RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نمیدونم چرا اومدم اینجا بنویسم!
شاید فقط برای این باشه که می خوام افکارم متمرکز بشه تا بتونم درست تر عمل کنم!
خیلی وقته تو همدردی عضوم و می دونم تو اینجور مواقع موضع دوستان در همدردی چیه. اما من نمی خوام مطابق اون عمل کنم!
امروز صبح شوهرم یه اس ام اس جک بهم نشون داد. با نمک بود و خندیدیم. شماره ارسال کننده اش توجهم رو جلب کرد و پرسیدم کیه؟ گفت دوستم. بهش گفتم کدوم دوستت که اسمش رو سیو نکردی؟ خلاصه که عکس العملش جوری بود که مشکوک شدم!
شماره رو حفظ کردم. یکساعت پیش شوهرم رفت به خانواده اش سر بزنه و من چون حالم خیلی خوب نیست این روزها، نرفتم!
با یه سیم کارت دیگه با اون شماره تماس گرفتم و .......
و متاسفانه یه خانم پاسخگو شد و معلوم بود خط خودشه!
می خوام وقتی اومد ازش بپرسم که خودش توضیح بده که اون شماره مال کیه!
نمی تونم تحمل کنم!
سر در نمیارم چرا صبح اون اس ام اس رو نشونم داد و خودش حساسم کرد!
اونقدر فکر و خیال بسرم زده که حس می کنم با تمام وجودم از خودش و پسرش بدم میاد!!!!!!!!!!
این ماههای آخر بارداریم باهام خیلی مهربون شده بود و خیلی بهم محبت می کرد. هرچند از لحاظ جنسی بسیار بسیار سرد عمل می کرد. متوجه سردیش شده بودم. اما گاهی فکر می کردم شاید داره مراعات حال من رو می کنه، چون این روابط بسیار بسیار از لحاظ جسمی و فیزیکی آزارم می ده!
اما سرد بودنش فکر و خیال به سرم می انداخت ولی سریع از دهنم دور می کردم.
الان هم نمی دونم اون کی بود و می دونم امشب که بیاد و ازش سوال کنم، خیلی موضع درستی نمی گیره و ممکنه کار به مشاجره بکشه!
دوستان برام دعا کنید که چیز بدی نباشه و یه توضیحی بده که قانع بشم. والا واقعا نمی دونم باید چی کار کنم!
اینکه یه خانم اس ام اس جک برای شوهرم بفرسته، اصلا قابل قبول نیست!
اما آیا قابل قبول بودن یا نبودن من اهمیتی داره؟!
تاپیک تمام دوستانی که در همدردی چنین مشکلاتی داشتند، توی ذهنم میاد. احساسشون، راهنمایی های دوستان و ....
اما عاقبت داستانشون به کجا کشید؟!
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام.عیدتون مبارک.
منم با موضعی که دوستان میگن موافق نیستم.مسلما تجسس نکردن یک روی سکه اعتماده و روی دیگه اشم وفاداری اثبات شده طرف مقابله.
اما فقط یک چیز...شما الان باید بیش از همه به فکر خودتون باشید اونم با شرایط سخت بارداری در ماه و فکر میکنم در مورد شما در روزهای آخر.
پس اگه میخاین با همسرتون در این مورد گفتگو کنید از آداب گفتگو که اینجا همه اش ازش حرف میزنن استفاده کنید(خودتون که ماشالله وارد ترین).و نکته دیگه این که فعلا هیچ گونه ذهن خوانی و قضاوت پیشاپیشی انجام ندید.خیلی ریلکس صحبت کنید.
به نظر من که یک موضوع خیلی ساده است(شاید از همکارهاشون بوده)
اگه میدونستم نظر من رو تصمیمتون اثر میزاره حتما ازتون میخاستم که صحبت در این مورد رو بزارید برای بعد از زایمانتون.وقتی که این همه فشار که روی شماست کمتر شده باشه.
در هر صورت تصمیم نهایی از آن شماست پس همه جانبه در این مورد فکر کنید.
