری برام فیلم بازی کنه
امشب رفتم دکتر، دو تا دندونامو همزمان پر کرد و برای هر کدوم 90 گرفت، طبق هزینه پارسالش خب معقول گرفت
اینم بگم که یه مدته دنبال کارهای دندونپزشکی خودشه که من خیلی اتفاقی فهمیدم، حالا چند تا کار کرده و عصب کشی بوده یا فقط پرکردن و اینکه چند تا بوده نمیدونم ولی یه روکشش رو میدونم که حدود 300 آب خورده
یعنی پول تو کیفش و کوچکترین احساس نیاز که بکنه به خودشمیرسه
امشب 180 برام خرج کرد
اومدیم خونه، یه کم گذشت، شروع کرده که آره من دارم بیمه رد میکنم، تو نمیشینی لیست جاهاییکه خدمات بدنو در بیاری، الکی میریم حق بیمه میدیم بعد میریم آزاد دندون پر میکنیم و هزارتا حرف دیگه، حالا منم دارم از درد دندون به خودم میپیچم، و شروع کرده دو روز دیگه بخوای زایمان کنی یا هرچی بشه نمیدونیم کجا بریم و جالب اینه که اشاره میکنه که فلان جا لیستشو دیده
حالا من این وسط گناهکارم که این لیستو ندارم و رفتم آزاد دندون پر کردم
منم هیچی نگفتم فقط آخرش گفتم دندونم درد میکنه میرم بخوابم
دلم میخواست بهش بگم وقتی خودت میری دکتر یادت نمیمونه که بری لیست در بیاری و بری دنبال خدمات بیمه ای و پولتو دور نریزی؟ به من که میرسه اینطوری جو گیر میشی؟
ولی امشب جالب بود که انگار پوستم داره کلفت میشه، باور میکنین حس شکسته شدن غرور و ناراحت شدن نداشتم، فقط نگاهش کردم و انگار یکی تو دلم میگفت به جهنم بزار اینقدر بگه تا جونش در بره
منی که قبلا وقتی اینطوری حرف میزد غرورم میشکست و بخاطر عصبانیتش ناراحتش میشدم، امشب کاملا بی تفاوت بودم، واقعا این چیزیه که تو زندگی مشترک باید اتفاق بیفته؟
داشتم منصرف میشدم از اینکه حرف این جدائیه توافقی رو پیش بکشم، ولی امشب دوباره منو مصر کرد
نمیدونم
واقعا نمیدونم به نفعمه یا نه
ولی زندگی تو شرایطی که نتونی بگی واقعا یه زندگی مال تو هست یا نه، خیلی سخته
سابینا جان میشه بگی تو فکر میکنی ریشه رفتارهاش ممکنه از چی باشه
البته مسلما تربیتی هست، ولی ریشه اصلیش کجاست ؟ تو چی فکر میکنی؟
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
شمیم جان میشه تصور کنی اصلا شوهرت باهات دندون پزشکی نمیومد،مجبور بودی خودت تنهایی بری،پولشو حساب کنی و خودتم تنهایی برگردی و بازم همین صحبتای شوهرتو بشنوی،
اونوقت چی کار میکردی؟ چه حسی داشتی؟چرا فقط نکات منفی برخورد شوهرتو میبینی؟
محبتشو نمیبینی فقط تیکه های آخر حرف زدنشو که صد در صد هم از روی نکته سنجی بوده رو به دل میگیری!مطمئن باش زمانی که پول دندونپزشکی خودشم داشته حساب میکرده این فکر به ذهنش رسیده، تازه این حرفا رو هم بعد از پرداخت پول بهت گفته.
یه سوالی ازت میپرسم توروخدا راستشو بگو، اگه دوستت باهات میومد دندونپزشکی و همین برخوردای شوهرتم داشت چقدر ازش تشکر میکردی؟
اگه همون مراکز تحت پوششو بهت یاداوری میکرد چی میگفتی؟ نمیگفتی آره راستم میگیا چرا به ذهن خودم نرسیده بود؟
فکر میکنم دیگه زیادی حساس شدی عزیزم:46:
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
شميم جان
ما در فرهنگمون مثلي داريم براي كساني كه محبت ميكنن اما با روش تلخ بيان ارزش اونو كم ميكنن شايد همسرتون از اون نوع باشه.اين امر نياز به اصلاح داره اما.. به قول دوستان اين كه شما مسئوليت پذيري اونو در اين مورد نبيبني درست نيست.
البته اينم بگم كه وقتي ما درد جسمي داريم دردهاي روحي بيشتر مارو اذيت ميكنن و بالعكس.
شميم جان فكر كنم بايد كم كم بياموزي كه مثل شميم بهاري دلبر و نفوذ كننده باشي.
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
سلام دوستان
آفتاب همدرد عزیز مرسی که برام نوشتی
بله شما درست میگی، همیشه یه چیز بدتری هم وجود داره، ولی موضوع اینه که اگه کس دیگه ای بجای من بود رفتار همسرم خیلی خیلی بهتر و مسئولیت پذیرتر بود
درست میگی من حساس شدم، چون رفتارهایی رو میبینم که وقتی طرف موضوع من نیستم خیلی متفاوت تره، این باعث ایجاد حساسیت میشه
قبول دارم که شاید برداشتم منفی تر از چیزی که بوده هست، اما وقتی یه نفر همه انگیزه ها و دلخوشیها رو زیر سوال میبره ، مطمئنا برخورد آدم تغییر میکنه و منفیتر میشه
من دارم سعی میکنم به ارامش برسم، هرچند که ترس از بین رفتن این آرامش همیشه باهامه
نمیدونم دیگه چی رو باید یاد بگیرم که به تنهایی و بدون همراهی همسرم بتونه اوضاع روحی خودم و زندگیمونو سر و سامون بده
بازم مرسی که برام نوشتی :72:
ملاحت عزیزم سلام
من خیلی دلم میخواد نافذ باشم، ولی بلد نیستم
یعنی نه اینکه اصلا بلد نباشم منتها چیزی که موضوع رو حادتر میکنه، اینه که همسرم اصلا نفوذ پذیر نیست
یعنی هرچیم رابطمون عالی باشه ولی بخواد بگه ماست سیاهه، من و همه علوم دنیا و ادمهای جهان بیان بگن سفیده قبول نمیکنه و میگه سیاهه
بهم یاد میدی چطوری زمام زندگیمو دستم بگیرم؟
چطوری بهش یاد بدم باهام حرف بزنه؟
من که همیشه حمایت میکنم، همیشه کمک میکنم، به خدا هیچوقت مسخره نکردم در حالیکه اون اینکارو میکنه
برام مینویسی؟
بهم یاد میدی؟ :72: