RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
من نمی فهمم مگه وظیفه هر پدر و مادری نیست که اول زندگی به بچه اش کمک کنه پدر و مادر من جهیزیه دادن پدر اونم خونه واسه پسرش جور کرده
تازه زیر قولشم زده چون روز خواستگاری به پدر من گفت من واسشون خونه می خرم پس اون خونه چی شد؟!!
تازه پول رهن خونه ای رو که نصفشم شوهرم با فروش ماشینش گذاشته بودم داره انکار میکنه من نمی تونم این طوری فکر کنم
مثل اینکه من خودمو بزنم به کوچه علیچپ
آره صحرا جون حد و مرزای ما خیلی وقته زیر سوال رفته اینطوری حتما باهاشون دوباره به مشکل می خورم
ازتون می خوام کمکم کنید مثل همیشه
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقليما جونم دركت مي كنم بعضي خانواده ها به پسراشون خيلي كمك مي كنند. حتي خونه هم به پسرشون مي دهند بعضي ها هم هيچ كمكي نمي كنند. بعضي ها هم كمك كه نمي كنند هيچ از پسرشون تا اونجايي كه بتونند هم پول مي گيرند.
خانواده شوهر شما از نوع دوم اند. شما هم نمي توني عوضشون كني. پس بهتره براي اينكه آرامش زندگيت را حفظ كني كاري به خانوادش نداشته باشي و بذاري شوهرت خودش مشكل مالي كه پيش اومده را حل كنه.
اقليما داري وارد بازي خطرناكي همون بازي كه من اول زندگيم واردش شدم و خيلي ضرر كردم. بازي خانواده من فلان كردند و خانواده تو هيچ كاري نكردند. اين بازي شوهرت را تا حد جنون ديوونه و عصباني مي كنه و اون را (بر عكس اون چيزي كه تو فكر مي كني) كاملا به سوي خانوادش سوق ميده. و اون هيچ وقت حق را به تو خانوادت نمي ده برعكس كاملا ازتون دور مي شه. پس خواهش مي كنم اين بازي را شروع نكن. چون پشيمون مي شي.
بهتره بدون اينكه از خانوادش حرفي بزني از شوهرت كاملا محترمانه بخواي كه پول پدرت را به هر طريقي كه مي تونه جور كنه و بده فقط همين. نه حرفي از خانواده تو نه حرفي از خانواده اون نبايد ديگه به ميون بياد وگرنه همه چيز طوري به هم مي ريزه كه ديگه نمي توني درستش كني.
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
حق با توئه لیلا جان من دیشبم از شدت عصبانیت پای خانواده اش رو کشیدم وسط هنوزم باهاشون رفت و امد نداری؟
اوضاع تو خونتون خوبه؟بهونه نمی گیره که بریم باهم اونجا؟
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
نه هنوزم رفت و آمد ندارم.
آخرين بار شب عيد فطر مهدي خيلي اصرار كرد كه برم خونشون.
منم بدون هيچ بحث و ناراحتي بهش گفتم ببين مهدي جون من پدر و مادرت را شب قدر بخشيدم و الانم ديگه هيچ كينه اي ازشون به دل ندارم. ولي ديگه نمي خوام ببينمشون. چون مي دونم اونا هيچ وقت عوض نمي شوند و به محض اينكه باهاشون رفت و آمد كنم دوباره همون كارها و رفتارها را تكرار مي كنند. و من ديگه واقعا توانايي تكرار اون روزها و ناراحتي ها را نه روحي و نه جسمي ندارم.
مهدي با دقت به حرفام گوش كرد و بعد بوسيدم و گفت تو خيلي خوب و مهربوني ليلا.
البته اقليما جونم من به هيچ كس توصيه نمي كنم كه كاري را كه من كردم بكنه (يعني قطع رابطه كامل با خانواده ها)
اما من مجبور بودم چون خانواده شوهر من و علي الخصوص مادر شوهرم واقعا غير عادي و بي رحم اند. و ارتباط با اون ها براي من خيلي گرون تموم مي شه. ولي اگه مهدي خانواده نسبتا نرمالي داشت حتما باهاشون رفت و آمد مي كردم و سختي هاش را هم تحمل مي كردم.
نه الان خدا را شكر هيچ مشكلي با هم نداريم چون خانواده مهدي بدجوري خودشون را به مهدي نشون دادند و حتي جون بچه مهدي را هم كه توي شكم من بود با بي رحمي تمام گرفتند. الان مهدي مي دونه كه من توي اين زندگي خيلي مظلوم واقع شدم و توي دلش به من حق مي ده كه ديگه نخوام اونا را ببينم.
