روزگارت باد شیرین شاد باش
دست کم یک شب تو هم شاداب باش
نمایش نسخه قابل چاپ
روزگارت باد شیرین شاد باش
دست کم یک شب تو هم شاداب باش
شبی خوش بود و من غرق نیایش
بسی درحال انجام ستایش
شعر آشفته حال و وحشی ام
حاصل یک لحظه حیرانی است
تا کی ز سر جور فلک از دل بیمار
صبر دل ایوب پیمبر طلبیدن
نه زمین خاک قدیمی ، نه هوا همون هواست
تا چشام کار میکنه ، هرچی که مونده نابجاست
تلخم ای دوست! نخوان قصه شیرین از عشق
واژه عشق مقدس تر از این بازی هاست
تو اون ابر بلندی که دستات شبای شوره زاره
تو اون ساحل دوری که هر موج به تو سجده میاره
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل شیر برنا بود
د بدید
( فدایی ) ..خواهشا این تاپیک و با کات های الکی خرابش نکن...: میشه بگی جواب مشاعرت چه ربطی به " ه " داشت ؟
از نفر بعدی خواهش میکنم روند طبیعی تاپیک رو ادامه بدند :
---------------------------------
تو اون ابر بلندی که دستات شبای شوره زاره
تو اون ساحل دوری که هر موج به تو سجده میاره
--------------------------------
و جواب تازه من :
هر دریچه ای که به شب گشودم
فکر تنهایی چشمای تو بودم
من فکر می کنم شما و فدایی، همزمان با هم پست رو ارسال کردین برای همین هر دو با (ت) شروع کردین.
منم صید پریشان تو پیش از کشتنم ای کاش
به تخدیر نگاه خویش بی هوشم کنی کم کم