20/8/1388
پیشنهاد رابطه نزدیک داده تا بعد از بدست آوردن شناخت تصمیم بگیریم ، من نپذیرفتم چون هدفم از این رابطه دوستی ، ازدواج هست ، با این وجود دوستش دارم آیا این رابطه ناسالم هست؟
شب تاریک و سنگستون ما مست
قدح از دست ما افتاد و نشکست
نگهدارنده اش نیکو نگاه داشت
وگرنه صد قدح نفتاد و بشکست
یکم:
ما برای هر هدف و هر کاری باید با توجه به واقعیات تصمیم بگیریم و برای رسیدن به آن از مسیری امن و صحیح بگذریم. اینکه بر اساس ذهنیات و تخیلات خود واقعیات را طور دیگر تفسیر کنیم ، در نهایت نه اینکه به هدف نمی رسیم ، بلکه ممکن است سقوط هم بکنیم.
اینکه هدف شما ازدواج است تنها نقطه قوت این رابطه بوده است. اما در واقعیات هیچ نقطه مثبت دیگری جزء همین مسئله (که البته در ذهن شما هست)، وجود ندارد.
آنجا که پسری به بهانه ازدواج و قول و قرار مدتها دختری را در راه ارضاء خواسته های خود به هر سو می کشاند، در نهایت بی تعهدی و ترک هست. در مورد شما حتی قول و قرار ازدواجی هم وجود نداشته هست.
یعنی در واقعیت او به طور نامحسوس به شما می گفته است که صرفا هدفش لذت از این رابطه است و بس. و بعد هم تا ببنید چه پیش خواهد آمد!!!!
نتیجه این بند:
بین واقعیات و تخیلات تفاوت قائل شویم و به خاطر احساساتی که برای ما به وجود می آید سعی نکنیم واقعیت را تحریف کنیم تا بر تخیلات ما منطبق شود.
دوم:
نقطه قدرتی که در شما به خاطر هدف صحیح شما وجود داشته است، منجر به رهایی شما از این مخمصه شده است. اگرچه یکبار لغزندگی شما به حداکثر رسیده اما قبل از سقوط کامل نجات یافته اید.
متاسفانه مراجعان زیادی داریم که پس از این سقوط و رها شدگی به یاد مشاوره می افتند. که البته ما نمی توانیم اثر شکست را در آنها به کلی از بین ببریم. شما به خاطر وسوسه فکری هنوز به حریم امن نرسیده اید و اگر مانند گذشته گام به گام بلغزید (به خاطر تخیلات ذهنی خود)، ممکن است شما هم با هر نیت خیری که دارید به سرنوشت بدتر از این دچار شوید.
نتیجه این بند:
اجازه وسوسه فکری ( دنبال روی از آنچه که به آن فراخوانده می شوی)، به خودت نده.
سوم:
ازدواج و انتخاب همسر ، سواد خاص خودش را نیاز دارد. آگاهی می خواهد و سواد می طلبد.
اینکه یکی را دوستش داریم کافی نیست.
ایشون حداقل معیارهای لازم را برای ازدواج با شما ندارد. حتی تمایل برای ازدواج با شما، استقلال و آمادگی برای ازدواج، تعهد و خویشتنداری و ....
در این بند می خواهم بگویم حتی اگر ایشون آمادگی خود را برای ازدواج با شما اعلام می کرد، باز این به معنای این نبود شما مشکلی ندارید، بلکه در واقع این آغازی برای مشکلات بعدی بود.
چهارم:
اگر او خطوط قرمزی در ارتباط با شما نداشته است و پیش رفته است. و نه مسائل شرعی، نه هنجارهای اجتماعی ، نه موقعیت اجتماعی، نه احترام به شما و نه از نظرمنطقی هیچکدام مانع او نشده است که حریم شما را حفظ کند. پس کدام تضمین و پشتوانه ای وجود دارد و چه مانعی می تواند پس از ازدواج چنین تعهدی را در او ایجاد کند.
پنجم:
اگر با توجه به بندهای فوق به این نتیجه رسیده باشید که حتی اگر او اعلام آمادگی کرد، باز هم او مناسب ازدواج با شما نیست. معلوم می شود که من توانستم ام در این چند بند خطر اصلی را به شما گوشزد کرده باشم. خطر اصلی انتخاب ناصحیح و اشتباه شماست.
ششم:
اکثر اوقات رفتار اشتباه از فکر ها و آگاهی های اشتباه نشات می گیرد.
و این تفکر غلط است که :
«ختم كلام: از كسي كه دوسش داري ساده نگذر چون ممكنه ديگه كسي رو مثل اون دوست نداشته باشي واز كسي كه تورو دوست داره بي تفاوت عبور نكن چون ممكنه ديگه كسي تو رومثل اون دوست نداشته باشه... »
این جمله یکی از ایده های اشتباه بسیاری از دختران و پسران ماست.
اصلا دوست داشتن یک بذر ساده در ابتدای آشنایی و خواستگاری و ازدواج هست.
اگر انتخاب درستی صورت بگیرد و طرفین مهارتها و آگاهی لازم جهت ازدواج را داشته باشند ، آنگاه این بذر آب می خورد ، رشد می کند و آفت های آن از بین می رود و این دوست داشتن به عشق های بزرگتری تبدیل می گردد. پس اصلا اینطور نیست که عشق های هوسی اول ازدواج که به خاطر نیازهای جنسی و عاطفی در طرفین به وجود می آید نقش مهمی در ازدواج داشته باشد که از دست دادنش نگرانی ایجاد کند.
بلکه مهم اینست که بدانیم پیوند ازدواج را باید بر اساس مبنا و معیارهای مهمی چون آگاهی و مهارتهای لازم انجام دهیم و پس از آن در حفظ آن کوشا باشیم. و همین که به کسی تمایل داشتیم تا این معیارها را در او ارزیابی کنیم کافیست .
دقت کنید من هرگز نمی گویم با کسی که دوستش ندارید ازدواج کنید. ولی باید بدانید از میان کسانی که دوستشان دارید آنها که معیارهای لازم را دارند مناسب ازدواج هستند.
در غیر اینصورت مثل این مورد که شما شرح دادید از طریق طعمه کردن ازدواج و دوستی و .....، صرفا شما را برای ارضاء نیازهای جنسی خود می طلبد و حتی حاضر نیست بحثی از ازدواج به طور جدی پیش بیاید.
هفتم:
ببین من نه شما را می شناسم و نه دسترسی دارم که مستقیما بخواهم کمکت کنم. اما بدان در قبال زندگی ات که از سقوط کامل نجات پیدا کرده است از دست دادن چند وسیله و .... اصلا مهم نیست.
پس بحث ارتباط مجدد را کلا فراموش کن، و بهانه اینکه وسایلت نزد اوست و .... را برای خود جور نکن. تغییر محیط کار، تغییر شماره تلفن ضروریست و ... و هر چه که ممکن است شما را وسوسه به درگیر شدن مجددتان در این رابطه می کند از خود دور کند.
خلاصه و نتیجه گیری:
شما یک عشق منطقی و عاقلانه و از روی آگاهی به یک شخص واقعی نداشته اید. شما شیفته تصویری در ذهن خود شده اید که به اشتباه آن را نسبت به این آقا داده اید.
واقعیت این بوده است که :آقایی برای چند سالی که شرایط ازدواج را ندارد ، خواهان یک ارتباط دوستی و جنسی با شما بوده است، که شما هم به اشتباه تحت تاثیر القائات او احساسات خود تا مرز غیر قابل برگشت پیش رفته اید، لیکن خدا کمک کرده است و فرصتی دوباره به دست آورده اید.
اگر به هر بهانه ای این ارتباط مجددا برقرار شود ، ممکن است زندگیتون به انحراف و شکستی برسد که دیگر مشاور هم نمی تواند کمکی کند.
در کل خویشتنداری شما تا همین بسیار ستودنی و تحسین برانگیز هست. و نقطه امید من در این مشاوره همین قدرت شماست.
لذا توصیه می کنم ، پس از قطع کامل ارتباط با این آقا برای رها شدن از این احساست و آشنایی بیشتر با فرایند ازدواج مدتی در تالار گفتگوی همدردی به مطالعه بپردازید. و هم مقالات آموزشی را بخوانید و هم از سرنوشت هزاران فردی که مشابه شما تا حدهای مختلف پیش رفتند آشنا شوید. تا به جای اینکه شما عبرت دیگران شوید ، بتوانید شما از تجربه دیگران استفاده کنید.
فراموش نکنید شما فقط یکبار زندگی می کنید، و فرصت دوباره از اول شروع کردن و تصحیح اشتباه همیشه برای شما فراهم نیست