توروخدا یه چیزی بگین دیگه. دارم دیونه میشم:302:
نمایش نسخه قابل چاپ
توروخدا یه چیزی بگین دیگه. دارم دیونه میشم:302:
می دونید عیب شما زنهای شوهردار چیه؟ کم طاقتی! فکر می کنید که اگه یکم ساز مخالف بزنید حالا اون می ره فورا طلاقتون می ده!
شما که انقدر تحصیلکرده ای به نظر شما می شه سر امتحانی نشست و نخونده و مطالعه نکرده بیست گرفت؟ وقتی از مردها چیزی نمی دونی و سعی می کنی همه چیزو با اطلاعات محدود خودت هم بیاری چه انتظاری داری؟ که بیست بشی؟ می خوای الان یکی راهکار بهت بده و آیه و قسم بیاره که صددرصد جواب میده؟
می دونی هرچی مظلوم بیشتر پس بکشه ظالم جلوتر میاد؟ می دونی هیچ کس برای آدمی که حد و مرز نداره ارزش قائل نیست؟ و حد و مرزهای مارو بایدها و نبایدهای ما تشکیل می دن؟ چرا از شوهراهای خودتون یک غول درست می کنید؟ خانم مینا! برو پیش یک مشاور خوب تا بهت راهکارهای مثبت نشون بده انقدر نترس!نترس!
ببین مینا جان، من احساس می کنم اولا شما یه کم پرتوقعی؟ یعنی چی؟ یعنی احساس می کنی که هیچ موقع نباید در مقابل همسرت به اصطلاح خودمون کم بیاری؟ همیشه وقتی یکی اون گفت؛ یکی هم شما باید بگی و همین طور فکر می کنی اگه توی زندگی زناشوئی یه کم کوتاه بیای و یه کم قدرت بیشتری به همسرت بدی؛ از غرور شما کاسته میشه؟
البته این فقط یه طرف قضیه است به ظاهر!
طرف دیگه ای اون شما بعد از تبدیل شدن به یه زن ظاهرا مستقل و تحصیل کرده و فعال؛ میشی یه مینای وابسته ی، ضعیف و گریه او و ناامید که اصلا و ابدا نمی تونه احساساتش رو کنترل کنه و حتی نمیتونه به همسرش فرصت بده که در مورد اتفاقی که افتاده فکر کنه؟
بنابراین دقایقی بعد از شخصیت اولش که به نمایش گذاشته شروع میکنه به منت کشی و در اینجا به معنای واقعی به دست و پای شوهرش افتادن که نکنه همسرش قهر کنه و یه ترس از دست دادن همسر؟
واقعا شما خودت به این رفتارهات فکر کن؛ همسرت پیش خودش چی فکر میکنه؟
جز اینکه میگه، خودش شروع میکنه؟ خودش ادامه میده؟ خودش قهر میکنه؟ خودش گریه میکنه؟ و خودش هم میاد آشتی میکنه؟ و همه ی اینها نشان از ضعف شماست؟ نشان از این میدونه که این زن خودش هم نمی دونه چی کار میکنه و داره من رو هم دیوونه میکنه؟! اون هم در جایی که مردها می تونند تنها در یک لحظه به یه چیز فکر کنن و نیاز به فرصت دارند تا موقعیت درست و رفتار درست رو تشخیص بدن؟!
مینا جان! من نمی خوام بگم که مشکل تنها از شماست و همسر شما هیچ مشکلی نداره؛ اما فکر می کنم اگه رفتارهای شما حالت منطقی تر و درست تری بگیره؛ مطمئنا بازخوردهای همسرتون هم به مرور بهتر میشه؟:72:
اصلا چرا شما باید این قدر یه موضوع به این کوچیکی رو ادامه بدی تا تبدیلش بکنی به یه بحث بزرگ؟ اون هم تا جایی که اجازه بدی خط قرمزها و حریم های بین تون شکسته بشه؟ بعد هم با درمانگی تمام برای حفظ زندگی بخواید به فکر چاره بیافتدی؟
به نظر من اصلا سعی کن با شوهرت بحث نکنی؛ یعنی نگذاری کار به بحث کشیده بشه؟! البته همسر شما هم باید یاد بگیره که نباید در مقابل هر مساله ی کوچیکی دست روی شما بلند کنه و شروع کنه به تخریب شخصیت شما؟! اما شما می تونی با سیاست تمام جلوی بحث رو بگیری و بعد با متانت تمام با همسرت صحبت کنی؟
اون هم نه شکل بحث یا یه معلم؛ فقط در مورد مسالتون در یه موقعیت مناسب صحبت می کنید.
امان از دست این کنترل احساسات که دقیقا همه ی ما خانوم ها گرفتار اون هستیم. لطفا یه سری به تاپیک " احساسات زجرآور" سارا بانو بزن؛ نکات مفیدی در اون تاپیک هست که می تونه به همه ی ما کمک کنه!
