نمایش نسخه قابل چاپ
عزیزم
مهم اینه که شما کارت درست باشه ، بنا بر این ،نه شما از عمو خواسته ای ، و نه حریفش شده ای ، پس نباید نگران باشی . به خدا توکل کن و امید داشته باش که شاید خیر در همین باشه . مهم اینه که تو از او نخواسته ای و مانعش هم شده ای .
آنچه که دست تو نیست و تو نمی تونی مانع بشی و کاری کنی را به خدا بسپار و آرام باش .
.
سلامنقل قول:
(صرفا جهت درد دل بود . تو چند تا پست قبليم گفتم كه دوستاي خوبم نااميد نشين من موفق مي شم . ولي حالا خودم نااميد شدم از خودم
نكته اي كه در پست قبلي برات نوشتم اشاره به همين اوضاع و احوال داره و البته شما كه خانم هستي خب حساسيتت بيشتر هست و نقاط احساسي ات بيشتر مورد نوازش اتفاقات قرار ميگيره . پس :
دقت داشته باش كه به نظر اين حقير بايستي به ديدگاه و نگرش خودت وسعت بدي . حالا اينكه چطور به اين مهم ميرسي و چگونه خودسازي ميكني كه موفق به وسعت بخشيدن به نگرشت ميشي رو من نميتونم نظر محكمي بدم تنها ميدونم كه مشخص كردن اين امر براي خودت واجب و الزامي هست .
حركتي كه من كردم فرار به جلو بود . يعني نشستم يه كاغذ گذاشتم جلوم و (سال 89 ) تا سال 1391 خودم رو بلاتكليف از هر نظري دونستم و در واقع خودم رو يك شخص در ماموريت در نظر گرفتم . مثل كسي كه از طرف يك سازماني ماموريت پيدا ميكنه سه سال بره به يه محلي و ماموريت جاسوسي يا خدماتي يا فني انجام بده و بياد .
در ماموريت مشخص نيست چي به سر شما مياد و كاملا بايد خودت رو بسازي تا در لحظه تصميم درست رو بگيري . يعني اشتباهي كه در ماموريت ميكني شايد حتي منجر به مرگ هم بشه .
خوبي اين فكر چيه ؟
اين طرز فكر به من كمك كرد تا بتونم براي خودم مشخص كنم كه آقاي محترم قرار نيست ظرف يك ماه دوماه آينده اتفاقي بيفته پس لطفا صبور باشيد و انقدر حاشيه سازي نكنيد خيلي بخواد خوش خيم باشه قضيه سه سال طول ميكشه .
با اين روش ميفهمي كه صبوري چيه و كم كم سه سال صبر كردن رو تمرين ميكني .
آيا براي شما هم نسخه خوبي خواهد شد ؟
ايني كه گفتم راهي بود كه خودم رفتم و البته همين الان هم با اينكه خانمم برگشته ولي يك برنامه دو ساله ريختم كه احمد آقا شما بايد صبوري رو تمرين كني و دوره گذراندن بحران رو 2 سال قرار دادم و نكته جالب اينكه مسائلي كه وجود داشتن مثلا از 100 مورد اگر 10 تا رو حل كردم و رسوندم به 90 مورد باز در اين مسير يه سري بحران هاي جديد ساخته شد و عدد 90 رو به مثلا 95 برگردوند .
اما به نظر بنده (غير تخصصي ) درددل كردنت خوبه ، آروم ميشي و بقيه رو از درون خودت هم باخبر ميكني . حداقل اينطوري مشخص ميشه كه مصنوعي و براي جلب نظر ديگران مصنوعي مطلب نمينويسي و مصنوعي جلو نميري . اينطوري مشخص ميشه كه كاملا روزهاي طبيعي رو داري ميگذروني .
اگه جايي از حرفام اذيتتون كرد لطفا نديده بگيريد . باتشكر
مشكل اينجاست كه مي خواستم زنگ بزنم به شوهرم ولي الان نمي دونم عموم بهش زنگ زده يا نه ؟ رومم نمي شه به عموم زنگ بزنم بگم عمو زنگ زدي يا نه ؟ هيچي فعلا سردر گمم و فكر مي كنم اگه عموم زنگ زده باشه بهش خوب نيست كه تو اين شرايط منم بهش زنگ بزنم الان فكر مي كنه چه خبره . فكر مي كنه از اينكه گفته اقدام كرده براي طلاق ترسيدم و هول ورم داشته .
