RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
[size=x-large]تمکین صد در صدی از مرد و عذرخواهی در هر دعوا و ... نه تنها نشان زن خوب بودن نیست بلکه شما را تبدیل به یک موجود ذلیل در نظر وی خواهد کرد.
اینطور که پیداست هرچه شما در پی این مرد میروید او از شما میگریزد. [/size]
آرزو خواهشا این دو جمله را چند مرتبه بخوان. ببین در چند تا از این قهرها شوهرت برای آشتی پیشقدم شده؟ احتمالا 1% هم کمتر! می دونی چرا؟ چون اون مطمئنه که هر بار قهر می کنه تو اونقدر در عذاب می افتی که برای آشتی پیشقدم میشی. ببین عزیزم بنظر من این تویی که شوهرتو اینجوری کردی. نمیگم نباید آشتی می کردی اما همیشه آشتی از طرف شما باعث شده اون دیگه هیچ تلاشی برای این کار نکنه به همین دلیل هم به اصطلاح برای طاقچه بالا می ذاره. وقتی توی مسافرت سر یک چیز بیخود دعوا راه می اندازه چرا تو با ضعف و ترس جوابشو نمیدی؟ چرا اجازه می دی همش هر کار و هر بلایی خاست سرت بیاره و انوقت هم تو بری باهاش آشتی کنی؟
این یک زندگی یکطرفه است و من با این روش کاملا مخالفم. تو حتی سر برگزاری جلسه هم از خودت ضعف نشون دادی. کی گفته جلسه به طلاق ختم میشه؟ بالاخره 4 تا بزرگتر جمع می شوند تا حرف حساب تو و شوهرت رو بشنوند چرا با بیان این که می ترسی به طلاق ختم بشه زیر برگزاری جلسه خانواده ها در رفتی؟
ببین عزیزم هیچکس نمیتونه برات تصمیم بگیره این تویی که خودت باید گلیمتو از آب بیرون بکشی. تو خیلی با اراده ای که تا حالا تونستی دوام بیاری پس یه کم فکر کن روش زندگی خودتو عوض کن. می گی کار نیست برو کلاس ورزش، شنا، موسیقی و... توی هیچ کتابی ننوشتند خانمی که 2 تا بچه داره باید شبانه روز پرستار بچه هاش باشه. اصلا یه زمانهایی بذارشون کنار شوهرت و برای خودت برو بیرون یا همین تفریحاتو انجام بده. بچه را بهونه ای برای عدم فعالیتت قرار نده.
تو با اراده تر از این بودی که نتونی خودتو از این مشکلات نجات بدی.
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
ارزوی عزیز
دوستان راهنمایی های خوبی کردن خیلی با دقت اونها را به بخون
عزیزم بهتر نیست به جای اینکه همش از رفتارهای همسرت بنویسی بیای توی تالار و بگی بچه ها من امروز این کارو کردم برای بهبود روحیه خودم یا بچه ها من سراغ کاری رفتم تا منبع درامدی داشته باشم
عزیزم من بهت قول می دم اگه قوی و محکم باشی شوهرت تغییر رویه خواهد داد
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز سلام
سال نو مبارک.امیدوارم سال خوبی داشته باشید.
کمی گرفتارم.در اولین فرصت پاسختون رو میدم.
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
منتظر هستم آرزو جان و خیلی مشتاق شنیدن
امیدوارم با بهترین خبرها تاپیک را پی بگیری نازنین من . :72:
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز
من پست 104 شما رو دوباره خوندم.
می دونم حوصله شما و همه دوستانی که تاپیکم رو دنبال می کنند رو سر بردم.که هر از گاهی میام و از وضع بدم می گم.حق دارید خسته بشید.ولی واقعا وضع زندگیم روز به روز و لحظه به لحظه بدتر می شه.................
من همچنان به درست بودن تصمیمم مبنی بر تلاش برای حفظ زندگیم یقین دارم.من تصمیم گرفتم که حداقل مدت 2 ماه همه سعیم رو برای بهبود و حفظ زندگیم بکنم.اگه نتیجه گرفتم که خیلی خوبه وگر نه دیگه در آینده جایی برای پشیمونی نمیمونه.