سرافراز جان، می شه شماره اون مشاورت را بدی؟؟
مینا خانم ګفتنی ها را دوستان ګفتند. شما مث بچه ی دوساله قهر و آشتی می کنی و دعوا و بحث!!
من موردی می ګم. در مورد این شام و نهار کذایی.
1- می تونستی از همون شام خونه ی مامانت اینا یه ظرف بګیر واسه فردای ایشون. معمولا خانم برادر من وقتی می آد خونه ما می ګه نهار فردای ... را هم لطفا موقع شام در نظر بګیرید. به همین سادګی.
2- فرض که به دلیل رو دروایسی یا هر چیز دیګه ای امکان شماره یک نبود. سوال پرسیدی، جواب داده نمی دونم. دیګه هی پیګیر می شی که چی؟ یا نمی دونم را بګیر به حساب آره و برو یه چیزی واسه فرداش سرهم کن. یا نمی دونم را بګیر به حساب نه و برو بګیر بخواب.
3- درست مث بچه ها که تو دعوا یکی می خوره زمین و دیګه هیچ جوری هم نمی شه جمعش کرد ( همه ی بچه ها هم اینطور نیستند، بچه لوسهای غیر قابل تحمل ) رفتار کردی. حالا سرت خورد، اصلا شکست خون اومد. تمومش کن دیګه. ګریه کردم و رفتم و اومدم و غر زدم و ... من که یک زنم و اینها را دارم می خونم حرصم می ګیره. اون بیچاره که داره می بینه و تحمل می کنه.
4- حالا دعوا کردی، خرابش کردی، قهر کرده و داره از دستت دیوونه می شه می خواد بذاره بره که اقلا بتونه یه جوری خودش را کنترل کنه و دعوا را به جاهای باریک نکشونه، آویزونش می شی که چی؟؟ بخدا که خیلی صبوره. من جای اون بودم پرتت می کردم کنار و می رفتم بیرون.
5- فکر کردی بره بیرون چی می شه؟؟ مګه من اون دفعه نګفتم وقتی خواست وسط دعوا بره بیرون بذار بره. بابا جان می خواد بره بیرون آروم شه. چرا نمی فهمی؟؟؟
بذار بره. خودش برمی ګرده.
من تمام و کمال حق را می دم به همسرت.
خیلی لوسی و بچه ای...
بهشت عزیز شماره دکتر روانشناس آقای دکتر مجد:
02188729546
یه دو ماهی طول کشید تا نوبتم بشه اما فکر کنم مثلا یکی دو روز قبلش زنگ بزنید یه جای خالی براتون پیدا کنه. من از کار ایشون خیلی راضی بودم. خیلی باسوادن.
سلام خانم مینا ( چ ) ریشه اصلی مشکله شما تو مسائل جنسیه عزیز.اگه قرار بود که شما فقط براش شام وناهار درست کنیو رخت و لباساشو بشوری که مامانشم این کارو میکرد دیگه چرا دیگه زن میگرفت. از نظره جنسی شوهرت رو تامین کن بعد یواش یواش به خواسته هات میریسی مطمئن باش.
وای مینا تو دیگه کی هستی .چرا انقدر خودتو کوچیک میکنی اخه .اه اه . اعصابمو خورد کردی. یه کم به خودت مسلط باش خب. هرچقدر بیشتر به طرفش بری خب بدتر میکنه . مردها خاصیتشون اینه نمیدونی؟
بی محلی کن یه کم بهش دختر.یه کم بی تفاوت باش بهش. رفتاره خودش رو به خودش برگردون. بزار رفتاره زشتش رو ببینه. بفهمه . درک کنه . قدرت داشته باش. اگر سه روز هم نیومد خونه حتی یه زنگ هم نزن بسه انقدر خودت رو کوچیک کردی. نترس بهش هیچی نمیشه. مردها پوشت کلفت تر از این حرفها هستن بزار نبودت رو کمی حس کنه.لطفا .لطفا:323:
:323:
خان del عزیزم نمیتونم احاساتمو کنترل کنم بعد پشیمون میشم. میشه بگین چطوری؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
من تو جایی کار میکنم که بیش از 1000 تا کارمند داره .تو اتاقمونم 12 نفریم اینجا خوب میتونم خودمو کنترل کنم پرتوقع نباشم و حرف زور هم نزنم و زیر بار حرف زور هم نرم و مدتها با کسی قهر باشم و منت نکشم .اما در مورد شوهرم دوست دارم درکم کنه و چون نمیکنه عصبانی میشم نمیتونم جلو احساساتمو بگیرم و بعد دقیقا به همین دلیل که عذاب وجدان میگیرم و میبینم تقصیر خودم بوده منت کشی میکنم. اه از خودم بدم میاد:302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شاهپرک
دقیقا به همین دلیلنقل قول:
نوشته اصلی توسط شاهپرک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
به نظر من پش مشاور خوب برو .خودت تنهايي نميتوني خودتو تغيير بدي .دختر بازم منت كشي كردي به خدا اشتباه ميكني .ميدوني همون طور كه دل عزيز اشاره كرد تو اجازه نميدي شوهرت فرصت داشته باشه تا روي رفتاري داشته فكركنه .دعوا ميكني اون قهر ميكنه وتو هم سريعا پاپيچش ميشي وشروع ميكني براش توضيح بدي وباهاش بحث كني . زمان دادن به مسايل ومشكلات خيلي خوبه اگه بعد از دعوا چند ساعت حتي چند روز با هم صحبت نكنيد باعث ميشه دو طرف بويژه مردا روي كاري كه انجام دادند واشتباهاتشون فكركنن .تو اين فرصت را به اون بنده خدا نميدي .آدم اينجوري قاطي ميكنه چي خوبه چي بده .
