این حرفها از شما بعیده نازنین خانم .
کمی صبر کن
صبر صبر صبر
به خودت مرخصی بده با هرکس دوستش نداری یا الان نمیخوای ببینیش قطع رابطه کن .
یه خورده از این محیطهای پر تنش دور باش
نه برای اینکه فکر کنی ، برای اینکه استراحت کنی
موفق باشی
نمایش نسخه قابل چاپ
این حرفها از شما بعیده نازنین خانم .
کمی صبر کن
صبر صبر صبر
به خودت مرخصی بده با هرکس دوستش نداری یا الان نمیخوای ببینیش قطع رابطه کن .
یه خورده از این محیطهای پر تنش دور باش
نه برای اینکه فکر کنی ، برای اینکه استراحت کنی
موفق باشی
من نمیفهمم هدف نازنین از نوشتن این حرفها چیه؟ نگرانشم
بچه ها دعا کنيد نازنين کار احمقانه اي نکرده باشه.خيلي نگرانشم.تلفنشو هم جواب نميده.
واقعا براي نازنين متاسفم اگه جاي من يا خيلي هاي ديگه بود چيكار ميكرد؟به خدا قسم هيچ كدوم از شما تو دوران عقدش به اندازه من عذاب نكشيده....
چكامه جان نازنين دوست صميمي شماست لطفا اگه خبري از ايشون داريد ما رو بي خبر نزار خيلي نگرانم.
نازنين جان
ديوووووووونه
چي كار داري مي كني باخودت؟!
دختر به خدا دل تو دلم نيست.
بيشتر از اين ديوونه بازي درنيار. به خدا قسم كه از همه واسم مهمتري. الان اعصابم خورده و تا از تو يه خبر بهم نرسه آرووم نمي گيرم.
تو رو به خدا آروم باش.
به قرآن مجيد الان همينطور دارم گريه مي كنم. نمي دونم بايد واست چي كار كنم.
دست به دامن خدا شدم.
نازنين جان
تو رو خدا آروم باش. به خدا به آخر خط نرسيدي.
دوستان
تو رو خدا واسه نازنين دعا كنيد.
نگرانشم.
ديشب خيلي حالش بد بود.
الانم تلفنو جواب نمي ده.
از استرس و دلشوره حالم بد شده.
من هم خیلی نگرانم
بچه ها چرا نازنین یهو اینطوری شد؟
دیروز که خوب آخه
خدایا خودت رحم کن
بچه ها نازنین حالش خوبه نگران نباشید
خدا رو شكر نازنين حالش خوبه و خوشبختانه خدا بيشتر از اون چيزي كه خودش فكر مي كنه دوستش داره و كاري كه مي خواسته دستش خودش بده روش عمل نكرده.
الان از لحاظ روحي به هم ريخته است.
از خدا براي تمام كساني كه مشكلي دارند صبر مي خوام و اميدوارم كه مشكلاتشون هر چه زودتر تموم بشه
خدا رو شکرکه حالش خوبه .
چرا دیگه نمیتونه بیاد تالار ؟ چیشده ؟ چه کار میخواد بکنه شما که باهاش ارتباط دارید کمکش کنید تصمیم غیر منطقی نگیره .
انشا الله باز هم تالار میاد
خداکنه آروم بشه
ای بابا! دلم خوش بود که اگه من کم اوردم بقیه هنوز ثابت قدمن ولی ......
نازنین جان نمی دونم چیکار می خوای بکنی فقط این رو میدونم که هیچکسی ارزش این رو نداره که ما به خاطرش خودمون رو داغون کنیم به فکر خودت باش فکرهای احمقانه و شیطانی رو هم از خودت دور کن بنده شیطان نشو
خواهر گلم منتظر حضورت توی تالار هستم
دوست دارم برات دعا می کنم
عجب !
از دانه و الینا تشکر می کنم که از احوال نازنین باخبرمان کردند .