من معتقدم که باید همه راهها رو رفته باشم و بعد تصمیم به جدایی بگیرم.معتقدم تصمیمم در جهت حفظ زندگیم کاملا درست بود .ولی قهر ایشون مانع کارم شد.اینه که گفتم گیج شدم و نمی دونم چه کاری درسته چه کاری غلط.چون همونطور که گفتم می خواستم حداقل 2 ماه بلکه بیش از این تلاشم رو بکنم تا به یک نتیجه درست برسم.و این قهر و سکوت مطلق که می دونم خیلی طول می کشه همه برنامه هام رو به هم ریخت.
تکرار می کنم شوهر من یه آدم فوق العاده مغرور و خودپسنده که همیشه فکر می کنه همه کارهاش تفکراتش برداشتهاش و....درسته و هیچ وقت اشتباه نمی کنه.همیشه حق با اونه.و این مساله به دلیل تربیت غلط خانوادگی اونه.
نه فقط در ارتباط با من در ارتباطش با سایر افراد مثل اعضای خانوادش هم بارها دیدم که اونا درست می گن ولی هیچ جوری زیر بار نمیره و حرف خودش رو می زنه.خانوادش هم بارها پشت سرش گفتن که فکر می کنه همه کارهاش و.....درسته!ولی جرات ندارن در حضورش بگن!!!!!!!!!!
شوهر من اینطور آدمیه.ومن که گفتم ساده ام واقعا ساده بودم.شما می گید خواستم ساده باشم نه.ساده بودم و به قول مشاور در دوران عقدم فقط با بخش احساسی مغزم (بخش لمبیک)تصمیم می گرفتم وگرنه با اینکه ایشون اون موقع خیلی خوب و مهربون و متفاوت با الان بود ولی همون موقع اگه با بخش عقلایی مغزم فکر م کردم و تصمیم می گرفتم می تونستم بفهمم من و این آقا برای هم ساخته نشدیم.بیشتر ایرادهای ایشون رو می تونستم ببینم.اما.............
به هر جهت زندگی مشترک شروع شد .و من در قبال همچین آدم هفت خط که چه عرض کنم هزار خطی با خصوصیاتی که نمی تونم همه اونها رو توضیح بدم اگه از اول کاملا هوشیارانه و با سیاست عمل کرده بودم شاید وضعیتم با الان متفاوت بود.
ولی الان حساب زندگی من مصداق این شعره که:
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
و من واقعا اگه بخوام هم (که می خوام)دیگه تغییر دادن این آدم تقریبا غیر ممکنه.شما و سایر دوستان بهم بگید که من بدبینم و.....ولی در همین 4 سال زندگی مشترک شوهر سلطه طلب و بی وجدان من انچنان با سیاست و هفت خطی کنترل رابطه رو در دست گرفته که نمیشه کاریش کرد.در این مدت خیلی امتحان کردم ولی نمیشه...........شما به حساب منفی بودنم بگذارید ولی همینطوره.
وقتی تا حالا چندین بار قهر و سکوت 2 ماهه کرده و من به اشتباه از شدت رنجی که از تنهایی بهم وارد می شد تلاش می کردم که او حرف بزنه و او با پستی (ببخشید که اینطور می گم ولی واقعا اینطوره)امتیاز می گرفت حالا که قهر کرده فکر می کنید میاد خودش حرف بزنه؟!!!!!!!!
من البته این بار طبق توصیه جناب آقای سنگ تراشان هیچ تلاشی برای آشتی ایشون نمی کنم .ولی مثل همین دفعه همیشه خودش مقصر بوده و همیشه طلبکار.قهر و سکوت چند ماهه رو کدومیک از شما تا حالا دیدید؟
آنچه بدان عالم همه دارند شوهر من دارد..........
واقعیت زندگی من اینه که من انتخابم خیلی اشتباه بوده و طرفم هم انسان نیست که یه ذره وجدان داشته باشه.
کسی که از سادگی من نه یک بار بلکه لااقل به دو بارش مطمئنم استفاده کنه و به بدترین شکل ممکن در داخل خونه خودم بهم خیانت کنه.
در دوران بارداریم با همین قهرهاش سکوتهاش و....عذابم بده.
نزدیک 1 سال باهام هیچ رابطه ای نداشته باشه..................
و...................
ای کاش مشکل فقط همین بود.آخه من چی بگم بهتون؟؟؟؟؟؟؟؟ای کاش می شد این حرفها رو حضوری زد تا خیلی بیشتر از اینها براتون توضیح بدم.