موفق باشید:72:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلواسکای عزیز،خانومم خودتو انقدر اذیت نکن.باشناختی که ازهمسرت دارم به نظرمن که اگه امروز به روی خودت نیاری بهتره. به شرطی که تافردا برای خودت ازکاه،کوه نساخته باشی.منم با این موضع دوستان اصلا موافق نیستم.میدونی که خودمن هم هنوز گرفتار یه همچین حالاتی هستم وهنوزهم کشفش نکردم.میتونی فردا باشماره ای که دستت داری یه جوری نام مشترک رو پیداکنی.یا یه جوری ازطریق نفرسومی هویت این خانوم رو افشاکنی.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
ممنونم از داملا و زن امیدوار که صحبتهام رو خوندیدو برام وقت گذاشتید و راهنمایی کردید.
دیشب بعد از اومدنش باهاش صحبت کردم. البته نگفتم که به طرف زنگ زدم و یه خانم گوشی رو برداشت. اصرار داشت طرف یه آقاست و از ارباب رجوعهاش بوده که بخاطر نوع کارش بهش شماره تلفن داده و اون هم یه اس ام اس جک فرستاده و حالا هم درست نیست بزنه تو ذوقش و بگه دیگه اس ام اس نده. می گفت همینکه جوابش رو ندم کفایت می کنه.
تو حرفام حرف رو کشوندم به این سمت که اگر این ارباب رجوع خانم باشه چی؛ که گفت یه خانم اینکار رو نمی کنه ولی در واقع کرده بود.
متاسفانه دو مطلب در مورد شوهرم هست یکی اینکه دروغ میگه و تالا خیلی شده مشتش برام باز شه،و دیگر اینکه وقتی راجع به موضوعی سر حوصله حرف می زنه خیلی مثبت صحبت می کنه ولی پای عمل که می رسه اصلا مثبت نیست.
با علم به این موضوع بازهم قضیه رو کش ندادم و گذاشتم به این حساب که واقعا نمی دونه شماره متعلق به کیه!
دیشب قضیه تموم شد و بعدش صحبتهای عادی کردیم و بدون قهر و دلخوری خوابیدیم.
امروز صبح هنوز از خواب پا نشده بودم که اومد بالا سرم و شروع کرد انتقاد کردن ازم که می دونی مشکلات تو بخاطر چیه و علتش نوع رفتارته و ...
آقا نه گذاشت و نه برداشت، گفت اون روزی که اومدم خواستگاریت اگه اون اوایلی بود که می رفتم خواستگاری، اصلا حاضر نمی شدم باهات ازدواج کنم! من تحت فشار خانواده بودم برای ازدواج و دیگه برام دیر شده بود و ...
خودتون رو بذارید جای من که آدم چه حسی پیدا می کنه با شنیدن این حرفها!
حق دارم بهش شک داشته باشم که چشمش دنبال دیگران باشه!
بهش گفتم تو با این حرفات فقط داری تیشه به ریشه زندگیت می زنی! (حالا فرض کنید من هفته دیگه وقت زایمانم هست)
نمی دونم زندگیم داره به کجا کشیده می شه و دوباره بعد از 4 سال این حرفا چیه که می زنه! بهش گفتم اگه این حرفایی که الان داری بهم می گی، همون اوایل و دوران خواستگاری گفته بودی، زنت نمی شدم. الان چه وقت گفتنه این حرفاست!
خلاصه که اینه.....
کجا غیر از همدردی میشه این حرفا رو زد که غرورت نشکنه! که تف سر بالا نشه!
کاش دوستانی که تو تاپیک نامگذاری برای فرزندم اومده بودند و نگران علت اختلافات زندگیم بودند و می گفتند نامگذاری تو حاشیه است، کاش بیان این تاپیک رو هم بخونن! من اونجا نخواستم چیزی بگم که اون تاپیک منحرف نشه!
نمی دونم شوهرم تحت تاثیر چی بود که امروز اینطور باهام رفتار کرد!
دیروز تنها رفت پیش خانواده اش و زمان زیادی اونجا بود، نمی دونم اونها دویاره زیر پاش نشستند!