نازنين جان با خودت داري چه كار مي كني . آخه به چه قيمتي ؟
نازنین عزیز بی صبرانه منتظره باز گشتت هستم......
کجایی خانمی ؟ کی تشریف می آورید ؟ دلتنگتان هستیم .
نمي دونم والله ، چي بگم
به خدا اينقدر خودمون تو زندگيهامون گرفتاري داريم که وقتي اينجا ميايم ، ديگه يادمون ميره يه ربع پيش کي چي بهمون گفت و چه طور شد ؟؟؟
اميدورام نازنين عزيز عجولانه تصميم نگيره و با درايتي که من ازش سراغ دارم ، تصميم درستي بگيره !!!
من حسابي سرم به خاطر عروسيم شلوغه اينه که کمتر ميام تو تالار ، به هرحال از بچه هايي که با نازنين جون رابطه دارن مي خوام که تو اين پست مارو از نازنين بي خبر نذارن .
دوستاي عزيزم نازنين خوبه خوبه.روابطش هم با امين فعلا عاليه.يعني آشتي کردن.فقط چندروزي ميشه که معده درد داره.اين هفته ميره دکتر.در کل اوضاع خوبه.خداروشکر.
سلام. متاسفانه خدا هم منو نمی خواد. فقط یک معده درد مزخرفه کشنده نصیبم شد.
همسرم به شدت از چشمم افتاده.
تو ذهن خودم یک فرصت 6 ماهه بهش دادم. اگه تونست روابط رو کنترل کنه که هیچ وگرنه خلاص.
نمی تونم 40 سال هر روز آرزوی مرگ مادرشوهرمو بکنم.
به مامان و خواهرم هم گفتم. اونا هم موافقن.
سلام نازنین
"من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟"
باید بگم؛ شما حساسید!
حالا یا شما باید با حساس بودنتان کنار بیایید یا نامزدتان...
بنظرم بهتر باشد، از تصمیمتان، نامزدتان را هم باخبر کنید، البته خود شما و سایر دوستان صاحب نظرترید.
اون از این تصمیم تو اطلاعی نداره ؟ بذار اونم بدونه که تصمیم تو جدی هستش . اونم باید برای بقای این زندگی تلاش کنه .
نازنین جان احساس نمی کنی داری این قضیه ی مادرشوهرتو زیادی داری برای خودت بزرگ می کنی
توی این حال و اوضاع من یک کار خوب بهم پیشنهاد شده. برای جابه جایی تا عید باید نیمه وقت بیام این جا نیمه وقت بروم اونجا. خوب حقوقم ممکنه بالا پایین شه.
از صبح دارم حساب کتاب می کنم.
نمی تونم این بهران رو رد کنم. مجبورم باز هم از دیگران قرض کنم تا بعد عید پس از تسویه و گرفتن حقوق هام قرضمو بدم.
جالبه!!! همش من . من. من
کار من. درامد من . اقساط من...
باید به این روز می افتادم تا شوهرم بفهمه واقعا کم آوردم؟؟؟؟؟؟
متاسفم...
يادته نازنين ، يه جا تو يکي از پستهام گفتم که خيلي از هزينه هايه زندگي رو من ميدم ،
گفتي تو فقط داري اشتباه ميکني ، داري همون اشتباهتو تکرار ميکني ، گفتي چقدر کوتاه مياي ، چقدر شوهرتو لوس کردي ، چرا و گفتي ا بازم که اشتباه کردي؟؟؟؟ !!!!
خواستم فقط بهت بگم ، آره من اشتباه کردم ، اما خودت چيکار کردي ؟؟؟ راستش از اين خطتت خيلي خوشم اومد چون يه جورايي شرح حال خودمه
همش من . من. من
کار من. درامد من . اقساط من... اينا اشتباه نيست نازنين ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
، نازنين جان من هميشه اين تاپيکت رو دنبال ميکنم و آرزو دارم که هر چه زودتر به سرو سامان برسي ، من که اگه خدا بخواد يک ماهه ديگه ميرم خونه خودم و مشکلاتي هم که يادته با مادر شوهرم داشتم ، تونستم به مرور حلشون کنم ، ميدوني چه طوري ؟؟؟ فقط هوايه شوهرمو يه کم بيشتر از قبل دارم دارم ، اينقدر هم خودخواه نيستم که بخوام تمام و کمال اون ماله من باشه ، اما تونستم با زبونم مادرشوهرمو و شوهرمو از خود کنم ، ديگه من اون ماندگار قديم نيستم نازنين جان ، نيستم
اميدوارم معده درت خوب بشه و در نهايت صحت و سلامت بتوني کم کم يه تصميم درست بگيري . :203:
نازنین جون
سلام خانم معده دردیان ؟! تا معده ات خوب شود ،کشیدن گوش های خوشگل ات را به وقتی دیگر موکول می کنم .
دختر خانم حساس و زودرنج ، ظرفیتهای ات را بالاببر خوشگل خانم .
چرا به جای کلمه ی من به کلمه ی ما فکر نمی کنی ، امتحان کن ، حتی اگر به واقع خودت به تنهایی این همه بار و فشار را متحمل باشی . از واژه من استفاده نکن واژه جایگزین ما را بکار ببر خواهی دید چقدر راحت تر خواهی بود .
یک پیشنها د برات دارم مادر شوهرت را بفرست ،پیش من . تا مثلا توی بازی بشود مادر شوهر من . یعنی چی ؟! یعنی اینکه تو اصلا مادر شوهر نداری . این زن که تو سایه اش در خیالت باقی می ماند دیگر مادر شوهر بد و بدجنس تو نیست . بلکه همه اینها یک خیال و رویا بود ، من هم مادر شوهر نازنین و ماه خودم را می دهم به تو ( البته به رسم امانت هوایش را داشته باش ، اذیتش نکنی ! ) حالا چی داری ؟! یک مادر شوهر خوب و ماه که یکی دیگری ( آنی ) امتحانش کرده و آنی هم فرد با تجربه ای است و دوست تو هم هست و دارد با گارانتی این هدیه را به رسم امانت به تو می دهد . خوب حالا چی داری ؟! یک مادر شوهر درست و حسابی و یک جای دیگر مغزت هم یک رویا و خیال . تو قول می دهی که با مادر شوهر من خوب برخورد کنی و آبروی من را هم جلویش نبری که پیش خودش فکر نکند ، آنی چه دوستانی دارد ؟! خوب حالا تو با مادر شوهر من که حالا مال توست ،چطور می خواهی سازگاری پیدا کنی ؟! بیا این بازی را چند بار تکرار کن ، فکر کن مادر شوهر خوب من جلوی توایستاده و تو باید امانتدار خوبی باشی ، یادت باشه که تو مادر شوهر مرا نمی شناسی و شناسایی ات از او محدود به دانسته هایت از من است .
نازنین جان زیادی حساسی عزیزم به خدا زیاد داری حساسیت نشون میدی اینقدر نگو من حتی اگر شوهرت الان نداره اونو توی کارا دخالت بده هر چی تو بگی من دارم اینکارو میکنم من فلان و.... شوهرت بیشتر خودشو کنار میکشه خودتو ازش جدا ندون یک کم آروم باش معدتم خوب میشه دوست خوبم به چشم مادر به مادر شوهرت نگاه کن اونم یک مادره از قدیم گفتند مادر وپدر مثل در مسجدند نه میشه دورشون انداخت نه سوزوندش باید باهاشون دارا کرد مطمئن باش به مرور این مشکل کم رنگ میشه وقتی برین خونه خودتون و گرفتار مشکلات زندگی بشین این مشکلات دیگه به نظرت هم نمی یاد منتظر خبر های خوب از طرف تو هستم .
نازنین جان تو خودت امین رو برای زندگی انتخاب کردی . تو موقعیت امین رو میدونستی پس انقدر غر نزن . تحمل کن تا سربازیش تموم بشه . تو فعلا باید با این شرایط کنار بیای . این زندگی تو و امین پس بگو ما نگو من . تو الان دو نفری . شاید این حرفای من برات مسخره باشه و بگی دختره صداش از جای گرم در میاد ولی خودمن هم این چیزهارو تجربه کردم حتی توی زمان عقد من گاهی به شوهرم پول هم میدادم . شوهر آدم مغروریه و نمی خواست از پدر و مادرش پول بگیره . یه وقتایی روزگار با ما سازگار و یه روزایی نه . تو خودت رو با روزگار سازگار کن . هر زندگی با مشکل شروع میشه ولی به خدا این مشکلات دوامی نداره فقط توی یه برحه زمانی بوجود میاد . نازنین عزیزم به چیزهایی که داری فکر کن به سلامتی ، یه شغل داری که میتونی روی در امدت حساب کنی ، یه شوهر خوب و سالم . بخدا همه اینا میگذره و فقط معده دردش برات میمونه:P . انقدر فکر خودت رو معطوف مادر شوهرت نکن این کار تو باعث میشه که مادر شوهرت توی ذهنت بشه یه غول . به چیزهای دیگه فکر کن . میدونی من بعضی وقتها به تو فکر میکنم و پیش خودم میگم عجب دختر محکمیه . عجب دختر فهمیده و عاقلیه برعکس سنش خیلی میفهمه و شعورش بالاست . نازنین صبر کن همه چی به موقعه خودش درست میشه . قسط خونت تموم میشه . امین یه شغل خوب و پردرامد پیدا میکنه . عروسی میکنی میری سر خونه و زندگیت . و این روزهای سخت میشه یه خاطر برای تو . یه خاطره که بهشون فکر میکنی و میخندی .
نسبت به مردها بدبين نباش نازنين جان
اين تفكر زندگيتو مي سوزونه
امين خميرخامي هست كه مي توني خشت سختش كني. با دستان خودت
راهها به روي تو بسته نيست
آنی عزیز هنوز انقدر ازت متنفر نشدم که مادر شوهرمو بدم به تو...
بعد این همه خبرهای بد یک خبر خوب دارم. کارم ok شد. قراره از شنبه تا ظهر بیام این جا از ساعت 1 به بعد بروم جای جدید. حقوقم هم 430.000 تومان.
خدا رو شکر.
به جز مشکل 5 شنبه هاش که باید بروم سر کار یک مشکل دیگه هم داره که پیمانکارساختمان است. معمولا دو ماه یکبار حقوق می دهند. البته من شرایطمو گفتم اونا هم قبول کردن ولی می دونم بازم بالا پایین می شه. تا تسویه شب عید هم که با هر دو شرکت کنم برای اقساطم 1.000.000 کم دارم. از کی بگیرم واقعا نمی دونم.
برام دعا کنید.
امین هم خوبه. کمی تکون خورده. فهمیده دیگه ظرفیت ندارم ولی چه فایده؟؟؟ آبی که ریخته بشه جمع نمی شه...
جاي شكرش باقيه كه همه درها به روت بسته نشده. اميدوارم همه چيز درست بشه.كاري كه داري شروع مي كني رو با نام خدا شروع كن
من يادمه اولين روزي كه وارد اين شركت دولتي شدم از چند سال دربه دري توي اين شركتهاي خصوصي راحت شده بودم نذر كردم كه مبلغي از اولين حقوقم را صرف كمك به كودكان بيمار بكنم تا بركتي براي پولم و مالياتي براي كار خوبي كه پيدا كرده بودم باشه. بد نيست كه تو هم اين كار را بكني. البته يه پيشنهاده. اگر دلت مي خواد....
من هر ماه اولین پولی که از حقوقم خرج می کنم یک مرغ توی امام زاده صالح می کشم به شکرانه اینکه خدا کمکم می کنه اقساطمو می تونم بدم
به به نازنین خانم . خدارو شکر مثل اینکه داره یواش یواش درست میشه . همیشه موفق باشی :72::73:
کلی خندیدم دوستم از یک خط اول تاپیک ات :Dنقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین غ
نازنین جونی ، اما من آنقدر دوستت دارم که مادر شوهر خوب و جیگر خودم را مفتی بهت دادم:46: ، من مثل خیلی از آدمها فکر نمی کنم مال بد بیخ ریش صاحبش :72:
ازاینکه حالت خوب شده خوشحالم نازنین ، به جناب آقای همسر هم اینقدر گیر نده بابا .
آب ریخته و... معنی ندارد ، اصلا چرا فکر می کنی که باید این آبرو در یک ظرف و قفس محبوس باشد که اگر ریخت نتوانی جمعش کنی ؟! فکر کن آبرو جریان دارد مثل یک رود پر خروش و زیبا ، ریختنی نیست بلکه جریان داشتنی است ، گاهی سرو صدایی راه می افتد ولی رود به آرامش هم می رسد و تمام رسوبات هم طی مرور زمان ته نشین می شنود. اینجوری فکر کنیم بهتر نیست ؟!
سلام نازنین جان من همه پستهاتو یک باره دیگه از اول تا اخر دقیق خوندم به خودت هم سفارش میکن این کارو بکنی خیلی خوبه
اما نازنین اول از میخواستم بگم خیلی جاها خیلی احساسی برخورد کردی از نوشته هات هم من این جوری برداشت کردم کلا دختر با احساس و احساساتی باشی(البته معنای این 2 با هم فرق داره)
مثلا همون اولین پستت نوشته بودی امین داشت کتاب میخوند من خواستم نوازشش کنم که اون گفت....(بقیشو خودت میدونی)
اون حق داشته من خودم وقتی احساس کنم نیاز به تمرکز دارم بیشتر کتاب میخونم و چه قدر بده در حین کتاب خوندن کسی با ادم حرف بزنه تمرکز کلا از بین میره حتی اگه عزیز ترین کسه ادم باشه
نازنین جان شما که میدونستی همسرت سربازه درسته؟کار هم نداره منبع در امد هم نداره پس چطوری ازش توقع داری توی مشکلات مالی باری از دوشت برداره؟ پس راهی نداری به جز تحمل این چند ماه که سربازیش تموم بشه..
رابطه با مادر شوهرتو کم میکنی خوبه ولی اون مادر شوهر اول که مادر شوهرته بعدشم میشه مادر بزرگه فرزندت پس دوری خیلی به نظر من راه درستی نیست چون همسایه که نیست بخوای دیگه نببینیش فامیله خیلی هم نزدیک
سعی در رابطه با ایشون جدیتر برخورد کنی نزدیک باش اما دور باش!! ببین برای دور کردن کسی بهترین راه رسمی برخورد کردنه اول از همه مامان صداش نکن مثلا بگو حاج خانوم ناخوداگاه یک قدم دور میشی اونم یک قدم دورتر بدونه همسرت با خونوادش تا دم در خونشون هم نرو فقط با اون برو...سعی کن با سیاست ازشون دور بشی مثلا اگر اس ام اس میدن اینکه بگی نمیخوام جواب بدم کمی بچگونست ...جواب نده اما اگه هرکی پرسید نازنین اس ام اس دادم جواب ندادی بگو جواب دادم خطا خرابه بهتون نرسیده!!! به همسرت هم همینو بگو...(این مثال زدم در کل با سیاست باش)
وقتی میگه بیا ببرمت دکتر با هاشون نرو ولی نگو نمیخوام برم مثلا میتونی این طوری بگی خیلی دوست دارم بیام ولی قراره کاری برام پیش اومده بعدشم بگو"" خودم رفتم خیلی ممنون راضی به زحمت شما نیستم"" اگه ودباره خواست که با هم برین...
نازنین یک مدت غر نزن این قدر هم از خونواده همسرت پیش همسرت نگو حتی اگه بد کردن اجازه بده همسرت هم کمی ارامش داشته باشه گریه هم نکن
من خودم دخترم اما تجربه اینو دارم که خودم گریه نمیکنم اصلا اما کسی که منو خیلی دوست داره اون گریه میکرد به خاطر چیز هایی که پیش اومد (هر چد برای مرد خیلی بدتره) ولی اونجا بود که فهمیدم چرا اقایون از گریه زناشون بدشون میاد واقعا هم خیلی بده البته کم کم عادی یشه میدونی طرفت احساس میکنه داری از نقطه ضعفش استفاده میکنی تا مجبورش کنی یک کار غیر منطقی(از نظر اون) انجام بده... به مرور هم خیلی عادی میشه اگه خیلی پیش بری به اونجا میرسی که ممکن حتی نارتو نکشه که هیچ اون لحظه داد و فریاد هم راه بندازه(البته حقم داره)
بعضی جاها هم تو خودتو بی دلیل بین همسرتو خونوادش قرار نده(چرا حمایتش نمیکنن چرا حتی نمیپرسن جیب خرجی داره یا نداره!!!!!) دیگه هیچ وقت این کار رو نکن همسرت هم درک داره میفهمه صبر داشته باش...
این قدر هم عصبی نشو وقتی بحث میکننین حتی اگه اون اروم نمیشه به بهانه چیزی که به همسرت بر نخوره تماسو قطع کن 10 دقیقه بعد با هم صحبت کنین و الا همین میشه که این چند وقت شد قهر!!! به قوله خودتون هم اولش 2 روز بعد 1 هفته بعدش 1 ماه!!! خدا اون روزو نیاره
خیلی هم مادرشوهرتو گندش نکن برا خودت ازش یک غول ساختی که اصلا توان مقابله باهاشو نداشته باشی!!!!!
از محبت خارها گل میشود
از محبت سرکه ها مل میشود
از محبت کوه کاهی میشود
..................
من به این شعر ایمان دارم همچنین بدون
کارها آسان شود اما به صبر
با سلام نازنین غ
به علت طولانی شدن تاپیك و اینكه دارای بیش از 510 پست بوده و در حوصله اعضاء مخصوصا تازه واردین نیست كه با دقت همه آن را بخوانند، بنده این موضوع را می بندم.
پیشنهاد می دهم اگر مشكل یا مسئله جدیدی دارید به طور جداگانه در تاپیك جدیدی ایجاد كنید. اگر هم در همین رابطه هنوز مشكل دارید.
یك تاپیك جدید ایجاد كنید و سعی كنید با توجه به 510 پستی كه ارسال شده است به طور خلاصه در چند خط مشكلتون را بنویسید و در چند خط نتیجه ای را كه گرفتید بنویسید و بعد منتظر بمانید بنده و سایر اعضاء پاسخ بدهیم. اینطوری فكر كنم همه افراد با توجه به خلاصه شما بیشتر بتوانند كمك كنند.
یك توصیه عمومی به همه دوستان:
سعی كنید وقتی مشكلی طرح می كنید به راهكارها و روشهای حل مشكل توجه كنید. اینطوری با یاد گرفتن روش می توانید مشكلات و مسائل مختلف را حل كنید.
اما اگر بخواهید برای هر مشكلی جداگانه منتظر پاسخ و راه حل بگردید، همیشه محتاج و وابسته به نظرات دیگران خواهید ماند.
لذا سعی كنید با خواندن مقالات تالار این روشها را خوب بیاموزید و بعد با چند مورد از مشكلات خود تمرین كنید.
اینطوری نیاز نیست كه موضوعی با صدها پست داشته باشید و هر روز با نوشتن یك مسئله و نظرخواهی مسائل را حل كنید.
استقلال و خودبسندگی در حل مشكلات هدف نهایی همه ماست.
به هر حال این هم ادامه این تاپیك در تاپیكی جدید:
من حساس نیستم او بی مسئولیت است