-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیزم
خدا رو شکر میکنم که حداقل روابط شما بهتر شده ولی انگار صبر هممون داره به آخر میرسه درست مثل من . میخوام صبور باشم ولی نمیتونم دارم متوجه شکستن خودم میشم و این منو عذاب میده گفتنش سخته ولی اگار دارم افسردگی میگیرم . همیشه یه بغضی دارم
میرم حافظیه میرم زیارتگاه ولی هیچ جا آرومم نمیکنه
موضوع بیماری شاد هم داره داغونم میکنه
خدایا به همه ما صبر بده
خدایا دل همه ما رو شاد کن
آمین
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه جان حق داری خیلی هم حق داری واقعا سخته تو این شرایط بودن ولی عزیزم به این فکر کن میتونی دوریه شوهرتو تحمل کنی ؟ یه مدت خونسرد باش و بی خیال واسه خودت باش بابا فکر کن جدا شدی (البته خدای نکرده) به خدا اینجوری فقط خودتو داغون میکنی . بیا تا عید هم تحمل کن ببین چی میشه ولی تو یه موقعیت خوب یه موقعهایی که خیلی به نیما نزدیکی بهش بگو خسته ای بگو دکتر گفته همه دردات عصبیه باهاش دردو دل کن مثل یه دوست حستو بهش انتقال بده . ببین چه جوابی میده با این تغییر شرایط ببینیم جوابش چیه . اگه بازم همون حرفایه قدیمیرو میزنه بگو بیا تا عید به خودمو نو زندگیمون وقت بدیم . اگه تونستیم که خدارو شکر ولی اگه نشد دیگه بیشتر از این خودمو به بازی نگیریم ...
چکامه جان خواهر مهربونو صبورم این یه بارم به خاطره خودت و زندگیت این کارو بکن شاید بگی تکرار مکرراته ولی یه جوری مطرحش کن که به دلش بشینه حرفایه تکراری نزن بگو فقط میخام باهات دردودل کنم .
امیدوارم این دفعه شوهرت حرفایه امیدوارانه بزنه
خدایا راضیم به رضای تو
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه ی گلم با توجه به عشقی که تو نسبت به نیما داری اگه نباشه بیشتر اذیت می شی پس عزیزم با شرایطی که داری زندگی کن
اگه خدا نمی خواست که تو ادامه بدی مطمئن باش خودش یه راهی جلو پات می ذاشت ولی حالا که می بینی نیما داره بهتر میشه پس بزار
زمان کاره خودشو بکنه همه داریم صبر می کنیم واسه رسین به خواستمون پس توهم صبر کن
الینا داره صبر می کنه تا مستقل بشه
من دارم صبر می کنم تا خانواده ی آرش کنار بیان
نازنین داره صبر می کنه تا پولش برگرده
نفس داره صبر می کنه تا خدا راه درستو بهش نشون بده
ماندگارو طراوت و مارال و .... همه ی بچه ها دارن به نوعی واسه مشکلشون صبر می کنن عزیزه دلم چون کار دیگه ای از دستمون بر نمی یاد
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه عزيزم مي دونم خيلي سخته ولي اميد داشته باش كه درست مي شه. به خدا توكل كن، خدا نتيجه اين صبر و مهربوني تو رو خواهد داد. ولي اگه ديدي ديگه نمي توني صبر كني با نيما صحبت كن بگو تا عيد به هم فرصت مي ديم اگه خوب شديم(مثل قبل شديم) زندگي مي كنيم اگرم نه كه هيچي. من برات دعا مي كنم. نذر هم برات كردم. من مطمئنم كه درست مي شه.به اميد خدا
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه عزيز
توي يكي از تاپيكها چيزي نوشته بودي كه برام خيلي جالب بود براي همين يك كپي از آن رااينجا گذاشتم
فكر مي كنم تو به نتيجه خوبي رسيده اي
(خانومم رو دوست دارم چی کار کنم دوسم داشته باشه؟؟؟؟ازش خیلی دلگیرم. )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چکامه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط afsoon520
همسرم از آغاز صبح تا عصر که خانه میرویم 5 یا 6 بار تماس میگیرد، اس ام اس میدهد.به همین دلیل من دلیلی نمی بینم که به او زنگ بزنم. چون همیشه هست. وقتی جایی میروم تا به مقصد برسم چند بار تماس میگیرد. گاهی اوقات از اینکه هیچگاه تنها نیستم دلم میگیرد.به نظر من ابراز علاقه باید کم باشد چون اینگونه طرف مقابل تشنه شنیدنش میشود.
جالب است بدانید یک شب همسرم بسیار خسته بود و سرما هم خورده بود، به من هیچ ابراز علاقه ای نکرد و در حال و هوای خودش بود ، ومن زود این موضوع را متوجه شدم.یا یکروز در ماموریت بود و نتوانست با من تماس بگیرد، بعد از 7 یا 8 ساعت من ناخودآگاه با او تماس گرفته و جویای حالش شدم.
شما هم دوست عزیز بدانید که رفتار همسرتان از روی عمد نیست و بی اختیار اینگونه است . چند روز تماس نگیرید و کاری نکنید، حتما خودش با شما تماس میگیرد. امتحان کنید ضرر نمیکنید.
ببين دوست عزيز با حرف خانم افسون هم موافقم.اين حرفها يه جورايي جواب من هم هست.خانوم افسون راست ميگه.امثال من و شما هيچوقت به همسرامون فرصت نداديم که خودشونو نشون بدن و محبتشونو ابراز کنن.چون هميشه براشون در دسترس بوديم.گفتن اين حرفا راحته ولي عمل کردنش خيلي مشکله.من ميفهمم شما چي ميگين.کاملا هم درکتون ميکنم.ولي اين حرفا عين واقعيته.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.
اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.
دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.
هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.
رفتار آرامتر همیشه بهتر است.
قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.
اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی باشید.
یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.
پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است، مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.
هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند، در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.
تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.
برای رفتاری که با شما دارد، حد و مرز بگذارید.
اگر چیزی ناراحتتان می کند، حتماً با او درمیان بگذارید.
هیچوقت اجازه ندهید، طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعدها بر ضد شما از آن استفاده کند.
شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.
هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهمتر است...حتی اگر تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید.
او یک مرد است، نه چیزی بیشتر، و نه کمتر.
اجازه ندهید مردی هویت و وجود شما را توصیف کند.
هیچوقت مرد کس دیگری را هم قرض نگیرید.
اگر به کس دیگری خیانت کرد، مطمئن باشید که به شما هم خیانت خواهد کرد.
مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند.
همه مردها بد نیستند.
نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید...هر مصالحه ای دو جانبه است.
بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید....قبل از شروع کردن یک رابطه تازه، مسائل قبلیتان را باید به کل فراموش کنید.
هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد. یک رابطه از دو فرد کامل تشکیل می شود. دنبال کسی باشید که مشابهتان باشد نه مکملتان.
شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف جهت یافتن بهترین فرد خوب است. نیازی نیست که با هر کس که دوست می شوید همان فرد موردنظر شما برای ازدواج باشد.
کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.
هیچوقت به مردی که همه آن چیزهایی که از رابطه می خواهید را به شما نمی دهد، به طور کامل متعهد نشوید.
می گویند یک دقیقه طول می کشد که یک فرد خاص را پیدا کنید، یک ساعت طول می کشد که او را تحسین کنید، یک روز تا دوستش بدارید و یک عمر تا فراموشش کنید.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام الي 294، بسيار خوب و سازنده بود. اميدوارم نه تنها چكامه كه همه ما اين روشها رو در زندگيمون به كار بگيريم. موفق باشيد.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eli294
کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.
فکر می کنید با توجه به فرهنگ مردم ایران و مردهای متعصب ایرانی، برای تحقق این امر چه کاری مناسب است؟!
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چکامه جان خوشحالم که اوضات بهتره امیدوارم بهترم بشه برات از خدا روزای خوب میخوام.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohat
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eli294
کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.
فکر می کنید با توجه به فرهنگ مردم ایران و مردهای متعصب ایرانی، برای تحقق این امر چه کاری مناسب است؟!
میتونید حتی توی خونه هم زیاد در دسترسش نباشید،منظورم اینه که زیاد بهش نچسبید
سر خودتون رو با علایقتون گرم کنیدبا هرچیزی مثل نقاشی،خیاطی ،کارهای هنری شما اگه نوی اون اتاقی هم که اون هست نباشد مطمئنا"دلش براتون تنگ میشه
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چکامه جان
خیلی ساکت شدی
کمتر میای و از اوضاعت میگی...اوضاع چطوره؟ رفتارهای شوهرت بهتر از قبل شده..اوضاع جسمیت چطوره؟
از خودت خبری بده
منتظریم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه جان کجایی عزیزم؟
چه خبرها؟ روابط چطوره؟
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چکامه جان
فکر میکنم به این لینک بری و این مقاله رو بخونی بد نباشه
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5314
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چكامه جان
چند روز طول كسيد تا مطالبتو تموم كنم اما منم يك گوشه ي خيلي كوچيكه زندگيم مثل تو بوده........ رفتار هاي همسرت البته كم رنگ ترش منو ياده همسر خودم ميندازه برات خيلي دعا مي كنم اما امروز يادت باشه چي مي گم: ايمان دارم همه چيز درست مي شه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان كجايي هر روز ميام اما ازت خبري نيست ما نگرانتيم تو رو خدا يه خبري بده!!!!!!!!!!!
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام دوستای عزیزم.مرصی از محبت همتون.:72:
راستش مدتیه که نمیتونم وارد تالار بشم(بخاطر اینکه شرکت کنترل میکنه)اگر هم بیام فقط تاپیک بچه ها رو میخونم.راستش مدتیه اصلا حوصله نوشتن ندارم.واقعا حوصله ندارم.
رابطه من و نیما به نسبت قبل خیلی خیلی خیلی بهتر شده.اصلا قابل مقایسه با قبل نیست.ولی هنوز موضع خودشو حفظ کرده و غرورش همچنان پابرجا.ولی در کل خیلی اوضاع بهتر شده.برنامه کیشمون هم هنوز درست نشده.همچنان منتظر و بلاتکلیفیم.به نسبت قبل خیلی بیشتر با شرایطم کنار اومدم.البته رفتار نیما هم خیلی بهتر شده.ولی هنوز رابطه مون حالت عادی که دیگران دارند رو پیدا نکرده.راستش دلم میخواست زمانی براتون از خودم بنویسم که همه چیز در مورد رابطه مون درست شده باشه.ولی خوب نباید ناشکری کنم.الان هم خداروشکر خیلی بهتر شده.ولی نه کاملا.دوستای گلم برام دعا کنید.:46:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
دوست گلم مطمئن باش دعای ما همیشه بدرقه راهت است.
موفق باشی عزیز
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خدا رو شکر چکامه جان ما همه برات دعا میکنیم
مراقب خودت باش
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چكامه ي عزيز
يكي دو روزي ميشه كه دارم ماجراتو از اولش ميخونم.خيلي متأثر شدم و برات دعا كردم.اميدوارم مسألت هر چه زودتر حل بشه.
تلاشت براي حفظ زندگيت ستودني هست. دوستان هم گفتند منم بار ديگه ميگم قوي باش.
ان شاء الله هر چي مصلحتت هست پيش بياد. خدا هميشه خير بندگانش رو ميخواد،به خدا توكل كن. ياد خدا خيلي به آدم آرامش ميده.
نميدونم چقدر به اين قضيه اعتقاد داريد اما خودم وقتي گره اي تو كارم ميفته و هرچه سعي ميكنم نميتونم بازش كنم! ، يه سفر معنوي ميرم.اگه امكان سفر به خارج از تهران رو نداري حتي رفتن به آستانه ي امامزاده(با توجه به مسيرت آستانه اي رو كه بهت نزديك تره انتخاب كن) و يا شركت در يه محفل معنوي روحيه ي تازه اي بهت ميده.
Life is like a piano, where white keys represent Happiness & Black keys represent Sadness. But U must know that black keys also can make music.
موفق باشي
:72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز، خوشحالم که وضعیتت بهتر شده، امیدوارم روز به روز زندگیت بهتر و زیباتر بشه...
:72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز
خوشحالم که نیما و تو میانه ی بهتری با هم دارید و مطمئن هستم که تو تغییراتی در خود و نوع نگاهت ایجاد کرده ای که در روند رو به بهبود رابطه تان موثر بوده و نیما هم از تو و رفتار تو الهام می گیرد برای بهتر شدن ، عزیزم خوشحالم که با اوضاع کنار آمده ای کار سختی نیست فقط باید بدانی که این اوضاع و شرایط مربوط به هر دو نفر شماست و منافع شما هم در همین اشتراک است و غرور نیما هم اذیتت نکند خوشحال باش که او هم صاحب تفکر است و برای تفکر و باورهایش ارزش قائل است و یقین سود و منفعتی برای هر دو شما دارد که روی آن پافشاری می کند زندگی عاشقانه داشتن سخت نیست عزیزم . به نیما احترام بگذار و با علاقه نظرات و اهدافش را گوش کن . به دنبال قدرت اول بودن هم نباش همین که قدرت اول بودن را به او بدهی بزرگوارانه خودت نفر اول خواهی بود . زندگی ات می تواند بسیار زیباتر از همه ی جوانهایی با شرایط خودت و نیما باشد پس سعی کن بهترین باشی . امیدوارم هر چه زودتر از آن روز برایمان بنویسی و بگویی که زندگی عاشقانه و سالمی داری به دوراز حرف و حدیث و.... سعی کن با نیما به تعامل برسی، سخت نیست و من مطمئنم عزیزم تو می توانی . دوستت داریم و برایت آرزوی روزهای قشنگی دارم چه در کنار ساحل خلیج همیشه فارس و یا هر جای دیگر بر روی این کره خاکی . موفق باشی نازنینم .
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام دوستاي گلم.امروز بعد از مدتها دلم هواي نوشتن کرد.
خداروشکر شرايط خونه خيلي خيلي بهتر از قبل شده.يادتونه ميگفتم حتي من و نيما روي يه کاناپه هم باهم نميشينيم؟يعني اون نمينشست.ولي الان ديگه اينطور نيست.صبح داشتم همه پستهامو از اول مرور ميکردم.خيلي دلم گرفت.خيلي شرايط سختي داشتم خيلي بد بود.خودم هم نميدونم چطوري اينقدر تونستم صبر کنم.
الان با هم شام ميخوريم.کم و بيش بيرون ميريم.مهمون که مياد خونمون خيلي استقبال ميکنه و توي جمع احتراممو داره.براي صحبت کردن اون پيشقدم ميشه.يه چيز جالب براتون بگم.هفته پيش بعد از يکسال اون براي سکس پيشقدم شد.توي اين مدت فقط من بايد ميرفتم جلو.اگه بيرون باشم منتظرم ميمونه تا باهم شام بخوريم. راستي براي سالگرد ازدواجمون هم برام يه زنجير خريد.
در کل ميخوام بگم شرايطم خداروشکر خيلي خيلي بهتر شده.البته هنوز جاي خوابش ازم جداست.ولي اشکالي نداره.اونم درست ميشه.زمان ميخواد.تا همين الان هم خيلي خوب پيش رفته.
بعضي از دوستان که تازه اين پست رو ميخونن شايد بخاطر نوشته هام تعجب کنن.ولي قديمي تر ها ميدونن من چه روزايي رو گذروندم.
ميدونين چيه هرچي ازش فاصله ميگيرم بيشتر اون طرفم مياد.ولي هرچي من ميرم طرفش اون خودشو دور ميکنه.هراز گاهي هم که باهاش محکم و يه کم تند برخورد ميکنم شرايط بهتر ميشه.نميدونم چرا.مثلا هفته پيش باهاش صحبت کردم.بهش گفتم نيما اگه تو تا الان قصدت جدائي بود حالا ديگه من هم موافق هستم.من نميتونم اينطوري باهات زندگي کنم.منم آدمم.تا کي بايد با در و ديوارهاي اين خونه حرف بزنم.آخه تو چته.بسه ديگه.جنايت که نکردم.خلاصه کلي تند و محکم باهاش صحبت کردم.گفتم طلاق بگيريم.گفت من زن طلاق نميدم.(يادتونه قبلا پاشو کرده بود توي يه کفش که فقط طلاق؟)ميدونين چيه کاملا معلومه که برگشته و خودشم ميدونه ديگه زيادي تند رفته ولي هنوز غرورش مانع ميشه.
بازم خدارو شکر.ياد پارسال همين موقعها که ميفتم تنم ميلرزه.
دوستاي عزيزم توروخدا برام دعا کنيد.مشکل بيماريم اذيتم ميکنه.ديروز پيش يه دکتر ارتوپد رفتم.(دنده هام 3 ماهه که درد ميکنه)دکتره بهم گفت رماتيسم مفصلي داري.خيلي داغونم.امروز هم پيش يه دکتر ديگه وقت دارم.هر کي يه چيز ميگه.ديگه خسته شدم.روحي ، جسمي ،خلاصه همه جوره داغونم.به خدا توي اين مدت اگه نازنين نبود(نازنين غ)من شرايط روحيم خيلي بدتر ميشد.خيلي کمکم کرد.خيلي.
دلم براتون يه دنيا تنگ شده بود.البته توي تالار ميومدم ولي راستش حوصله نوشتن نداشتم.
همتون رو دوست دارم.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان
باور كن به خدا از خوشحالي اشك توي چشمهام جمع شد.
خدايا شكرت.
صد هزار مرتبه شكر.
ان شااله كه روز به روز اوضاعت بهتر بشه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز منم همه پستاتو پیگیر بودم . خیلی خیلی خوشحالم که شرایطت بهتر شده . امیدوارم مشکل بیماریت هم سریعتر برطرف بشه . برات دعا میکنم عزیزم که همیشه خوشبخت و سالم باشی
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
:227::73::73:
خیلی خوشحال شدم عزیزم
:46::72:
چکامه ی گلم داری جواب خوبیاتو می گیری عزیزم
:72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چکامه
.به خدا توي اين مدت اگه نازنين نبود(نازنين غ)من شرايط روحيم خيلي بدتر ميشد.خيلي کمکم کرد.خيلي.
چکامه خوبم که الان مثل خواهرم دوستت دارم خیلی خوشحالم دوباره می نویسی ولی با شادی. می دونی توی این مدت من فقط سعی کردم خودتو بهتر بشناسی. حق و حقوقتو یادت بیارم. تو باید دور و ورت شلوغ می شد تا بتونی کمی خلاهاتو پر کنی. نیما مرد خوبیه فقط زمان بیشتری می خواد.
دوستت دارم.:72::72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز خیلی خوشحال شدم...
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ديروز نيما اومد دنبالم دم شرکت و باهم رفتيم دکتر.فکر کنين اومد دنبالم!!!!!!!!!!!خودم شاخ درآوردم.
اين دکتره گفت من چيزي از رماتيسم توي آزمايشات نميبينم.دنده هات چسبندگي پيدا کرده.بهم يه سري دارو داد گفت مصرف کن بعد از دوماه دوباره بيا پيشم ببينمت.خيلي خوشحال شدم.مطب دکتره توانير بود.قدم زنان با نيما تا ونک رفتيم.يه کم درباره برنامه هامون صحبت کرديم.ولي همچنان سرو سنگين بود.
بازم خداروشکر.نيما بياد دنبالم؟!!!!باهم بريم دکتر؟!!!!باورم نميشد.ولي اتفاق افتاد.
فردا شب هم ميريم خونه دختر دائيش يه سر بزنيم.آخه ني ني شون تازه به دنيا اومده.
ديشب که اومديم خونه موقع خواب رفتم پيش نيما بهش گفتم نيما پاشو بيا سرجات بخواب.ولي اون گفت نه نميام.منم رفتم خوابيدم.
نميدونم چرا سرجاش سرسختي ميکنه.واقعا نميدونم.
خدا به هممون صبر بده تا بتونيم مقاومت کنيم.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان اين خبرا من رو هم خيلي خوشحال كرده است عزيزم يه كم ديگه صبر كن زياد هم بهش اصرار نكن اين يكي هم به زودي درست مي شه
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خدایه من شکرت . امروز چقدر خبر خوب میشنوم. چکامه صبورم خیلی خوشحالم واست عزیز دلم بازم صبر کن ببین تو یکی از همین شبا یهو روتو برمیگردونی میبینی نیما کنارته . خدایا هزار مرتبه شکرت . چکامه جان اون یه بار که با جدیت در مورد طلاق صحبت کردی خوب بود ولی حالا که دیگه مطمئن شدی نیما تغییر کرده و به جدایی فکر نمیکنه تو هم دیگه حرفی از طلاق نزن . ولی دوباره هم مثله روزایه اول نشی همین طور خانمانه و سرسنگین و البته دلسوز با شوهرت برخورد کن.
تو روزایه خیلی سختیو تحمل کردی پس بزار نتایج خوبشو تو زندگیت ببینی . واسه بیماریت خودتو اذیت نکن با آرامش مراحل پزشکیتو طی کن هر چی واسه خودت بزرگترش کنی بدتر میشه .
واست بهترینهارو آرزو میکنم. کاش منم نزدیکه شماو نازنین جون بودم و از تجربیاتتون از نزدیک استفاده میکردم....
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه جان خوشحالم که رابطه تون روز به روز داره بهتر میشه .یکم دیگه صبر کن مطمئن باش همه چیز همنطوری میشه که میخوای .
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام خانومی
عزیزه دلم کم نیما داره به سمتت بر می گرده فقط باید یکم دیگه صبر کنی
الان فقط یه مرحله به پایان بازی مونده اونم برگشتن نیما به اتاق خوابشه
موفق باشی گلم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز نمیدونی چقدر از اینکه میبینم زندگیت و رابطت با نیما به طرف مثبت میره و روز بروز نیما بهتر میشه خوشحالم
شاید باور نکنی ولی تاپیک تو یکی از تاپیک هایی بود که من بدون استثناء هر وقت به تالار می اومدم مورد توجهم بود و واقعا برای زندگیت نگران بودم و ناراحت
خدا رو شکر که دارم این خبرای خوب رو میشونم همانطور که دوستان دیگه هم گفتن مطمئن باش نیما تا مدت دیگه جای خوابش رو هم با تو مشترک میکنه همانطور که پارسال این موقع فکرش رو نمیکردی که نیما تا این حد رابطش با تو خوب بشه
برات واقعا خوشحالم چکامه جان
و امیدوارم روزی برسه که بگی دیگه هیچ مشکلی بین من و نیما نیست
انشاء الله
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه عزيز
كمي صبر كن. زياد التماسش نكن. او نمي خواهد غرورش خدشه دار شود. اجازه بده خوش به سمت تو بيايد. تو تلاشت را كرده اي. حالا نوبت اوست كه به تلاشهاي تو جواب دهد.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
دوست عزيز از اول تاپيك شما رو مطالعه كردم،به خاطر تلاشهايي كه براي زندگي مشتركتون انجام داديد به شما تبريك ميگم.
نوشته بوديد كه همسرتون جاي خوابش هنوز از شما جداست و گفته بوديد علتش رو نميدونيد! خواهر خوبم ممكنه به خاطر اصرار شما ايشون از خوابيدن در جاشون امتناع كنن بهشون فرصت بديد.
موفق باشيد
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام دوستاي عزيزم.امروز هم حالم گرفته س هم خوب.نميدونم چي بگم.
اين چند روزه شرايط خيلي خوب بود.پنجشنبه شب با پدر و مادر و خواهر و برادر نيما رفتيم خونه دختر دائيش.آخه تازه ني ني دار شده بودن.توي اين مدت که رابطه من و نيما بد بود هميشه وقتي ميخواستيم بريم با خانواده اش بيرون يکي از کارهاش اين بود که پيش من نمينشست.يعني توي ماشين خواهرشو مينداخت بين من و خودش.پنجشنبه شب اين اتفاق نيفتاد.من رفتم کنار پنجره،خواهر نيما هم نشست کنار من(يعني وسط)نيما که در خونه رو بست اومد کنار پنجره زد به شيشه که در رو باز کنم.اينطوري شد که نشست کنار من.هرچي بهش توجه نميکنم بيشتر مياد طرفم.اونجا هم که رفتيم هواموداشت.تقريبا مثل قبلنا.
ديروز هم خيلي در رابطه با برنامه هامون با هم صحبت کرديم.بعدش هم اجبارم کرد که برم کفش بخرم.رفتم خريدم ،وقتي اومدم ديدم شام درست کرده خلاصه همه چي ok بود.
شب موقع خواب چون ديدم شرايط مناسبه دوباره بهش گفتم نيما بيا سرجات بخواب.گفت نميام.بالش روي تخت نرمه.گردنم درد ميگيره.گفتم بالش سفت برات ميذارم.گفت نه.گفتم خوب من ميام اينجا پيشت ميخوابم.گفت نه اصلا من خوشم نمياد پيشم بخوابي.ببين داري روال قبلتو دوباره انجام ميدي.گفتم مگه من چي بهت ميگم؟مگه ميگم از ديوار راست برو بالا که فکر ميکني خواسته ام نامعقوله؟خلاص من بگو اون بگو بحثمون شد.:97::161:خيلي گريه کردم.بهش گفتم من عملا دارم نيازمو بهت ميگم اونوقت تو اينطوري جوابمو ميدي؟خلاصه اونم با عصبانيت رفت نشست پاي تلويزيون.معلوم بود فقط داره يه جوري خودشو سرگرم ميکنه.بالش و پتوش هم همونجا جلوي تلويزيون برده بود.
من چشامو بستم سعي کردم بخواب.ده دقيق بعدش ديدم اومد روي تخت خوابيد.پتورو هم باشدت کشيد روي خودش.حالا من پتورو از اينور ميکشم.اونم از اونور.بعدشم اومد طرفمو .......
من احمق فکر کردم آقا آدم شد و همه چي تموم شد.فکر کنين بعدش رفت دوباره اونور خوابيد.نميدونين چقدر لجم گرفت.:161:
ميدونين خدارو شکر خيلي خيلي روابطمون اميدوارکننده شده.تمام اين کارهايي که الان نيما ميکنه واقعا ازش بعيد بود.ولي خداروشکر الان اوضاع خيلي خوبه.ولي نميدونم چرا هرچي ميرم طرفش خودشو لوس ميکنه.ديشبم که خيلي لجمو درآورد.[/b]
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خدا رو شکر چکامه جان
از این ستون به اون ستون فرجه
موفق باشی عزیز دلم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خیلی خوشحال شدم چکامه جوون داره باهات کل کل می کنه بزار کم کم داره خودش خوب می شه عزیزدلم
بالاخره از خر شیطون می یاد پایین و سر جاش می خوابه
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خیلی خوشحال شدم چکامه جوون داره باهات کل کل می کنه بزار کم کم داره خودش خوب می شه عزیزدلم
بالاخره از خر شیطون می یاد پایین و سر جاش می خوابه :72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
آفرین چکامه به این همه توانایی و پشتکار سازنده . چقدر خوشحال می شوم که می بینم هر روز رو به جلو پیش می روی . به هر حال همین که یک نوک پا سر جایش آمده و بعد هم رفته باز هم خیلی خوب است ، تو نیمه ی پر لیوان را ببین ، موفق باشی خانمی .