گرچه هيچ وقت تا به امروز اين را به زبان نياورده اما مي دونم كه توي دلش مي دونه و هيچ وقت ازش نمي خوام كه به زبان بياره.
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما جان داستان نصفه نصفه ممیگی عزیزم
من نفهمیدم پول شما بوده یا پدر شوهرت بلاخره؟؟؟؟
راجع به وظیفه نه از نظر من وظیفه نیست وظیفه پدر مادر شمام نبوده جهاز بدن لطفشون عشقشون بوده که هرچی در حد توان برای شروع زندگیتون جور کردن وظیفه خانواده شوهرتم نیست که بخوان واسه شما خونه بخرن یا حتی رهن کنن اگر کردن ممنونشون اگر نه اصلا" نه توقعی بوده نه هست این واقعیت اگه غیر این بداستان نگاه کنی چه تو چه شوهرت هرروز داستان دارید پس اونم بگه بابات جای فلان وسیله چرا فلان یکیو نگرفت وظیفش بوده این درسته؟؟؟!!!
ببین اقلیما اگر پول رهن که دادید به پدر شوهرت پول ماشینتون بوده پس چرا اصلا" دادید به پدر شوهرت ؟؟؟!!! لطفا" بیا درست بگو داستان چیه . نصفه نصفه نگو
بعدم بیا با ارامش بدور از هیجان کلات قاضی کن بگو مسایلت با خانواده همسرت چیه جنبه شنیدن نظر مخالفتم داشته باش رو حرف های همه واقعا" فکر کن :46:
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
ما خونه ای رو اول زندگی رهن کردیم که بریم توش از پول یه مقداریشو پدر شوهرم گذاشت یه مقداریشم شوهرم که ماشینشو فروخته بود(هرچند شوهرم میگه پول ماشینشم پدرشوهرم داده بوده)خلاصه بعد از چند وقت به پیشنهاد پدرشوهرم ما رفتیم خونشون نشستیم و قرار شد پول رهن خونمونم بدیم زمین بخریم خلاصه بعد از گذشت یک ماه پدرشوهرم اینا به پول نیاز پیدا کردن و ما هم پول رهن خونمونو دادیم به اونا این درست زمانی بود که ما می خواستیم زمین بخریم و زمینم دیگه نشد بخریم
من همون موقع هم مخالفت شدیدی با این قضیه کردم که سر این موضوع دعوای شدیدی با همسرم کردیم
الانم اصلا زیر بار نمیره که ما قبلا پول رهن خونمونو به اون دادیم و باید بر گردون بهمون
من از خانواده همسرم کینه دارم و روشون خیلی خیلی حساس شدم اونا هم زیادی تو کارمون دخالت می کنند مثلا توقع دارند بهشون زیاد سر بزنیم
جمعه ها باهاشون باشیم
هر اتفاقی تو زندگیمون بیافته خبر دارند
اگه درد و دلی پیش همسرم میکنم کف دست مامانشه که بعدن می فمم از سرسنگینی مادر شوهرم و به در گفتن و دیوار شنیدناش
من از خانواده همسرم کینه دارم و روشون خیلی خیلی حساس شدم اونا هم زیادی تو کارمون دخالت می کنند مثلا توقع دارند بهشون زیاد سر بزنیم
جمعه ها باهاشون باشیم
هر اتفاقی تو زندگیمون بیافته خبر دارند
اگه درد و دلی پیش همسرم میکنم کف دست مامانشه که بعدن می فمم از سرسنگینی مادر شوهرم و به در گفتن و دیوار شنیدناش
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
این تاپیک به علت طولانی شدن قفل می گردد
پا ورقی
======
اقلیمای عزیز
لطفاً به راهنمائی های داده شده توجه داشته باش و آنها را بصورت یک خلاصه جمع بندی کن و سعی کن از آنها بهره عملی بگیری .
بیشتر از آنکه روی همسرت متمرکز باشی ، برخودت مسلط باش و از حساسیت هایت بکاه . نشاط و آرامش و محبت و عشق را در درون خود جستجو کن ، خواهی دید که لبریز می شوی و دیگران از امواج مثبت وجود تو بهره برده . و چه بسا تغییر داشته باشند .
موفق باشی عزیزم
.