RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
به نظرتون این کاربدی نیست هر وقت دعوا میشه دیر میاد خونه؟با این کارش نمیخواد منو بچزونه؟
نه، مرض که نداره. یه مرد وقتی زیاد پاپیچش بشی، فکر میکنه تو زندان زن گیر افتاده و اون می خواد از این زندان به تنهایی خودش فرار کنه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
خوبه کارم؟ همین کارمو ادامه بدم ؟ چی کار کنم؟ میشه قبل ازاینکه خرابکاری کنم بهم بگین.]
به نظرم شما بهتره با همسرتون یه مشاور برین. کارتون یه کمی گره خورده. تازه نمیشه شما یه طرفه بخواهید همه چیزو درست کنین و اون کاری نکنه.
می تونین برین مشاور حضوری؟ همسرتون میاد؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مرسی خانوم del. ممنونم .باشه همین کارو میکنم .اما خیلی از این دو روز تعطیلی که خونه ایم میترسم.
اگه تنهایی رفت بیرون گردش یا خونه مامانش چی کار کنم؟
اگه گفت تو هم بیا بریم خونمون؟
خودم چی؟ نه خودم تنها برم خونه مامانم نه با اون؟
فکر نمیکنم مشاوره بیاد. خودشو خیلی عالی میدونه. از نظر خودش میتونه به هزار نفر مشاوره بده. یه بارم گفتم گفت تو مشکل داری خودتم برو.من که مشکلی ندارم.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
البته این خاصیت مردهاست که به راحتی تن به مشاوره نمیدن. اما خب شما می تونی یه جلسه خودتون برین و بعد هماهنگ کنی تا مشاور بگه شوهرت هم باید بیاد و بعد بهش بگی که مشاور گفته که همسرت هم باید بیاد. اون هم بالاخره کوتاه میاد.
تاپیک های مختلفی را اگه بخونین میبینین که خانوم بعد از رفتن به مشاوره، کلی در راهش تغییر ایجاد کرد. آخه اصلا فکر می کرد همسرش فلان مشکل را داره و بعد فهمید که همسرش مشکل دیگه ای داره و تمام این مدت بیهوده راه را غلط می رفته.
تا نفهمید شوهرتون چشه و البته خودتون واقعا چه مشکلی دارین، فایده نداره. بزارین ریاضی بگم:
هر دوی شما دارین 100 نیوتن تلاش می کنین اما یکی در مسیر x و دیگری در مسیر y. تا با هم یک مسیر نشین بخش زیادی از این تلاش و نیرو از دست میره. بهتره زودتر در یکی از مسیرهای x یا y هماهنگ بشین.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام . ببین مینا قبل از اینکه ازدواج کنی به چی علاقه داشتی. ورزش. نقاشی. کتاب خوندن. جدول حل کردن. چه بدونم خرید کردن. به چی؟ بابا الانم که این وضعیتیه که پیش اومده خب . یه کم به خودت مسلط باش. به یکی از این کارایی که علاقه داری بپرداز. سرت رو گرم کن. یواش یواش. تمام فکرای منفی و بچگونه از ذهنت میره بیرون . کمتر به مسائل حاشیه ای فکر میکنی و در این صورت رفتاره شوهرت هم کم کم بهتر میشه وقتی میبینه تو زیاد بهش گیر نمیدی یا زید سراغش نمیری . بابا کم محلی مردارو جذب میکنه فهمیدی.فهمیدی.نه از نظره جنسی نه .منظورم اینه که غرورت و شخصیتت رو از یاد نبر.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام خانم مینا چ
یکی از مسائلی که باعث می شه مشکلاتی در زندگی شما پیش بیاد نوسانات رفتاری یا عدم کنترل احساسات شماست، اینکه سر یه مسئله در مدت کوتاهی به اوج عصبانیتتون برسید ودر اون اوج، رفتارها و گفتارهایی داشته باشین که صحیح نیست و بعد هم در همون مدت کوتاه مهربون بشین و قصد آشتی داشته باشین همینو نشون می ده.