یا همه چیز از اون اس ام اس آب می خوره و یکی پیدا شده آقا رو آدم حساب کرده و یه اس ام اس فرستاده، اینم هوا برش داشته و زن وبچه اش رو از یاد برده و تو روم می گه نمی خواستمت و بخاطر تحت فشار بودن و خسته شدن از خواستگاری رفتن ، انتخابت کردمت!
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام بلو اسكاي عزيز
زياد حرفاي مردها را موقع عصبانيت جدي نگير عزيزم.
همشون همينطوريند موقع عصبانيت زمان و زمين را مي برند زير سوال.
من خودم هر وقت به حرف هاي شوهرم موقع عصبانيت فكر مي كنم. ساعت ها مي شينم و گريه مي كنم.
بارها هم از شوهرم پرسيدم كه آيا اين حرف هايي كه موقع عصبانيت مي زنه حرفاي دلشه؟
و اون در جوابم مي گه نه. اصلا حرفاي دلش نيست و حتي نمي فهمه كه چي مي گه و بعد دعوا حتي اون ها را يادش هم نيست.
نمي دونم شايدم حرفاي دلشه. ولي من خودم شخصا حرفايي كه موقع عصبانيت مي زنم اصلا حرفاي دلم نيست و اون حرف ها را فقط براي جبران حرفاي شوهرم مي زنم. براي همين وقتي اونم مي گه حرفاي دلم نيست سعي مي كنم باور كنم.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
زياد حرفاي مردها را موقع عصبانيت جدي نگير عزيزم.
می دونی لیلا جان، بحث سر اینه که اصلا عصبانی نبود.
دیروز یه موضوعی پیش اومد و شب باهاش صحبت کردم. با اینکه یه خانم بهش اس ام اس جک داده بود، من نهایت خودم رو به حماقت زدم و به روش نیاوردم که طرف خانمه. حرفاش به ظاهر باور کردنم و حتی به خودم قبولوندم که شوهرم نمی دونه شماره ماله یه خانمه!!!
دیشب اصلا دعوامون نشد و بدون دلخوری و مثل هر شب خوابیدیم.
صبح هم بدون دعوا و بی مقدمه شوهرم شروع کرد به این حرفا! یعنی وقتی داشت این حرفا رو می زد نه اون عصبانی بود و نه من!
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
blue sky عزيزم! تو باهاش دعوا نكردي اما خودش با خودش كلي جنگ داشته. يه عالمه دروغ بهت گفته! بقول آقاي sci منتقد درونيش تا صبح روي مغزش راه رفته. آخرشم براي اينكه خودشو توجيه كنه اومده به تو ميگه به زور منو دادن به تو. مجبور بودم! در واقع داره واسه كاري كه واسش عذاب وجدان گرفته توجيه مياره!
مچگيري هيچ فايده اي نداره. بر فرض كه بگيم مي دونم با فلاني در ارتباطي. برميگرده چي ميگه؟ هيچي! سرت داد ميكشه...بازم تكرار مي كنه. ايندفعه مسائل ايمني رو بهتر رعايت مي كنه. :163: حالا تو دلت خوش باشه شماره طرف رو سيو نكرده يعني واسش زياد مهم نبوده. مي تونست به اسم يك مرد ذخيره كنه و بعدي جوك رو بهت نشون بده.
اين كه خوبه! همكاراي مرد دارم(متاهل) كه خودشون به من جوك مي فرستن! يكم تو روشون مي خندي پسرخاله ميشن. اينجوريه ديگه سخت نگير!
با حرفهاي ليلا موفق هم كاملا موافقم.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای عزیز وقتی تو عمق حرفات دقیق می شم فکر می کنم خیلی شبیه همیم.از لحاظ شخصیت و روحیات
منم همش نگرانم نکنه این حرفی که همسرم می گه حرف خانوادش باشه.حتی به درستی یا نادرستیش فکر نمی کنم.دوست دارم کارائی انجام بده که مخالف نظر اوناست.باور کن باعث می شه بیشتر قبولش داشته باشم.به نظرم این درست نیست.ما باید اعتماد به نفسمونو ببریم بالا.باید واسمون حاشیه ها بی اهمیت باشه.باور میکنی من که الان تصمیمی ندارم واسه بچه دار شدن.ولی دائم یه اسمائی رو مدام تکرار می کنم منم دوست ندارم یه موقع خانوادش یه اسمی رو انتخاب و تحمیل کنن.یه سوال راجع به انتخاب اسم؟اگه همسرت یه اسمی مناسب انتخاب کنه اما بفهمی نظر خانوادشه نه خودش مخالفت می کنی؟.