بي خيالش مي شم . هرچه پيش آيد خوش آيد . :323:
ممنون فرشته مهربون و آقاي m25teh
متن شما رو بعد از ارسال پستم خوندم . آقاي m25teh اصلا و ابدا از حرفاتون ناراحت نمي شم . كلي هم استفاده مي كنم . راستش نمي دونم اين موضوع كه مطرح كردين كه يه مدت خودتون رو آماده بلاتكليفي كرده بودين تا چه اندازه مي تونه نسخه خوبي باشه واسه من .
اين كه هيچ اقدامي انجام نشه از طرف من نمي دونم منجر به چي ميشه . چون حتي اگه من هم از اين وضعيت خسته نشم اون خسته مي شه . و اين دوري و اينكه هيچ واسطه اي هيچ رابطه اي بينمون نيست خيلي داره همه چي رو سرد مي كنه من كه زنم و خيلي به مراتب حساس تر از اونم خيلي وقتا حس مي كنم كه ديگه نمي تونم بعد از اين همه دوري مثل سابق باهاش ارتباط برقرار كنم . اون كه ديگه جاي خود داره . حس مي كنم همه چي داره تبديل به عادت مي شه و همديگرو فراموش مي كنيم .
سلام عزیزم
میدونم چه شرایطی داری. این که میگم میدونم حرف نیست چون تو این شرایط بودم وهستم
بدون این احساساتو من و تو امثال ما زنانی که خود را به معنی واقعی نشناختند(که متاسفانه کم هم نیستند!) تجربه کردیم
منم دچار این افت و خیز های روحی شدم و هنوز با تمام تلاشی که میکنم باز و باز بارقه های از این شرایط منو میگیره
پس نگران نباش
باور کن این شرایط کمکت میکنه از اسیب پذیری مفرط در بیای
این حرف در عمل مشکله اما تا کی باید هویتمان را به کسی پیوند بزنیم که نمیدانیم چرا از این احساسات در جهت معکوس استفاده میکنند
عزیزم باید قفل عوض شه تا کلید هم عوض شه
ما حکم ان قفل را داریم که باید با تغییراتی در خودمان عوض شیم و کلید نیز یا عوض میشود یا نه
اما باید سپردن خودمان را به اغوش پر مهر خداوند را از یاد نبریم
تنها وظیفه ما تلاش کردن و اعتماد به نتیجه ای است که خداوند برایمان رقم میزند به قول فرشته عزیز توکل کردن
در کتاب اسکاول شین هم به تکرار رو مساله توکل و اعتماد به خداوند اصار کرده و رو فانون عدم مقاومت
نگران نباش خداوند هوای تو را دارد و ماهم در کنارتیم
سلام سبکتکین جان،نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
به نظرت توی این شرایطی که شما داری یک مسیر بحرانی را طی میکنی آیا جای رودر بایسی اون هم با یکی مثل عموت هست؟ بهترین کار این هست که کاری که درست هست را انجام بدی .
تنها داوری و قضاوت خدا مهم است
اگر مهربان باشيد، آدمها شما را به خودشيرينی متهم می کنند! .اما شما همچنان مهربان بمانيد.
اگر با ديگران رو راست باشيد. ديگران شما را فریب خواهند داد!
با این وجود چون آب زلال و صادق بمانید.
اگر شما برای زندگی بهتر تلاش کنيد، ديگران برچسب حرص و طمع به شما خواهند زد .
اما شما سخت کوشانه به جلو رويد.
اگر اميد به ديگران ارزانی داريد .شما را خوش خيال می پندارند.
چون فانوس به شب های تار بي اميدی بتابيد .
اگر به شادی و آرامی برسید، دیگران حسادت می کنند! .
با این وجود شادمانی کنيد. و شادي هايتان را تقسيم کنيد
خوبی های امروزتان را فردا فراموش می کنند!