البته این صحبت به این معنی نیست که شوهرتون هیچ تقصیری نداشته باشه، احتمالاً این مشکلات دو طرفه هست اما شما در مرحله اول قصد اصلاح خودتون رو داشته باشین. بد نیست که حضوراً با یک مشاور صحبت داشته باشین.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
:72:
مینای عزیزم:72:
الان 2 ماهه که اینجا مشکلاتت رو داری می نویسی و با راهنمایی های دوستان تغییرات بعضا دلچسبی رو تو زندگیت ایجاد کردی .. اما این کافی نیست عزیز دلم .. باید روش دیگه ای رو هم امتحان کنی .. من با green عزیز موافقم .. جزر و مد احساسات شما خیلی زیاده و چون می خوای یک شبه مشکلاتی که در طی دو سال ایجاد شده رو حل شده ببینی نمی تونی در مدیریت افکار و احساست خودت تعادل بوجود بیاری .. اینطوری هم خودت رو رنج می دی هم همسرت رو ..
چیزی که در نوشته های این دو ماهت جلب توجه می کنه علاقمندی شوهرت نسبت به حل مشکلاتتونه که به نظر من فوق العاده ست .. این می تونه نشونگر این باشه که هر چی شما تلاش می کنی او هم به همون نسبت با شما همراهی می کنه ..
پیشنهاد می کنم حتما و حتما به راهنمایی های دوستان در این تالار اکتفا نکنی و برای جلوگیری از قطع و وصل شدن پی در پی مسیری که شروعش کردی ، حتما و حتما به مشاور خانواده مراجعه کنی .. مطمئن باش ضرر نمی کنی .. شما و همسرتون نیاز به کسب مهارت های زیادی دارین که علمی و طبق یک برنامه ، طراحی شده باشه ، ضمن اینکه به تمرین و ممارست منظم هم نیاز دارین .. لطفا شما برای مراجعه به مشاور پیش قدم شین و مطمئن باشید که همسرتون هم شمارو اگر نه همون اول اما بعدش همراهی خواهد کرد ..
می تونی از این آدرس ها استفاده کنی :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:
مرکز مشاوره پویا
تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
تلفن 66963946 ، نمابر 66963947
مرکز مشاوره توحید
تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833
مرکز مشاوره راه بهتر
چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434
این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.
راستی مینا جون، چرا به تاپیک زیر مراجعه نمی کنی و در مورد خصوصیات مثبت همسرت نمی نویسی : http://www.hamdardi.net/thread-531-page-1.html
موفق باشی عزیزم:46:
:72::72:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
ممنون طاهره جان:43:. باشه چشم حتما میرم پیش مشاور.اما راستشو بخواین خیلی اعتقاد ندارم چون یه بار دیگم چندین جلسه تازه دو نفری رفتیم اما فقط چند روزی تاثیر داشت و بعد روز از نو و ......
و دیگه اینکه انقد تعداد مسائلی که تو زندگی رخ میده زیاده که آدم نمیدونه از کدوم یکی بگه.بعد از اون جروبحث نمیدونم چی شد که خود به خود باز هوا آفتابی شد.(البته در ظاهر)
واسه خودم مشکلات خودمو رو کاغذ نوشتم که دیگه تا جایی که امکان داره دیگه تکرار نکنم. :305:
ازم خواست بریم خونه مامانشون. رفتم اما توروخدا شما باور کنین دیگه انقد باهام بد، رفتار میکنن که فقط خدا میدونه.قبلا فقط خواهرش بوداما حالا همشون(مامان خواهر و برادرش). انقده روم فشار میاد که صدای قلبمو میشنوم. آخه نه خودم میتونم جوابی بدم و ازخودم دفاع کنم و نه البته اگه هم یاد داشته باشم جراتشو ندارم.
آقای تسوکه عزیز اصلا این جزء بدبینی های من نیست خود شوهرمم میفهمه اما هیچی نمیگه. یعنی رفتاراشون تابلویه که از روی بدجنسیه فقط قاب نداره.
پشت سرهم ،انگاری به آدم حمله میکنن. به نظر من حمله روانی حتی بدتر از حمله جسمانیه. وقتی دید دستو پام داره میلرزه گفت پاشو میناجان بریم دیگه دیروقته.
دیگه الان انقده روم تاثیر گذاشته که تا چند روز این حسو دیگه حتی در برخورد باهمکارامم دارم فکر میکنم الانه که بهم حمله میکنن.
