وقتی یه خانم پا به پای همسرش کار میکنه و حقوقش رو تقدیم همسر میکنه حق نداره تو اموال شریک باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
منم موافقم....من خودم کسی هستم که تو تاپیکم یه جواب خشن و البته نامرتبط گرفتم .... ی متنی از اقای مدیر بود با این مضمون کهنقل قول:
در کل به نظرم هم بچه ها و هم مسئولان سایت کمی با هم مهربانتر باشیم بهتر است
اگر دارویی رو تو ظرف الوده بریزیم بیمار نمیخوره ولی برعکسش اتفاق بیفته ترغیب میشه به خوردن.
درک احساسات کسی که اون لحظه به حال بدی افتاده وگرنه تاپیک نمیزد خیلی مهمه ولی متاسفانه گاهی دوستان کم لطفی میکنند.
ولی اگر منظور شما شخص کاربری به اسم خادم الرضا است به نظرم مدیران برخورد به جایی داشتند.
و حتی من فکر میکنم با یک هفته امید کمی هست تغییری صورت بگیره!!
زخم های عمیق ایشون اینجا قابل درمان نیست!! و ممکنه باعث اسیب به دیگران بشه.
پست های ایشون چه اگاهانه چه نا اگاهانه بوده باشه، تاشی از زخم های عمیق درونیه.
من راه حل واکنش نشون ندادن رو انتخاب کرده بودم .و اصلا باز نمیکردم پستها و تاپیکهاشونو ...ولی پستی که از ایشون تو این تاپیک پاک شده تمام قبح کار رو ریخت.
خادم الرضای محترم
لطفا احترامی که اینحا براتون قائل هستن رو حفظ کنید و بعد از این یک هفته اگر برگشتید ادامه ندید!
شایدم اشکال از منه، فک کنم بخاطر اینه که یه خورده مهرطلبم، وقتی میبینم که یه خورده حال ادما خوب نیست، سریع واکنش نشون میدم...
سلام به دوستان عزیز تالار همدردی
اوقات زمستانی شما بخیر و شادی:72:
.......................
وقتی ما با شرایط سخت و ناامید کننده مواجه میشیم بهتر هست با آرامش به مسئله فکر کنیم، بررسی کنیم و اون رو پذیریم. چیزی هست که رخ داده... من چکار میتونم بکنم؟
اینکه ناامید بشیم انتخاب اشتباهی هست و بجاش میتونیم از این مسیر و این شرایط خاص درس هایی بگیریم، جنبه های مثبت رو کشف کنیم و قوی تر بشیم. وقتی دری بسته میشه نباید اجازه بدیم یأس یا سایر احساسات منفی بر توانایی ما در پیدا کردن درهای جدید برای گشوده شدن تأثیر بگذارن...
این روزا تغییرات زیادی در زندگیمون بوجود آمده و به دنبال اون از نظر روانی و جسمی تحت فشار بودیم...
بهمین دلیل نیاز داریم امیدواری را در خودمون افزایش دهیم و اون رو تقویت کنیم.
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا...
پ.ن
آقای Mvaz در مورد درخواست انتقال تاپیک، برای ادامه فعالیت لازم هست اشتراک بگیرید.
:72:
احساس میکنم صورتم کنار یک تنور داغ مونده و اصلا حرارتش کم نمیشه.
همش تجسمش میاد تو ذهنم و نمیشه دورش کرد.
نمیدونم این سکوت و تظاهرم به آرامش صحیحه یا در نظر این زن نشانه بی غیرتی و بیخیالی من هست؟
آخه غیر از سکوت فعلا چیزی به ذهنم نمیرسه و البته گاهی هم وقتی ازم سوالات از موضع حاشا کردن میپرسه با کنایه های تیز جوابش رو دادن...
گاهی هم به خودم پوزخند میزنم از اینکه قبلترها این همه ناله و فغان خیانت دیده ها رو کولی بازی بیش از حد میدونستم...
ولی نمیدونم شایدم اگر کار اینا فقط در حد چت کردن بود و به عمل جنسی ختم نمیشد اینجوری احساس داغی نمیکردم و راحت بیخیال میشدم، با شناختی که الان از خودم دستم اومد اصلا مطمین نیستم.
از یه طرف ترس از سختیهای مسیر طلاق پاهامو برای گرفتن یه تصمیم درست شل میکنه. چون من کلا آدم ریسک پذیری نیستم.
نصف شبی یاد اینجا افتادم و اومدم با نوشتن کمی سبک بشم. امیدوارم اثر بگذاره
سلام
اگر تمایل دارین تاپیکی ایجاد کنین و در مورد مسئله ای که باهاش مواجهین بنویسین.
پ.ن
دوستان این مطالبی که در احوال پرسی ( در مورد زندگی خودتون ) مینویسین، اگر برخی از اونها بصورت تاپیک های جداگانه باشن میتونن علاوه بر خودتون برای سایرین هم مفید باشن و به افزایش آگاهی اونها هم کمکی کرد.
سلام اثر جان یا راشمون جان یا اگر خیلی سخت گیری اثر راشمون جان. :18:
ما که کلا چیزی نفهمیدیم.
ولی در این حد فهمیدیم که داری یه تصمیم مهم میگیری.
تصمیمی که یکسری تابلو های خطر در موردش حس کردی و عقلت بهت داره هشدار می دهد.
احساست هم که این وسط هست.
بیا کمی باز کنقضیه رو شاید کمکی از دست بر بیاد هر چند که میدونم خودت اهل تعمق و تفکری بهتری میتونی حلاجی کنی، فقط الان کمی شعله احساس و چیزهای دیگه که ما نمیدونیم جلوی دیدت رو گرفته.
خانم سحر بهاری اجازه ادامه دادن به توضیح اونچه در درونم میگذره ندادن در این تاپیک و البته من هم انگیزه و حال جسمی مناسبی برای ایجاد تاپیک ندارم.
اگر هر احساسی در وجودم هست لاجرم هست و دست خودم نیست.
ممنون از توجهتون. دیشب که اینجا حسم رو نوشتم قشنگ احساس کردم سبک شدم تا حدی. چون نمیتونستم و فعلا نمیتونم به هیچ احدی در موردش بگم.
ای کاش کاربر قدیمی خانم مهرااد هنوز فعال بودن و میشد از راهنمایی ایشون استفاده کنم.