اما شما همچنان خوب بمانيد و خوبی کنيد!
وقتی شما چشمان خود را به اشتباه و ضعف ديگران می بنديد! ديگران ممکن است شما را ساده لوح بپندارند
اما همچنان از کنار اشتباه ديگران بگذريد!
سنجش های ديگران و قضاوتهای آنان مهم نیست!
تنها داوری و قضاوت خدا مهم است.
خداوندی که همه چيز را می بيند و می شنود
و همه به سوی او بازخواهيم گشت.
خواهر گرامي :
براي روزهايي كه نيومده اند پيش داوري نكن . اكنون براي اكنون تصميم بگير و غصه قرار گرفتن در مسير هاي آينده را نخور . ميدونم ارومي و به تعادل نزديك تر و نزديك تر شدي ولي باز هم تمرين كن كنترل كردن تمام غرايز خودت رو به دست بگيري و البته به همشون هم بها بده . منتهي در جاي خودش .نقل قول:
چون حتي اگه من هم از اين وضعيت خسته نشم اون خسته مي شه . و اين دوري و اينكه هيچ واسطه اي هيچ رابطه اي بينمون نيست خيلي داره همه چي رو سرد مي كنه من كه زنم و خيلي به مراتب حساس تر از اونم خيلي وقتا حس مي كنم كه ديگه نمي تونم بعد از اين همه دوري مثل سابق باهاش ارتباط برقرار كنم .
نقل قول:
اون كه ديگه جاي خود داره . حس مي كنم همه چي داره تبديل به عادت مي شه و همديگرو فراموش مي كنيم .
خواهش ميكنم هيچ ذهن خواني از طرف همسرت نكن و از طرف او خودت رو نگاه نكن ، يعني از طرف او به خودت نگو دوستم داره يا نداره . بگذار خودش چه با زبان و يا با هر شيوه اي كه بلد هست بگه دوستت داره يا نداره .
جلوي ذهنت رو بگير و اجازه نده كه از طرف شوهرت براي تو پيغام بفرسته و به روحياتت پيام بده .
----
حالا يه نكته طلايي : همه اينا كه امروز در دوره اي كه ساكن هستي و در واقع به قول خودت هيچ كاري نميكني به وقتش يه دفعه به كارت مياد . يعني مثل سربازي كه كلي آموزش ديده و به جبهه فرستاده ميشه . شايد در طول مدت آموزش دائم بگه چه فايده داره اين همه حرف و نكته وقتي به هيچ كجا نميرم و به دردم نميخوره ولي در جبهه تازه ميفهمه كه چرا استتار و اختفا رو ياد گرفته و ...
ميخواهم اين را بگويم كه آموزش هايي كه امروز به خودت دادي و نكته هايي كه ياد گرفتي روزي ( در بدترين شرايط يا بهترين شرايط ) بايد از اون ها استفاده كني و بداني كه تا آخر عمر در هر مسيري كه قرار داشته باشي اين نكات طلايي به درد بخور هستند .
----
آني گرانقدر يك نكته طلايي به من ياد داد و البته نه به من بلكه به كودك درونم فهموند كه :
هر كاري ميكنم ياد بگيرم كه انتخاب خودم بوده و انجامش ميدم و من ياد گرفتم كه اين خودم هستم كه انتخاب ميكنم چه از روي ترس چه از روي شجاعت و چه از روي گذشت و چه از روي اخلاق و ...
----
امروز من قبل از هر كاري ، يك سئوال اساسي از خودم ميكنم : احمد آيا راضي هستي كه اينكار را بكني ؟ بعدش پشيمون نشي دائم گله كني كه چرا و چطور شد .
و حتي گاهي كه باز گله ميكنم كه چرا و چطور شد اينطوري شد به آرامي به خودم ميگم : عزيزم انتخاب خودت بوده ، پاي انتخاب خودت بايست .
----
اميدوارم كه هميشه سربلند و موفق باشي .