راجع به دعوای اخیرتون.به نظرم شوهرت عمدا اورده اون جکو نشونت داده.حالا هدفش چی بوده ؟ممکنه با شناختی که ازتون داشته خواسته بگه مواظب باش بهم بیشتر توجه کن.یه جورائی زنگ خطر.یا ممکنه خواسته امتحان کنه ببینه چه کار می کنی و .....خودت فکر کن هیچ آدم عاقلی اگه در حال خیانت باشه آتو نمی ده دست طرفش چون اون جوری آرامشش به هم می ریزه
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
یه سوال راجع به انتخاب اسم؟اگه همسرت یه اسمی مناسب انتخاب کنه اما بفهمی نظر خانوادشه نه خودش مخالفت می کنی؟
حقیقتش از اینکه اسم پسرم رو خانواده اش انتخاب کنن به شدت آزرده و عصبی می شم.
متاسفانه یه دشمنی و رقابتی بینمون (من و خانواده اش) پیش اومده که همدیگرو دشمن می دونیم.
اوایل که هنوز جنسیت بچه معلوم نبود، می ترسیدم دختر باشه و شبیه مادرشوهر یا خواهرشوهرام بشه. احساس می کردم در اون صورت هرگز نتونم بچه ام رو دوست داشته باشم.
حالا خدا رو شکر در مورد پسرم این حس رو ندارم. یعنی فکر می کنم شبیه اونها نشه! (امیدوارم که واقعا نشه!)
می دونم این حسها بی منطقیه ولی اونقدر دلم ازشون پره که هیچ جوری نمی تونم تحملشون کنم!!!
دیشب همسرم می گفت که اگه مردی بخواد خیانت کنه و سر و گوشش بجنبه، حتما کارش رو می کنه.
درست می گفت ولی کارهای همسرم هم زیاد عادی نیست.
خوب واقعیت اینه که یه خانم براش جک فرستاده بود و تو گذشته هم مشابه این چیزها ازش دیدم.
در صورتیکه ذاتا مرد هوسرانی نیست ولی از یه طرف خیلی ساده ست و از طرف دیگه یه مسائلی رو حق خودش می دونه و متاسفانه خیلی تحت تاثیر دیگران قرار می گیره.
خانواده اش هم که دشمن من و زندگیمن!
واقعا نمی دونم چی تو ذهنش داره می گذره، هنوز بعد از 3.5 سال زندگی لحظه به لحظه کنار هم، نتونستم تو این زمینه بفهممش!!
اما حس می کنم از لحاظ ظاهری خیلی مد نظرش نبودم. هرچند که خودش امروز منظورش اخلاقم بود!
اما یه صحبت دارم با تمام آقایونی که احیانا این پست رو دارن می خونن؛
اگه قصد دارین توجه خانموتون رو به خودتون جلب کنین، اگه دنبال زیاد کردن محبتش هستین، اگه حفظ زندگیتون براتون واقعا مهمه، هیچ وقت هیچ وقت از این روش، یعنی برقراری ارتباط با یه زن دیگه حتی بصورت صوری استفاده نکنید.
مطمئن باشید قلب همسرتون رو از دست می دید. همیشه اجبار برای زندگی با یه نفر نشونه عشق نیست. و هیچ اجباری برای هیچ کسی خوشبختی و آرامش نمی یاره!
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام بلواسکای عزیزم:
خانم عزیزم قبل از هر چیز ورود پسر گلت به دنیا رو تبریک می گم و امیدوارم قدمش برای شما و همسرتون مبارک باشه...