دیشب دو ساعت دیرتر از همیشه اومد خونه. اصلا بهش نه زنگ زدم نه اس ام اس دادم.
خودمو بیخیال نشون دادم و سریع قهوه تلخو گذاشتم که فک کنه اصلا واسم مهم نبوده(البته تو دلم داشتم از ترس میمردم نکنه نیاد واسه همیشه:300::302:) خیلی خوشحال شدم اما به رو نیوردم.
به نظرتون این کاربدی نیست هر وقت دعوا میشه دیر میاد خونه؟با این کارش نمیخواد منو بچزونه؟
هم شام درست کرده بودم و هم نهار واسه فرداش. اومد خورد اما حتی یه تشکر هم نکرد. سنگین گفتم اگه ماهی نمیخوای واسه فردات یه چیز دیگه درست کنم اما بازم سرسنگین جواب داد نه نمیخواد بازم اصلا تشکر نکرد.
اومد پتو ومتکاشم برداشت و رفت تو اون اتاق دیگه.منم هیچی نگفتم اصلا به رو نیوردم چرا دیر اومدی چرا تشکر نکردی چرا رفتی تو اتاق دیگه؟
خوبه کارم همین کارمو ادامه بدم ؟ چی کار کنم؟ میشه قبل ازاینکه خرابکاری کنم بهم بگین؟
ببین عزیز دلم؛ همین کاری که همسر شما داره انجام میده دقیقا اون چیزی هست که توی خاصیت یه مرده؛ یعنی اینکه باید به خودش فرصت بده که در مورد اتفاقی که بین تون افتاده فکر کنه!
شما دیشب کار خوبی کردید که پیگیرش نشدید! لطفا یه کم خودت رو آروم کن و به اتفاقی که افتاده فکر کن؛ نه اینکه تمام سعیت این باشه که رابطه ات رو با همسرت خوب کنی بعد دوباره دو روز خوب باشید و بعد از دوباره روز از نو روزی از نو!
پس الان بهترین فرصته که یه کاغذ برداری و به رفتارهات فکر کنی؛ اصلا هم نه می خواد که منت کشی کنی؛ نه اینکه باهاش قهر کنی و جوابش رو ندی؛ نه اینکه هی پیگیرش باشی که اون الان داره چیکار میکنه!
شما به خودت فکر کن و هم به خودت و هم به همسرت زمان بده؛ آخه! اگه چند روز با هم سرسنگین باشید و بعد از اینکه از لحاظ احساسی یه کم نسبت به هم گذشت پیدا کردید و هر کدوم خوب فکر کردید و بعد سعی کردید که در مورد مشکلتون فقط فقط صحبت کنید تا به نتیجه برسید ( نه اینکه دنبال مقصر باشید)؛ بعد با هم آشتی به معنای بالغانه و عاشقانه داشته باشید خیلی خیلی بهتره تا بخاطر فوران احساسات لحظه ای خوب باشید و عاشق؛ لحظه ای هم بدترین رفتارها و کلمات رو نثار همدیگه کنید!
اصلا! من نمی فهمم که چرا ما خانوم هایی که دقیقا توی اجتماع موفق هستیم و مغرور؛ در مقابل همسرانمون پر از ضعف و ناراحتی و وابستگی هستیم!
مینا خانوم! اگه بهت زنگ زد یا دوست داشت که باهات رابطه داشته باشه؛ لطفا طردش نکن؛ و باهاش حرف بزن؛ اما سرسنگین که بفهمه رفتاری که ایشون داشتند هم بد بوده! اگر هم زنگ نزد و یا سعی کرد که باهات سرسنگین باشه و پشت به شما بخوابه؛ یا تنها باشه لطفا این فرصت رو بهش بده و شما هم توی خونه حتما خودت رو با یه چیزی سرگرم کن!
البته در مورد روابط جنسی تون هم باهات کلی حرف دارم! اما بعدا!