یک قدم مانده تا سحر تا مرگ
یا به خورشید می رسم یا مرگ
نمایش نسخه قابل چاپ
یک قدم مانده تا سحر تا مرگ
یا به خورشید می رسم یا مرگ
گریه نکن ، گریه نکن ، ای شب زده ، ای شب نشین گریه نکن
خاتون غم گریز من ، برای این در به در بی سرزمین ، گریه نکن
ستاره پرپر میکنی ، ای نازنین گریه نکن
پروانه آتش میزنی ، ای نازنین گریه نکن
نه حسرتی ز هوا مانده در دلم نه ز پرواز
که در تو می پرم آری، که آسمان زمینی
یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی ، دل مارو شکستی
یا گناه آدم است یا گناه حوا
سرخ گونه توست بهترین گواه
هم جغد زنده است هم پروانه، لیک
فرقها، از زندگی تا زندگی است
تمام درد خودش را به کوه می پاشید
به این صبورترین تکیه گاه زندگی اش
شاید اونجوری که باید ، قدرتو من ندونستم
حرفهایی بود توی فلبم ، من نگفتم ، نتونستم
مرا گر مست مي خواهي نگاهت را مگير از من
كه دل از ساقي چشمان مستت جام مي گيرد
تو نوشين لب ميان جمع خاموشي ولي چشمم
ز هر موج نگاه دلكشت پيغام مي گيرد
در خاطره های کودکی جیغ بکش
هی گوش تمام بچه ها را کر کن
کفشم کج و تابه تا ست.خطم زشت است
من او ل ابتدایی ام .باور کن