براي من هم دعا كن
يامولاعلي
مراقب باش عزیزم
این ذهن خوانی ها نتیجه اش خود خوری و دور باطل افکار وسواسی و منفی است:305:
من هر وقت این افکار بهم هجوم میارند بلند بلند میگم با با ولم کنید(اینم یه جور تکنیک توقف فکر!!!!!!!!!):311:
اما از شوخی گذشته الان فقط و فقط وظیفه ما روی خودمان کار کردنه و هرچه در این مسیر درست پیش اید (که حتما به جدایی هم منجر نمیشود) دست ما نیست
تو ارزو کن و دعا باقی فقط خود شناسی
البته این مطلب را من تازه باهاش اشنا شدم و میدونم هزینه رنج و تلاش را باید بپردازم تا وارسته و بدون وابستگی زنده باشم
سخته اما شدنیه
بهت قول میدم خدا کلی هواتو داره اینو باور کن همه چی به طرز الهی درست میشه در مسیر رشد و اعتلای خودت و اطرافیانت:72:
دوست عزیزم یه نکته ای که به ذهن من می رسه و من رو ازار می ده این همه امواج منفی ه که از خودت به کائنات ارسال می کنی راستش رو بخوای منو یاد یه شخصیت کارتونی توی کارتون گالیله میندازی که همش می گفت من می دونم نمی شه
سعی کن مثبت تر فکر کنی بهتره بگم خیلی مثبت تر. عزیزم سعی کن اینده ای ایده ال خودت رو توی ذهنت مدام تصور کنی . برای زندگی بهتر باید بتونیم چندین قانون رو اجرا کنیم
قانون اول _ بدنتون رو گرامی بدارید. تا خودتون رو دوست نداشته باشید كائنات چیزی به شما نمی دهند.
قانون دوم _ اگر خود شما ذهنتون رو كنترل نكنید، دیگری اون رو كنترل خواهد كرد! مثلا" وقتی كه شما نمی تونین ذهنتون رو كنترل كنید و وجودتون از نفرت انباشته میشه ، در این زمان دیگری داره ذهن شما رو كنترل می كنه.پس هر وقت كنترل ذهنت دست خودت نباشه حتما" دست كس دیگریست.
قانون سوم _ به خودتون بگید در زندگی گذشته ی من ، چیزی به نام اشتباه وجود نداره! پس خودتون رو برای هر كاری كه كردین ببخشین و حالا فقط به چشم یك تجربه بهش نگاه كنین.
قانون چهارم _ درسهای زندگی ما اونقدر تكرار میشن تا اونها رو بیاموزیم. پس تا نیمه ی تاریك رو نشناسیم نمی تونیم جلوی تكرار شدن اونها رو بگیریم. اگه روی نیمه ی تاریك كار كردین اما هنوز حوادثی دارن تكرار میشن پس هنوز چیزهایی در نیمه ی تاریك هست كه كشفش نكردین.
قانون پنجم _ همه چیز از درون خود ما شروع میشه و به بیرون می ره ( عشق، نفرت و ...) پس وقتی چیزی در محیط بیرون آزارتون می ده باید درون خودتون رو بررسی كنین و دست از قضاوت كردن دائمی دیگران بردارید.
قانون ششم ـ هر چیزی كه بر ما واقع میشه و برای ما رخ می ده، بازتاب مستقیم اندیشه های ماست. تو همانی كه می اندیشی. هر چیزی كه امروز هستین بازتاب اندیشه های دیروزتونه و هر چیزی كه فردا می شین بازتاب اندیشه های امروزتونه.
قانون هفتم _ كنترل زندگی خودتون رو با كنترل باورهای خودتون در دست بگیرید. یعنی چون باور ما قدرت خلق كنندگی داره پس اگر باورهامون رو ببینیم و كنترل كنیم، زندگیمون رو كنترل و هدایت كرده ایم. وقتی از سر صبح به این فكر می كنین كه امروز حتما" روز بدیه انتظار نداشته باشین كه همه چیز خوب پیش بره!
قانون هشتم _ قوانین زندگی از بدو تولد در وجود ماست. ما فقط با این درسها داریم اونها رو دوباره به یاد می آریم. پس اون دوستانی كه دچار انواع و اقسام مشكلات و بیماریها هستند به یاد بیارن كه سلامت دنیا اومده اند و در بدو تولد هیچ مشكلی نداشته اند و باید به سراغ فكرهاشون برن . مخصوصا" اونها كه بیماری جسمی دارن به این فكر كنند كه هیچ آدمی بیمار نمیشه مگه اینكه اول فكرش بیمار میشه و هیچ آدمی درمان نمیشه مگر اینكه اول فكرش درمان بشه.
قانون نهم _ انتخاب چگونه زندگی كردن صد در صد با خود ماست! یادتون نره! نه حتی نود و نه درصد! دقیقا" صد در صد! به همین دلیله كه خدا عادله.)
قانون دهم _ جایی بهتر از این جا و زمانی بهتر از اكنون وجود نداره! تو در نهایت كمالی در همین لحظه و هم اكنون! چون تو در هر زمان به بهترین كاری كه در اون موقع از دستت بر می اومده مشغول بودی و در این زمان هم همین طور! پس حالا در لحظه ی ابدی زندگی كن! تا یاد نگیریم در لحظه ی ابدی زندگی كنیم در هیچ كدوم از تمرینات ذهنی كاملا" موفق نمیشیم چون خیلی چیزها مثل شهود زمانی دریافت میشن كه ما در لحظه ی ابدی اكنون هستیم. و خوشبختی واقعی در اثر رضایت از لحظه ی ابدی اكنون به دست می آد نه فقط انجام شدن آرزوها! و این قانونی عجیب اما واقعیست كه باید خیلی بهش فكر كنین.
قانون یازدهم _ آنچه كه در دنیا با اون روبرو میشیم، نتیجه ی تغییرات درونی ماست. انسانی كه زیبا فكر می كنه دنیایی از زیبایی به او داده میشه و انسانی كه زشت فكر می كنه دنیایی از زشتی می سازه. نباید مدام از زشتكاریهای دیگران حرف بزنید چون عین اون در زندگی شما انجام می گیره و همه ی دنیا طوری می چرخه كه شما هم وسوسه بشین همون كار زشت رو مرتكب بشین!
قانون دوازدهم _ كسی كه به خدا توكل میكنه آروم بر جا می مونه. كسی كه طرح الهیش رو می طلبه مضطرب این طرف و اون طرف نمی دوه و نمی خواد خودش همه چیز رو حل كنه! فراموش نكنید! جنگ از آن خداست نه از آن ما! پس آروم بگیرین. دو دستی به یه آرزو نچسبین و نگین اگه این شد كه خوشبختم والا بدبختم! چون چسبیدن به چیزی باعث دفع اون میشه. قانون عدم مقاومت یادمون نره.
قانون سیزدهم _ فن شناوری در آب! یعنی در رودخانه ی زندگی فن شناگری در آب رو باید یاد بگیری تا غرق نشید و راحت به سر منزل مقصود برسید. این كار از طریق تطبیق دادن خودمون با محیط انجام میشه. مثلا" نگید من عادت دارم همیشه غذای خونگی بخورم و حالا كه وسط جاده گیر كردم واویلاست چون نمی تونم غذای رستوران بخورم! خودتون رو عادت بدید كه در شرایط خاص بتونید خودتون رو با محیط وفق بدید. این راز پیروزیه. همیشه قبل از هر " نه"ی قاطعانه فكر كنین واقعا" شاید بشه آره گفت!
سلام سبکتکین جان.:46:
عموتون باهاش صحبت کرده بودن؟
خودت سیخونکتو نزدی؟
نه مينا جان
فكرنكنم صحبت كرده باشه . اگه زده بود بهم خبرميداد.
منم هنوز بهش زنگ نزدم . اصلا حال و حوصلشو ندارم . نمي دونم چرا دست و دلم نمي خواد بهش زنگ بزنم . از اينكه دوباره با اون لحنش باهام حرف بزنه بدم مي ياد . از اينكه دوباره بايد كلاس گذاشتنشو تحمل كنم بدم مي آد . هردفعه كلي تمرين مي كنم كه بهش زنگ بزنم ولي نمي تونم گوشي تلفنو بردارم .
اعصابم از دستش خورده . از بي معرفتيهاش خسته شدم .