یاد حرفتون بودم ، هیچی بهش نگفتم فقط تو تنهایی خودم با خودم درددل کردم و...:302: البته اگه هم میگفتم حاصلش چیزی نبود جز دفاع از اونا و یه دعوای دیگه.:47:
دوست داشتم دلیل این کاراشونو میدونستم آخه اگه تعریف از خودم نباشه خیلی منطقی به ایرادای خودم پی میبرم اما هرچی فکر میکنم در رایطه با خانواده ایشون من هیچ وقت بی احترامی نکردم.
شوهرمم که حداقل در ظاهر یه طوریه که فکر نمیکنم از من پیش اونا بد بگه. چون رفتارای اونا در حضور شوهرم بازم بهتره اما کافیه مثلا بره وضو بگیره:160:
آقای تسوکه کاش همه آدما همین طوری فکر میکردن و اگه از دست کسی ناراحتن خیلی محترمانه بهش میگفتن جای اینکه یه طوری برخورد کنن که احساس کنیم هیچ امنیت روانی نداریم. ای کاش
هر لحظه فکر میکنم باز یه موضوع تازه واسه دعوا و جر و بحث پیش میاد حتی وقتی داریم آروم کتاب میخونیم. دیگه از سایه خودمم میترسم.
خانوم طاهره عزیز، شاید همین موضوع که دایما موضوعی واسه جروبحث هست باعث میشه از خصوصیات مثبت طرف مقابل یادمون بره یا شایدم دلمون نیاد به جنبه های مثبتش فکر کنیم :163:اما چشم حتما این کارو انجام میدم.:72:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مينا جان تو تاپيك خصوصيات مثبت شوهرم ، خصوصيات مثبتي كه براي شوهرت نوشته بودي خوندم .به نظر من شوهرت آدم مسئوليت پذيريه وتورا دوست داره ميتوني تو زندگي روي حمايتش حساب كني
اين كه اهل رفيق بازي نيست اهل شيطنت نيست چشم پاكه خيلي مهمه تو كارهاي خونه بهت كمك ميكنه خيلي عاليه من آرزو دارم شوهرم توكارهاي خونه بهم كمك كنه ولي زياد اهلش نيست .
اينكه خواستهاي مالي تو را به خودش ارجحيت ميده نشوندهنده مسئوليت پذيريش وتعهدش به زندگيه .برات هديه ميخره خيلي خوبه بعضي از مردا اصلا از اين كارها بلد نيستن نشون ميده شوهرت سطح فكرش بالاست ومهم تر اينكه تو را خيلي دوست داره .پس قدرش را بدون .خصويات مثبتش از خصوصيات منفيش بيشتره
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
الان چاره ای ندارین جز این که خانواده ی همسرتون را بی خیال شین. همه چیز را نمیشه با هم درست کرد. فعلا با هم برین مشاور تا همسرتون هم حرفاشو جلوی مشاور بزنه و بعد بیایین نظرات مشاور و همسرتون را بنویسین تا روش بحث کنیم.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
:72:سلام عزیزم
ممنونم که به حرفم توجه کردی و از خصوصیات مثبت همسرت نوشتی .. بازم اینکارو بکن .. نه اینجا .. توی خونه .. سعی کن خصوصیات خوبش رو هم برا خودش و هم برا خودت پر رنگ تر کنی .. مطمئن باش ضرر نمی کنی .. حتی ممکنه رفتارهای جدید و بهتری رو هم پیدا کنی ..
و در مورد خانواده ی همسرت ، تو راست می گی عزیزدلم ، من باورت می کنم .. باور می کنم که اونا تحقیرت می کن ، تحویلت نمی گیرن ، بهت توهین می کنن و ... و می دونم تحمل این رفتارها چقدر سخته .. اینکه بشینی و اجازه بدی دیگران شخصیت تو رو به هیچ بگیرن ، به سخره بگیرن و .. اما خب .. تو اینجایی و مصمم هستی که این شرایط بد رو تغییر بدی .. درسته ؟ پس بزار از یه زاویه ی دیگه به این موضوع نگاه کنیم .. می دونی چیه؟ .. معمولا برای حل یه مساله (تو بخون مشکل) بهترین راه اینه که ریشه ی اون رو کشف کنیم و از طریق تاثیرگذاری روی ریشه ، اساسا مشکل رو حل کنیم ..
بنابراین من روی 2 سال گذشته ی زندگیت زوم می کنم و چیزایی که بنا به گفته های خودت اینجا می بینم رو دوباره خوانی می کنم : دوسال رفتارهای کم و بیش اشتباه نسبت به همسرت و نه خانوادش (دقت کن ، دارم می گم همسرت) + رنج علنی همسرت از زندگیتون و بودن با تو + مشاهده ی این نارضایتی و رنج بردن و حتی فرار همسرت از تو ، توسط خانوادش + دخالت خانواده ها و .. به نظرت این طبیعی نیست که خانوادش که 2 سال شاهد این نارضایتی بودن نتونن باور کنن که در طول 2-3 ماه زندگی شما از این رو به اون رو شده؟.. یادت میاد گفتی تا اونجا پیش رفتی که حتی خانواده ی خودت شاکی بودن که چرا به شوهرت التماس کردی برای برگشتنش به خونه؟ .. یادت میاد از مهریت گذشتی؟ و ... ضمنا روابط نزدیک زناشوییتون رو فراموش نکن که با ناآگاهی چه بلایی سر ایشون و خودت و زندگیت آوردی . ... همه ی اینها می تونه به این معنی باشه که شرایط موجود بازخورد رفتارهای خود شما در گذشته است .. و تنها صبر و تامل و تعقل هستند که به دادت خواهند رسید .. موفقیت تو در به کارگیری این سه عامله .. باید در بستر زمان با صبوری و رفتارهای عاقلانه حرکت کنی ..
پس اگه دوستان دلسوزت در این تالار بهت می گن : مینا نق نزن ، به روی همسرت نیار ، حاضرجوابی نکن .. گیر نده .. آویزون نشو .. و .. نترس .. یعنی به همون اندازه که تو این 2 سال ناآگاهی و بی صبری به خرج دادی حالا باید دوبرابرش عقل و صبر خرج کنی تا تصاویر منفی گذشته پاک بشه .. این به این معنی نیست که چون اون مرده و تو زنی مجبوری تحت امرش باشی و هر کاری کرد و هر چی گفت تو نباید دم بزنی ..نه .. نه عزیز من .. معنیش اینه که اشتباهاتی داشتی و باید تبعاتش رو بپذیری .. و این به شخص تو مربوطه و نه هیچ کس دیگه ..
امیدوارم حرفام ناراحتت نکنه .. شاید به نظرت برسه بعضی جاها یه طرفه قضاوت کردم ولی باور کن همه ی اینارو به خاطر خودت دارم می گم ... اما .. اما به نظر من مهمتر از همه ی حرفایی که زدم اینه که تو تصمیم گرفتی شرایط رو تغییر بدی و برای اینکار عزمتو جزم کردی .. تو خودت ، همسرت و زندگیتو دوست داری و می خوای آرامش و عشق در همه ی بخشهای اون جاری باشه حتی در قسمتی که مربوط به خانواده ی اوست .. و این ستودنیه عزیزم .. :104: و من مطمئنم که موفق خواهی شد ..
خب .. حالا اگر بیاییم ریشه ی رفتارهای خانواده ی همسرت رو در نارضایتی همسرت از شما ببینیم که در طول 2 سال ادامه داشته به نظرت برای تغییر رفتار خانواده ی همسر با مینای عزیز و دوست داشتنی باید چه بکنیم ؟ ..
جوابش خیلی ساده هست : جلب رضایت همسر مینا توسط شخص مینا
این یعنی :
1 . مینا باید تمرکزش رو از روی رفتارهای خانواده ی همسرش برداره و روی رضایت همسرت متمرکز بشه.
2. جلب رضایت همسر به معنی زیرپا گذاشتن و نادیده گرفتن خود نیست.
3. صبوری و سیاست دو عامل مهم هست که باید با هم ترکیب شود.
4. ...
می تونی بقیش رو خودت بگی ؟
ضمنا مراجعه به مشاور رو اصلا فراموش نکن و یادت باشه اگه مشاور خدا هم باشه درصورتی که تو در امر تغییر پذیری جدیت و مداومت نداشته باشی هیچ اتفاقی نخواهد افتاد .. 2 جلسه و 3 جلسه که سهله شاید با 10 جلسه هم به نتیجه نرسی .. یعنی هر چیزی باید طول درمان خودش رو طی کنه ..
دوستت دارم و برای تو و همسرت که به قول مدیر محترم همدردی روی کوهی از منابع خوابیدین آرزوی موفقیت می کنم.
:72::72: