مخالفت

مسیرو اشتباه رفتم.حقمه باید تاوان این مسیر اشتباه رو بدم.
بچه ها کمک کنید بلند شم.حالم خوب نیست.

<<هر وقت تو زندگي به يه در بزرگ که يه قفل بزرگ روش بود رسيدي ، نترس و نااميد نشو چون اگه قرار بود در باز نشه جاش يه ديوار مي ذاشتن >>

((امید چیزی است که روشنایی آفتاب را بر سایه های زندگی میگسترد وما را به فرداها پیوند میزند))

من نا امید نشدم ولی اون نا امید شد.

صلاحم در این بوده قبول میکنم و از خدای خودم خیلی تشکر میکنم.معلوم نبود اگه الان این مسیر ادامه پیدا میکرد ممکن بود چه مسائل لاینحلی برام پیش بیاد.
خدایا ممنونم ممنونم ممنونم .................................................. .......................... .
:72::72::72::72::72:72::72::72::72::72::72:....... ............... .

همیشه امیدوارم ،امیدم به خداست.میدونم این یه تلنگر بوده تو زندگیم که خودمو بهتر بشناسم و برای خودم ارزش قائل باشم.

خدایا شکرت شکرت شکرت.

سلام دوست خوبم چي شده ؟عزيز دلم هر چي تو دلت هستو اتفاق افتاده ميتوني به من ودوستانت بگي چي شده ميدونم تو هم مثل من هنوز نا اميد نشدي عزيزم دركت ميكنم الان از اينكه اين همه احساساتتو اين چند وقت به پاي اون ريختي و خودتو اذيت كردي خيلي ناراحتي انتظار نداشتي بعد از اينهمه اذيت شدن اون نااميد بشه وجا بزنه ميدونم چي ميكشي بدون كه من همدرد توام و خيلي خوب دركت ميكنم ميدونم الان خيلي حالت بدا ديگه نميدونم بايد چي بگم در حقيقت نميدونم چه جوري احساسمو بنويسم ولي بدون كه منو وبقيه بچه ها منتظر شنيدن دردو دلات دلتنگي هات هستيم
خداوند براي قرار دادن هر دشواري بر سر راهمان هدفي خاص و مشخص دارد شايد هرگز ما متوجه حكمت او براي اين مسايل نشويم اما وظيفه ما تسليم در برابر رضاي اوست .

خدايا!!
هر قدر زمان مي گذرد دلتنگي ام بيشتر وبيشتر ميشود براي همه عزيزاني كه در كوچه پس كوچه هاي عمر جا مانده اند و همسفرم نشده اند .
براي همه دوستي هاي زيبايي كه از دستم رفت و براي تمتم لحظات زيبا و پرشوري كه ديگر توان تجربه اش نيست
يگانه دوست نازنينم !!
به من قدرتي عطا كن كه در حسرت گذشته ها نمانم و انتظار زيبايي ها را در لحظه حال داشته باشم.

اگر طبق گفته هاي خودت رفتار قبلا شما منطقي بوده نديدن همديگه تو اين موقعيت درست نيست .پيشنهاد ميكنم از يك بزرگتر (مثلا يكي از اساتيد مشتركتون) بخواهيد تا با خانواده اش از نزديك صحبت كنه . البته بايد از همون اول ازش ميخواستي كه به خانواده اش اطلاع بده ولي باز هم نگران نباش وبه خدا توكل كن

سلام به همه دوستان و دوست خوبم نیلوفر. نیلوفر می بینی چه دنیای عجیبیه. اونی رو که عاشقشی باید ازش دل بکنی.... (چقدر سخته گلتو توی باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و زیر لب بگی گل من باغچه نو مبارک) منم در جواب گفتم اره سخته اما شاید ما باغبونای خوبی نبودیم. فرقی نمی کنه گلمون توی کدوم باغی باشه مهم اینه که توی هر باغچه یا یاغی هست خوشبخت باشه. خوشبختی اون مهمه بود پس اگر اون توی باغچه دیگه با باغبون بهتر از من خوشبخت میشد همون بهتر که رفت.

نقاب عزیز شاید منظورش جدا شدن واقعی نبوده، مطمئن هستی؟ شاید می خواد بیشتر تلاش کنی..

نمی دانم..............شاید

آخر منت گذاشتن خوب نیست... . عاشق قیافه اون نبود عاشق اخلاقش بود..... حالا تو بگو دختری که پسری رو دوست داره این قدر یرش منت می ذاره.

سلام
نميخوام دخالت كنم ولي خواستم كه نظرم رو بگم
شايد دليلش از اين حرفها اين بوده كه دلش ميخواست زودتر بري خواستگاريش ،‌وگرنه اگه تورو نميخواست كه ميتونست به خواستگارش جواب مثبت بده و بره
شايد داشته واست ناز ميكرده و چون يك بار قبلا خيلي كوچيك شده بوده خواسته كه خودش رو بزرگتر جلوه بده ... ( با توجه به اين حرفي كه گفتي بهت التماس ميكرد كه پيشش بموني ولي رهاش كردي و رفتي و آخر سر هم كارش به بيمارستان كشيد )
آدم وقتي كوچيك ميشه و حقير ، خيلي دلش ميخواد كه خودش رو بزرگتر جلوه بده و بگه كه بابا منم هستم ... منم خواستار دارم ... اي تويي كه منو ولم كردي و من رو نميخواستي .... ببين كه من چقدر خواستار دارم !!!!! فكر نكن از بي توجهي و بي خواستگاري بوده كه با تو موندم .... به خاطر دوست داشتنته كه با تو موندم وگرنه از تو بهتر واسه من زيادن .... خوب اون الان 21 سالشه و خواستگار فراوون داره ... ميترسه بعد سه چهار سال خواستگاراش كم بشن و تو هم موفق نشي كه بهش برسي و اون بمونه و هزار تا آرزو و موقعيت بر باد رفته ....
نميدونم منظور اين دوست دختر شما از كارهاش اين بوده يا اون چيزي كه شما گفتي ولي حدس ميزنم كسي كه به خاطر دوري شما كارش به بيمارستان كشيده نميتونه اينقدر زود همه چيز يادش بره و از شما دلزده بشه ...
در هر صورت خواستم كه نظرم رو بگم
موفق باشين