نقل قول:
بعد نيم ساعت زنگ زد و تشكر كرد و گفت هنوز نامه دادگاه نيومده گفتم نه . گفت من مي دونم تاريخش 25 خرداده ساعت 9 صبح و جاش رو هم گفت . گفت حتما اگه خونه نباشي نامه رو مي دن به همسايه ها . منم گفتم آره ديگه حتما مي دن به اونا و هيچي نگفتم و بازم خيلي عادي باهاش برخورد كردم و خداحافظي كردم .
اصلا نمي دونم چرا دوباره اين حرفو زد . خب اگه قراره به وقتش نامه بياد كه مياد ديگه . مخصوصا مي خواد با من كل كل كنه . منم ديگه سعي مي كنم حساس نباشم .
بله بخش قرمز رنگي كه مشخص كردم دقيقا قسمتي بود كه سيستم بدن بنده هم به اون رسيد و براي خودش پيش گويي ميكرد تا بتونه راهي براي آرامش من بسازه ، كه البته با اومدن نوبت جلسات خود به خود خوش خيالي ها بيشتر يا كمتر ميشد .