و از نظر شما من یه زن بدبخت و بدبینم که خودم نمی خوام وضعم رو تغییر بدم.از نظر شما منم می تونم شاخ و شونه بکشم چون آواز دهل شنیدن از دور خوش است و در بطن زندگی من نبودید که وقاحت این مرد رو ببینید که حدی نداره.ببینید پستی حدی نداره.................
و در نهایت نمی گم آدم مومنی هستم ولی به خدا و قران و....اعتقاد دارم و اهل نماز و روزه و دعا و....هستم و حالا واقعا در کار خدا هم موندم.هر روز بدتر از روز قبل.........
می دونم که جزو مباحث دینی نیست و شاعر میگه :
خدا گر ز رحمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
ولی در مورد من وضعم فقط روز به روز بدتر میشه و ای کاش فقط زندگیم بد بود و دلخوشی های دیگه ای داشتم.بقیه اوضاع زندگیم رو به راه بود.اما.................
ببخشید زیاد نوشتم.تلخ ولی واقعیت زندگی من از این خیلی تلخ تره.چطور همه اتفاقات تلخی که در همین روزها برام میفته رو براتون توضیح بدم؟
و می دونم شرایط فعلیم برای طلاق هم اصلا خوب نیست.فعلا مجبورم بسوزم .......................
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزوی عزیز
هیچ می دونی میلت به ناامیدی و منفعل بودن زیاده ، چنانکه وقتی که داری در جهت مثبت پیش میری ، با تمام وجودت ناباوری برای موفقیت را به خود القاء می کنی . خوب دقت کن ، وقتی تصمیم گرفتی روند جذب را در پیش بگیری ، چه حسی داشتی ؟
با خودت و در درونت می گفتی:
می دونم فایده نداره ، چشمم آب نمیخوره اثری داشته باشه ..... اما باشه اینم امتحان می کنم . خدا کنه اثر کنه ، یعنی میشه اون درست بشه ! خیلی سخته این کار ، وای ی ی ی خدا چطور میشه کارهاش رو دید و به یاد آورد و بهش محبت کرد !!!!!
و امثال این حرفا .
یا با خودت می گفتی :
میگن محبت مار رو از سوراخ بیرون میکشه ، اینو که بیخود نگفتن . اصلاً من چه کار دارم که اون درست بشه یا نشه ، اصلاً ببینه محبت منو یا نه ، اصلاً میخواد جذب بشه ، میخواد نشه ، من کار خودمو می کنم ، مهم اینه که من مطمئن باشم این کار درسته ، و می تونم با انرژی در پیش بگیرمش . حالا نتیجش هرچی میخواد باشه . من به هیچی فکر نمی کنم و متمرکز نمیشم الا این که روشهای و رفتارهای محبت آمیز رو کشف کنم ، و در رفتارم پیاده کنم و از محبت کردنم به او لذت ببرم .......
اصلاً می خوام مدتی که این کار رو می کنم شوهرم را دوست داشتنی ترین مرد دنیا ببینم ، می خوام چیزهایی که از او آزارم می داد رو نبینم ، هر رفتار بدی نشون داد من می گم مهم نیست ، مهم اینه که من خوب باشم و بهش محبت کنم ، حتی اگه اون نخواد ، من خودم از این کار لذت ببرم برام کافیه .
آرزو جان کدامیک از این مکالمات را داشتی ؟؟
خدائیش کدومش بهتره ؟
یک کم فکر کن عزیز من ، اصلاً به شوهرت کار نداشته باش ، مدتی اصلاً به بدیها و رفتارهای او و آزردگیهای خودت فکر نکن ، فقط به خودت فکر کن که آرام باشی ، شاد باشی و محبت کنی و از این محبت لذت ببر . اصلاً فکر کن اول ازدواجته و ذوق اینو داری
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون
عزیزم می توانم درک کنم که در شرایط فشار هستی . میدانم اگر قرار باشد دوربین را به سمت همسر محترم تو بگیریم شاید 70-8- در صد حرف های تو درست باشد . حال بیا و باور کن که من با تمام وجود تو و شرایط زندگی ات را از نزدیک درک می کنم و به تو هم حق می دهم . اما بیا آرزو تلاش کنیم تا دوربین به سمت تو برگردد و تنها تو دوست خوبم را مورد نقد و بررسی و تشویق و نوازش قرار دهیم . موافقی ؟!
آرزو از ان به بعد دوست دارم تا مدتی همسرت را فراموش کنیم .
تا مدتی روی آرزو و توانایی ها و استعدادها و کمبودها و روحیات او متمرکز شویم
روی داشته ها و نداشته های آرزو
وقتی تو بتوانی خودت را باور کنی و خودت را دوس داشته باشی و به خودت احترام بگذاری کم کم روی روحیه تاثیر گذار تو کار خواهم کرد اما قبل از آن باید عزیز من تو اعتماد به نفس پیدا کنی باید مثبت اندیش باشی باید توانایی و استعداد های خود را باور کنی و به وجود نازنین خودت افتخار کنی و....
عزیزم ،خواهر گل من موافق هستی ؟!
بیا روی این موضوع کار کنیم که تو نوع دیدگاه و برداشتهای خود را تغییر دهی نه به ظاهر بلکه از اعماق وجود تو عاداتی متفاوت با آن عاداتی که داشته ای .
آرزو موافقی ؟!
من منتظر اعلام آمادگی تو هستم . پله پله با هم جلو می رویم تو دست مرا بگیر و من دست تو را . با هم این مسیر را طی می کنیم و تو تجربه خواهی کرد که زندگی هر لحظه اش زیباست و شگفت انگیز . از خودت دریغ نکن درک لذت لحظه ها را . در همسرت و مسائل این زندگی ذوب نشو.
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزو جان هیچ کس از دست تو خسته نشده
خود من به شخصه گاهی فقط تاپیک تو را می خونم چون احساس می کنم مساله ات برایم اهمیت بیشتری دارد
عزیزم در تمام زندگی ها از این نوع مشکلات وجود داره مهم اینه که ما مغلوب مشکل نشیم
اون چیزی که اهمیت داره اینه که ما مشکل را حل کنیم
یکی از مشکلات تو اینه که شوهرت قهرهای طولانی مدت می کنه اگه توی تالار یه نگاهی بیندازی کم نیستند مردهایی که از این دست قهرها می کنند
و در اغلب موارد این قهرها به شکل عادت در می اید و به قول تو از ان به عنوان یک تکنیک امتیاز گیرنده استفاده می شه
خوب عزیزم صورت مساله مشخص شد پس نباید در برابر این قهرها امتیازی از طرف شما به همسرت داده بشه
تا همسرت متوجه بشه که با این کارش نمی تونه از شما امتیاز بگیره
می دونم خیلی سخته ولی ارزو جان این بار به همسرت دیگه امتیاز نده
ارزو جان تو خیلی از بچه های تالار را جذب خودت کرده ای تا یه پست از شما زده می شه تعداد زیادی از دوستان به تاپیکت سر می زنند من مطمئن ام همچین کسی می تونه شوهرش رو جذب خودش کنه
دوستت دارم ارزو جان:72:
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزوی عزیز
تاپیکت را خواندم و بسیار متاثر شدم
آرزو جان من تمامی پست های شما و دوستان را خواندم و به نظرم شما اصلا به حرف های دوستان توجهی نمی کنی ارزوی عزیزم با عرض معذرت شما نشستی و فقط داری توی سر خودت می زنی
این همه راهکار دوستان بهت پیشنهاد دادند هیچ کدام را انجام نمی دهی و فقط داری میگی من بدبختم من بیچاره ام
آرزو جان با ادامه ی این طرز تفکر واقعا روزی بدبخت خواهی شد.
عزیز من قبول کن که شوهر تو بهت خیانت کرده اینو قبول کن و این قدر شجاعت داشته باش که قبول کنی که تو هم اشتباه زیاد کردی و هنوزم داری اشتباه می کنی
ارزو جان به نظر من شما فقط حرف می زنی و حرف ها را سطحی برداشت می کنی و خوب فکر نمی کنی
شما اصلا شرایط طلاق را نداری و اصلا هیچ تلاشی و فکری هم نمی کنی که این شرایط را برای خودت بوجود بیاوری
زندگی را که چندین سال در آن اشتباهات زیادی کرده ای می خواهی در عرض چند ماه درست کنی
این همه زندگیت مشکل داشته اون وقت 2 تا بچه اوردی در حالیکه می دونستی زندگیت مشکل داشته بگیم اولین بچتو اشتباه کردی دومیش چی؟بسه دیگه یکم هم به فکر بچه هات باش. تاوان این همه اشتباهات تو و همسرت را این بچه ها در آینده می دهند
تمامی زندگیت را وابسته کردی به همسرت و کارش و نظرش و خیانتش و سلیقشو و مدلشو ....بسه دیگه کی می خوای از این وابستگی خارج کنی خودتو؟ همش میگی نمی تونم اگر نمی تونی پس بشین و تحمل کن و اگر می تونی محض نمونه یک کاری کن که کمی استقلال پیدا کنی نه اینکه بدون فکر و برنامه ریزی بدون هیچ پشتوانه ای بدون هیچ استقلالی هی طلاق طلاق و مچ گیری بخوای کنی
یکم به فکر بچه هات باش دیگه تو تنها نیستی شوهرت که به فکر نیست تو هم که همش داری می زنی تو سر خودت پس چه کسی باید به فکر اون بچه ها باشه؟
میگی تا 2 سال دیگه نمی تونی کار کنی به هزار مدل ترفند و سیاست وابسته شو تا بتونی کار کنی هی میگی در زمینه ی رشته ی تو کار نیست مگه همه دارند الان در زمینه ی رشته ای که خواندند کار می کنند؟!!! اخه ارزوی عزیزم اینا همش بهانست تا کی میخوای به بهانه گیریهات ادامه بدی بسه دیگهههه اگر نمی تونی کار کنی شروع کن درس بخون تواناییهات و ابزارتو بالا ببر تاااااااااااااااااااا بتونی بلکه 2 سال دیگه مستقل بشی و طلاق بگیری البته اگه بتونی به نظر من با این "نمی تونم ها" اصلا وضعیتت بهتر نمیشه
ببخشید اگر تند حرف زدم :72:
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزو جون
مجددا پست آخر تو را که خواندم نکاتی به ذهنم رسید که باید برای تو نازنین بگویم و امیدوارم که با دقت به این صحبت توجه کنی .
قرار است با این چشم انداز بالغانه به تو و همسرت نگاه کنیم که " تو خوب هستی و همسرت هم خوب" است .
این یک کار بالغانه است یعنی تو را با هر آنچه که اخلاقیات واعمال و افکار و احساسات تو را تعریف می کند به عنوان یک انسان خوب بپذیریم و همسرت را هم با همین چشم انداز بپذیریم .( بعد از این نوع از پذیرش است که می توانیم دوربین را به سمت خود بگیریم و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنیم و بپذیریم و افکار و احساسات و اعمال خود را تحت کنترل بگیریم و......ودر نهایت یادمان باشد که ما توانایی و قابلیت انتخاب و تصمیم گیری را همیشه و در هر لحظه داریم و می توانیم از آن استفاده کنیم )
این به معنای این نیست که تمام رفتارهای تو و همسرت مورد قبول است قرار هم نیست همه ی رفتار و اعمال و افکار ما مورد تائید دیگران باشد بلکه بایددر این انتخاب هایی که داریم در درجه ی اول آرامش درونی خودمان تامین شود و...
پس همه ی انسانهایی که با افکار و احساس و اعمال متفاوت تعریف شده اند ،انسانهای خوبی هستند و این سه حالت در هر یک از شما دو نفر و همینطور سایر انسانها بر اساس یک سری شرایط و رویداد و... از گذشته تا به امروز باعث شکل گیری شخصیت و روحیه شما شده است حال در این میان شما دو نفر به دلیل پاره ای از مسائل آزرده و رنجیده هستید که بسیاری از این عادت آزردگی ها و عادت حساسیت ها و عادات فکری و عادات احساسی و عادات تاثیر گذار بر اعمال، هیچ ربطی به رابطه شما دو نفر ندارد بلکه در گذشته شما دو نفر باید جستجو شود و یک سری هم مربوط به این زندگی و مدت زمانی است که در کنار هم اقدام به جمع کردن تمبر و تمبر طلایی ! و برچسب زدن و قضاوت و ....کرده اید .
حال ممکن است در این میان یک سری رفتار یا احساس یا افکار درست نباشد پس آرزو و یا همسر محترم آرزو باید در جهت چرایی و چگونگی برای یک شناخت کامل از خود در جهت ترمیم و یا تکمیل و یا تغییر این عادات تلاش کنند و افکار و احساسات و اعمال دردسر ساز را شناسایی کنند و در جهت مرمت بنای شخصت درونی خود اقدام کنند ،اما باز چون ما دسترسی به همسر محترم ارزو نداریم یک سری از مسائل را با آرزو در میان می گذاریم و آرزو هم سعی می کند با دقت به این حرفها توجه کند و به مرور ( نه یک شبه و یک ماهه و دو ماهه ) عادات فکری - احساسی - فکری خود را تغییر بدهد چرا که حتما با تجربه امروز خود به این نتیجه رسیده که این عادات تا به امروز نتوانسته اند به وی کمک کنند و آرامش و سعادت و خوشبختی را به وی هدیه دهند .
می بینی آرزو همه چیز در درون تو ست و از درون تو می جوشد .طعم تلخ رنجش - طعم خوش بخشش - طعم تلخ نارضایتی- طعم خوش رضایت - طعم تلخ ..طعم خوش ....پس اینجاست که آرزو نیاز دارد نوع بینش و نگرش خود را تغییر دهد .
آیا حاضری چنین کاری بکنی ؟
آیا به این جا رسیده ای که خودت هم در این زندگی و آنچه امروز حاصل شد نقش داری ؟( قبلا گفتم که تمام 70 - 80 درصد حرف های تو با توجه به بینش و نوع نگرش و برداشت های تو در مورد همسرت پذیرفته شده است )
آرزو قهر کار خوبی نیست و همه ی ما هم این را می دانیم اما همه ی ما به نوعی و در اندازه های مختلف آن را تجربه کرده ایم . مثلا اگر به معنای واقعی قهر را تجربه نکرده باشیم که تجربه کرده ایم ، فرار را تجربه کرده ایم .
قهر از جایگاه حالت نفسانی کودک آزرده یا سازگار منفی اتفاق می افتد یعنی فرض بگیر زمانی که همسر تو اقدام به قهر می کند درست مثل یک کودک است که یک مواردی باعث رنجش او می شود به درست و غلط بودن و توقعات او در شکل گیری قهر کاری ندارم فقط دارم برای تو راه شناسایی و حالت های این کودک بزرگنما را بیان می کنم تا واقعا اگر رنج می بری فکری بکنی و بتوانی روی او تاثیر بگذاری و به نفع خودت کاری کنی .
چون از طرف دیگر همسر تو ( بنا به گفته ی تو ) بازی قهر دارد و فکر هم نکن که بازی چیزی خیلی بدی است بلکه همه ی انسانها سازماندهی زمانی شان در درجه اول بازی است و در درجات بعدی فاکتورهای دیگری وجود دارد که زمان ما را سازماندهی می کند اما اگر گزینه ی اول سازماندهی زمانی ما بازی باشد و گزینه ی دوم هم بازی باشد در این مرحله باید توجه کنیم که چنین فردی بازیکن درجه یک است ؟! بازی کن درجه دو است ؟! یا بازی کن درجه سه ؟! و....( چون مشاور و دکتر نیستیم به بازی کن درجه یک و دو و سه کاری نداریم و این قسمت از شناسایی و.... را به اهل فن می سپاریم )
پس به قهر همسرت بیا جور دیگری نگاه کنیم تا آرزو رنج کمتری بکشد ( تغییر نگرش در آرزو برای تغییر وضعیت از حال بد، به حال خوب :72:)
1- همسر آرزو از جایگاه کودک آزرده اقدام به قهر می کند و متاسفانه آرزو هم از جایگاه کودک و یا والد سازگار منفی به وی پاسخ می دهد و پروژه ی قهر را سامان می دهد و یا به آن دامان می زند !
2- همسر آرزو بازی قهر دارد ( بازی قهر تز و آنتی تز دارد به تاپیک بازی ها مراجعه کن )
در مورد مسائل جنسی هم باید بگویم این بعد از رابطه مربوط به جایگاه کودک است یعنی تو می خواهی رابطه ی جنسی با همسرت داشته باشی ولی وی از بازی کردن با تو امتناع می کند . چرا ؟!آیا بازی اش سرد مزاج است ؟! ( تاپیک بازی ها مرد یا زن سرد مزاج ،که این هم آنتی تز دارد )
و آرزو جون
چیزی که در مورد تو احساس می کنم این است که باید تمرینهای عملی برای رشد خود داشته باشی وروحیه ی موثر خود راتقویت کنی و اگر چنین کارهایی نکنی متاسفانه در بر پاشنه ی همان در خواهد چرخید که تا به امروز چرخیده .اما اینگونه نخواهد بود تو می خواهی و می توانی که سلطان لحظه های شگفت انگیز زندگی خودت و بچه ها باشی :46:
تو باید تغییر کنی عزیزم و با تغییر تو همسرت هم تغییر خواهد کرد .
باید اطلاعات خود را بالا ببری .
دعوا - اختلاف نظر و کلا موارد نا خوشایند ( اگر واقعا ناخوشایند باشند و زمینه ی رشد و تغییر رویه و آگاهی و بینش و...را در ما به وجود نیاورند که می اورند ) که در زندگی تجربه می کنیم جز و لاجرم های زندگی ست اما نحوه رو یا رویی ما با این مسائل است که باعث رشد ما می شود و اگر روحیه ی موثر داشته باشیم می توانیم اختلاف نظر ها و عقاید و افکار و احساسات دیگران را به راحتی بپذیریم و پذیرش خود را در مورد آنها بالا ببریم اما این پذیرش مانع این نخواهد شد که یادمان برود و فراموش کنیم که می توانیم هر لحظه تصمیم خوب و مثبت و سازنده ای بگیریم و انتخابی بکنیم و آن را به مرحله ی اجرا بگذاریم .
تصمیم خوب به این معنی نیست که اگر بچه من و تو دوست داشت روزی 10 شکلات بخورد به ا و این اجازه را بدهیم و یا اگر دوست داشت نوشابه بخورد این اجازه را برای وی صادر کنیم و تایم خوابی اش را بر مبنای تمایل شخصی بچه از ساعت 8 شب به ساعت 11 شب به طور مداوم تغییر بدهیم ویا موارد دیگر .اما انتخاب نحوه ی برخورد و زمان برای پیشبرد اهداف مثبت به نفع بچه ها گاهی مخالفت می طلبد گاه سازش و نوازش و ....
همسر تو با این چیزهایی که تو تعریف می کنی حالت نفسانی کودک و والد سازگار منفی قوی دارد ( توجه کن که حالات نفسانی ثابت نیستند و ما دائم در حال شیفت کردن حالات نفسانی خود هستیم اما ناآگاهانه ) و تو اگر واقعا می خواهی که افسار این زندگی را به دست بگیری و سکان دار لحظات ناب و خوشحال کننده در آن باشی باید آگاهانه گام برداری
و البته مشاوره خیلی خوب است اما راه اصلی نیست و متاسفانه به تنهایی کافی نیست که من و تو دائم جواب سئوالها و یا گره های زندگی خود را در فکر و احساسات و دهان این و آن جستجو کنیم بلکه لازم است که خودمان هم خلاقیت داشته باشیم و اقدام به امتحان روشهای متفاوت بکنیم .البته این حرف به معنای این نیست که باید دست از مشاوره کشید و حرف نزد من خودم همیشه دست به مشاور رفتن بیستی داشته ام :311:و دارم و خواهم داشت اما این را یاد گرفته ام که مشاور رفتن و شنیدن و گفتن کافی نیست توجه به حرف های مشاور و یا پزشک و تفکر و عملکرد و پشتکار و ممارست و .....هم باید از سمت من وارد چرخه ی مشاوره بشود تا یک نتیجه ای به دست آورد . نتیجه ای که درست باشد و راهگشا .:46:
یادم هست در سفر شمال می خواستی لباس فرزندت را عوض کنی ولی همین حرکت باعث اختلاف میان تو و همسرت شده بود و او از جایگاه والد سازگار منقی به حمایت از بچه و گریه هایش بلند شده بود و تو هم اقدام به تمبر جمع کردن کرده بودی و .....و از همسرت آزرده شده بودی . خاطرت هست ؟ !
خواهش می کنم خودت یک راه دیگر به غیر از آنچه انجام دادی در ذهن خودت تصور کن راهی که می توانست به چیزی به غیر از دعوا و اختلاف منجر شود .
مثلا رها کردن بچه در آن موقعیت زمانی و شرایطی و بوسیدن و توجه و نوازش مثبت همسرت و....و بعد از گذشت زمانی اندک ( زمانی که وقتش مناسب بود ) لباس بچه را به دست همسرت می دادی و از وی خواهش می کردی برای تعویض لباس بچه اقدام کند و از آن طرف هم بچه را برای انجام تعویض لباس با حرف و نوازش آماده می کردی و.... ایا تا به حال راه هایی مثل این را تجربه کرده ای ؟!!!