عزیزم قبل از هر چیز ازت می خوام که آرامش خودت رو حفظ کنی و سعی کنی تمرکزت از این موضوع رو کمی کم کنی....من به شما حق میدم ...دوران بارداری دوران حساسیه و خانم ها تو این دوران حساس میشن و اگر کمی آقای خونه هم کمی شیطنت کنه اوضاع خونه بدتر میشه..راستش نمی دونم بلواسکای عزیزم .چی بگم..ولی می خوام کمی راحت بگم و اون اینکه من کمی سیاست های شما برام سوال براگیز...من کوچکتر از اونم که بخوام به شما که تجربه 3.5 سال زندگی مشترک داری چیزی بگم ولی فکر می کنم می تونی خیلی با سیاست تر رفتار کنی عزیزم..شما بهتر از هرکسی مرد زندگیت رو می شناسی و رگ خوابشو داری ..چرا از این رگ خواب استفاده نمی کنی...من کار ایشون رو تایید نمی کنم و اینم متذکر می شم که بارها مدیر همدردی در مشاوره هاشون گفتن که کنجکاوی و جاسوس بازی زیاد در کار همسر غلطه و حتما شما بهتر از من می دونی...
من نمی گم خانم ها حواسشون به زندگیشون نباشه ولی وقتی شما محیط خونه رو برای همسرت لبریز از شادی مفرط نمی کنی ممکنه برخی مردان جهت تحریک زن خود از این حربه استفاده کنند..دوست گلم شما باردار هستی داری شکوفه زندگیتونو در رحمت پرورش می دی و هفته دیگه زایمانتون هست ..یعنی آخرین هفته زندگی دو نفره شما بدون بچه تا ان شالله بچه ها که ازدواج کنند دوباره دو تایی بشید..چرا این لحظاتو زیباتر طی نمی کنی...می دونید من وقتی تاپیک اسم شما رو خوندم کمی تفکرات نوشته شده از جانب شما رو و دیدتون به بچه و نام اون برای عجیب بود....می دونی چرا عزیزم؟مگر اسم بچه از روابط شما و همسرت مهم تره؟شما فرض کن اسم پسر گلتو اسمی گذاشتی که شما دوست داری ولی همسرت نمی خواد ولی رابطه شما و همسرت خراب شه ..آیا ارزش داره..اسم کودک همین که برازنده باشه و پر محتوا کافیه حالا چه شما انتخاب کنی چه ایشون..تازه لطفش به مشترک بون انتخابتون هست....لحظه هایی که باید برای شما و همسرت بشه قشنگترین خاطره ها شده خاطرهای نه چندان خوب....چرا؟واقعا چرا؟مگه ارزشش چقدره؟
عزیزم گاهی ارزش برخی لحظه های قشنگ زندگی خیلی بیشتر از نتایج اونه..حتی نتیجه اون هم قشنگه ..شاید اسم کودکت اونی نباشه که آرزوشو نداشتی ولی به جاش همسرت کنار خودته..
وقتی همسر شما در کنار شما اون لذت..اون هیجان رو نگیره ممکنه شیطنت کنه..نمی گم تقصیر شماست..نه اصلا..تقصیر ایشون هم هست ...ولی شما سیاست باید بخرج بدی که زندگیتونو حفظ کنید....
می دونم ..بائر کن می دونم تو چه شرایطی هستی..می دونم عزت نفست با حرف های همسرت خدشه دار شده ..ولی مه نمی خوای زندگی کنی..پس سعی کن آنقدر با همسرت رفیق بشی ..که اون باهات راحت باشه ..همه چیزو بهت بگه و تو با خیال راحت حتی با اون اس ام اس برخورد کنی....این هفته رو شاد کن...موضوع اسم کودکتو معضل نکن..حتی به نظر من اگر خانواده همسرت اسمی انتخاب کنند و بذاری روی بچه ات مهم اینه که شما و همسرت شادید و کودک نمونه تربیت کنید..شاید اسمش اونی نباشه که می خوای ولی اون پسرته و تو هستی که می تونی اونو فرشته صفت بار بیاری ..باور کن....
مواظب خودت باش..
سارا بانو:72: