با خطر هميشه هر دم روبرو
ولى جز عشق تو چيزى نمى خوام
نمایش نسخه قابل چاپ
با خطر هميشه هر دم روبرو
ولى جز عشق تو چيزى نمى خوام
حس میکنم عشقه دردی که دنیامو بغل کرده
حال و هوای من تا برنگردی برنمیگرده
وقتی ازم دوری دلتنگی رو قلب من آواره
هر جا برم فکرت حتی یه شب تنهام نمیذاره
حال دلم با تو خوشه بغضت صدامو میکشه این عشقه
هرجا که میرم مقصدی با من به دنیا اومدی این عشقه
وقتی بهت فکر میکنیم حس میکنم عطر تورو میگیرم
حتی من از تصور اینکه به من فکر میکنی میمیرم
وقتی ازم دوری دنیام جهنمه حس میکنم هوا کمهخدایا جز تو کسی رو نداریم امشبم دست مارو بگیر
هر جا برم دورم هرجا بری دوری غربت تموم عالمه
وقتی ازت دورم قلبم نمیزنه این حال هر شب منه
دنیا بدون تو زندون بی دره بغضه که گریه میشه یه سره
حال دلم با تو خوشه بغضت صدامو میکشه این عشقه
هرجا که میرم مقصدی با من به دنیا اومدی این عشقه
وقتتی بهت فکرمیکنیم حس میکنم عطر تورو میگیرم
حتی من از تصور اینکه به من فکر میکنی میمیرم
یا انیس من لا انیس له........
خدا،این روزها بیشتر از همیشه به حضورت نیاز دارم .
منو به حال خودم رها نکن ...
این شبها که شبهای قدره،دل های شکسته رو دریاب اشک های که امون ادمو میبرن و امیدهایی که فقط و فقط به تو ...
خدای مهربون ،دستمو بگیر ،خواهش میکنم...
خدای من چند دقیقه پیش داشتم توی خیالم باهات حرف میزدم.کنارم نشسته بودی وانگار من دستهام رو که پر از اضطراب بود رو توی دستهات گذاشته بودم.
خدای نازم سوالی ذهنمو درگیر کرده؟؟خدای من آیا توهم مواقعی که اتفاق های بد میفته توی دنیا مضطرب میشی؟!!!وقتی آدمهارو بامشکلات بزرگشون میبینی؟؟؟تو که مهربونتر از منِ مادری؟آیا تو هم دل نگرون میشی؟توهم بی تابی میکنی!!!؟؟
خدای خوبم فرق منو تو میدونی چیه؟اینکه تو میتونی وقتی نگران میشی کاری بکنی کارستان!اما منِ ناتوان چی؟منِ ضعیف چی؟
اما نه خدایا تو خودِ آرامشی،اون لحظه های بد،اون ثانیه های پراضطرابِ ماها تو تنها دل نگرونیت آروم کردنِ ما هست.وتو اون لحظه ست که دست منو وهمه رو میگیری ونوازش میکنی وزمزمه وار درِگوشم میگی:
الا بذکر الله تطمئن القلوب
آرامشِ من دریاب ناآرامی های دلم را...
بیا واست تنگ شده قلبم طفلکی دل عاشق خوب
هر کاری کردن که بگیرن جاتو توو دلم نشد نفهمیدم چی شد که راهم سمت چشمای تو خورد
یه شبه عاشق شدمو بردی تو عقل دلمو
رسیده دیگه لب به جونم فدات بشم مهربونم
نمیدونم ولی شاید اولین باری که انسان عاشق خدا شد وتونست عاشق بشه شب قدر بود
خدایا
دعا در این ساعات پایانی ماه مبارک رمضان :
« بسم الله الرّحمن الرّحیم »
:72:اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم :72:
خدایا ممنونم که بهم سعادت دادی تا بتونم در این ماه رمضان روزه بگیرم
خدایا بحق این لحظات پایانی ماه مبارک رمضان و آبرومندی محمد و آل محمد (ص) و به برکت وجود یگانه حجتش روی زمین حضرت حجه بن الحسن (عج) ،، خدایا ! هیچ حاجتمندی نا امید از درگاهت بر نگرده و به هممون نظر لطف کن :203:
:72:اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم :72:
خدایا...
نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی ...
نه کس به تو ماند و نه به کسی مانی.....پیداست که د ر میان جانی
خدایا ...
چون در تو نگرم ، از جمله تاج دارانم ، و چون در خود نگرم از جمله ی خاکسارانم
خاک بر باد کردم و بر تن خود بی داد و شیطان را شاد
خدایا ..
ضعیفان را پناهی ..قاصدان را بر سر راهی
خدایا ده سال جوابمو ندادی ! ازین ببعد خودم از حقم دفاع میکنم. تو هم به بندههای دیگت برس!
خدایا ...
بعضی روزها خیلی سخت میشه ..
اینقدر تو این دنیا دغدغه هست و داریم که بعضی موقع ها نه دوست داریم بخوابیم و نه تمایل به بیداری ...
می دونی...
آخه تو مبتلا به درمانی..
و ما دچار بیماری...
خدایا از رحمت تو می نوشیم ... این استکان رحمتت را از ما نگیر ...
خدایا کمک کن شکرگزار این رحمتت باشیم ..
خدایا این شوق برای رودرویی با سختی های زندگی را ادامه میدهم ...
تا موقعی که هوایم بند آید ...
خدایا این دنیا و سختی هاش باعث میشه بعضی موقع ها دلمون بگیره
تو این دنیا چطوری آرامشمون را حفظ کنیم؟
بیا در آغوش ما ..
ای آرامش جان
خدایا نمیتونم تصمیم بگیرم. خواهش میکنم راهی رو بهم نشون بده که انتخاب بین خوب و بد باشه، یا خوب و خوبتر که بلکه بتونم انتخاب کنم. کمکم کن خیلی سخته. بدجوری گیر کردم. نمیتونم من، خب چکار کنم؟ نمیتونم. هر کدوم راه رو انتخاب کنم برام اعصاب خورد کنه. معجزه کن. من خیلی درمانده ام. تنهام نذار، عقلم قد نمیده که چکار باید بکنم.
هر دو راه سخته، دور باشه هرچی موقعیت اینطوری...
بعد از مدتها دردی نداره دلم که بگم
فقط شکر
راضی ام که تنهاییم رو از دست ندادم. راضی ام که جای خالیت رو حس می کنم، راضی ام که چیزی ندارم که باعث بشه حسش نکنم.
این سکوت و تنهایی چقدر خووووبه... حتی ناکامی امروز...
چه خوووب که حداقل جای خالیت اینجا توی وجودمه. جای خالیت هم تسلی بخشه.
دل من مگه غمی داره
من تو را دارم ...
من تو را دارم ...
چه جوری دلم باید تنگ شه
من تو را دارم ..
همه دنیا هم بد شه ..
من تو را دارم
میگم خدایا:72::72::72:
دستت درد نکنه که
بعضی درهارو میبندی از رو حکمتت
بعضی هارم باز میکنی از رو رحمتت
فقط بی زحمت حین بازو بسته کردن این درها
بیشتر هوای دل الهه ات و داشته باش....
یا رب
به بی عقل ها عقل
به بی کارها کار
به بی پولها پول
به بی خونه ها خونه
به بی همسرها هم همسر بده
خواهش میکنم مورد اخری رو در اسرع وقت ی عنایت ویژه بکن...:203:
بچه ها خوب نیستم لطفا شمام به خدا بگید ی کاری برام بکنه
خدایا ...
خدایا قلبم داره می ترکه... چرا اینقدر ناتوانم؟
چرا نمی فهمم؟
چرا چرا چرا اینجوری می شه؟
چرا حداقل نمی تونم از کسی کمک بگیرم؟
چرا همه ی درها قفلن؟
خدایا...
هر بار که خواستم برای خودم از تو چیزی بخواهم...
یادم افتاد که چه بسیار بنده هایی که باید برای آنها بخواهم...
شرمنده شدم از اینکه بگویم به من نگاهی کنی...
خودم را فراموش کردم ...
به خاطر تمام داده ها و نداده هایت شکر...
هیچ نمیخواهم مگر عشقت را...
الهی...
همه از تو ترسند، و من از خود ،،، زیرا که از تو همه نیکی آید، و از من بدی،
اگر تو مرا به جرم من بگیری.... من تو را به کرم تو بگیرم ،
میدونی آخه کرم تو از جرم من، بیش است
:54:
**
خدایا .....
گروهی برده اند و از ترس عبادت تو را گویند ...
گروهی تاجرند و فقط برای رسیدن به خواسته و آرزوها و بهشت جاودانت تو را عبادت گویند...
گروهی هم بندگان واقعی تو ، ....... اونها کسانی هستند که برای رسیدن به آرزوهاشون تو را عبادت نمی کنند ... بهشت و جهنم براشون فرقی نیست ... اونها تو را به خاطر خودت ستایش گویند.
خدایا کمک کن در مسیر درست باشیم .
**
خدایا ...
راهنمای من در تمام سفرهایم باش .:72:
یارب:43::43::43:
به اندازه تمامِ
ستاره های آسمون
قطره های بارون
ریگ بیابون
برگ درختون
به اندازهِ
تمام خداییت
شکرت:323:
خدایا ماه هاست انگار تو نقطه صفر گیر کردم.زمان از حرکت وایساده.مثل اعدامی شدم که پای طناب دار نگه ش داشتن نه میره نه برمیگرده.
خدایا میخوام فقط رد بشم ازین حادثه.فقط رد بشم ازین درد.کمک ام کن
خدایا...
عاشقان را با غم عشق آشنا کن ،،
ز غم های دگر ،غیر از غم عشقت، رها کن.
سلام.
خدایا ،،
توی آسمون چشمم .... دل ِ من می خواد کبوتر باشه....
دوست دارم خدای خوبم ممنونم ک تنهام نمیذاری
خدایا ،،
درسته دستان روزگار من را هل میده ،، ولی تو دست من را بگیر ،
اوون موقع به جای افتادن ،،، اوج می گیرم ....
خدایا ،،
چجوری دلم ناراحت باشه .... من تو را دارم،،
روزگار هم ساز سختی بزنه ( الحمد الله می زنه ) :) ،،،، باز من تو را دارم ...
خدایا،،
کمک کن گرفتار دنیا و آرزوهای زودگذر نشم و فقط به تو وابسته باشم ...
خدایا ،،،
شادی اصلی و واقعی تویی .... این را همیشه ارزانی من کن .
ممنون.:72:
خدایا ،،
تویی که یار و یاور واقعی منی ...
تویی که در تنهایی هام ،هم شنوای منی ...
تویی که در دنیا ، برزخ ، قیامت ( بهشت یا جهنم ) آرامش منی ،،،
تویی که مراقب این پرنده ای ...
"" ای آرامش جان ""
:72:
پروردگارا....
از تو عذر می خواهم... به خاطر اشتباهاتم ....
از تو عذر می خواهم... به خاطر مظلومی که در حضور من، به او ستم شده ،،، و من یاری اش نکرده باشم ..
و به خاطر نیکی و احسانی که به من شده ،،، و من سپاس گزاری نکرده ام ،،
:72:
خدا وند همه مشکل دارها مخصوصا افراد خوب همدردی رو حل بفرما
حالشون خوب کن
لبخند از سر رضایت را بر لبانشان بیاور
یه ما عقل بیشتر بده تا همدیگه رو بهتر بتونیم درک کنیم
به ما یاد بده که در کنار هم چجوری به زندگیمون ادامه بدیم
به ما زبان ارامش بخش عطا بفرما
بعضی وقتها مهم مساله و مشکل نیست مهم ارامش دادن به طرف روبه رو هست
یک مشاور اولین هنرش ارامش بخشی است
و در مراحل بعد حل مشکل
به ما زبان و گفتار و رفتار زینبی عطا فرما
الهی....
ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد... ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت.... ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت.... ای حی بی ذلت ،ای مُعطی بی فطرت و ای بخشندهٔ بی منت...
ای داننده ی راز ها، ای شنونده آواز ها...
ای بیننده ی نماز ها، ای شناسنده ی نامها...
ای رساننده ی گامها، ای مُبّرا از عوایق، ای مطلع برحقایق، ای مهربان بر خلایق ،،، عذر های ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر ....و بر عیبهای ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت:72:
( فرازی از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری )
یا نور یا خالق نور یا نور کل نور
من زندانی حصار تنم، آلوده دامنم ، اسیر بند خاکم، کجاست گوهر آسمانی ام؟
الهی مرا به من چگونه وا می گذاری؟
کدام گره از تدبیر خام من بگشاید؟
ضعیفم خواندی و چنانم و هل یرحم الضعیف الا القوی؟
ای گشایش دهنده کارها و دل ها
ای مهربانترین مهربانان
به همه امون کمک کن
خدایا بیشتر از ده روزه که حموم نرفته.
به نظرت تا شب که قراره بریم خونه ی داداشم، میره حموم؟
اگه بره، به موقع تمومش می کنه؟ یا مثل دفعه ی قبل چند ساعت طول می کشه و تازه بازم به دلش نیست؟
تو از دستش عصبانی و کلافه نیستی، درسته؟ منم نیستم.
اگه نره، از اینکه دیگران بوی بدنش رو حس کنن، ناراحت نمی شم. دیشب حتی خودم هم ناراحت نشدم، مثل شب های قبلش اذیت نشدم.
اگرم حموم نره و نخواد بیاد، یا بره و به موقع آماده نشه، بازم اشکال نداره. من از الان آمادگی اینا رو هم دارم. یا خودم تنها می رم، یا منم نمی رم و می گم کاری برامون پیش اومده. هدیه تولد خانم داداشم هم که پیش خواهرمه، می گم خودشون ببرن.
ما که به کسی بدهکار نیستیم، بخوایم بخاطر اونها از بیماری هامون خجالت بکشیم. همه ی مخلوقات تو مریض می شن. وسواسم یه بیماریه، که بوسیلش داری ما رو می سازی.
داری می سازی یا مجازات می کنی؟
امتحان می کنی؟
ازم چه انتظاری داری؟ چه وظیفه ای بر عهده ی منه؟
اینکه کاری با حموم رفتن و نرفتنش و مهمونی اومدن و نیومدنش نداشته باشم؟ اینکه بخاطر بیماریش و عوارضش خجالت نکشم؟ اینکه طوری قلبم رو پاکسازی کنم که احترام قلبیم شامل حالش باشه، حتی وقتیکه نمی تونه حموم بره؟
نمی تونه بره؟
آره دیگه، حتما نمی تونه، اگه می تونست میرفت دیگه، درسته؟
خب دیگه چی؟ من الان دیگه بخاطر این وضعیت توی دلم سرزنشش نمی کنم و حس نفرت ندارم. حتی تازگی احترام قلبی من رو داره، هرچند گاهی خیلی کمرنگ، گاهی ناپایدار. ولی حس می کنم ممکنه تثبیت بشه.
فقط تازگی یه حس دلسوزی ای هم دارم. اینم نباید باشه، درسته؟ آره اینم خوب نیست، می تونه باعث بشه رفتارهای افراطی داشته باشم. حس سرزنش و نفرتم وقتی درست برطرف شده که جاش رو محبت و احترام بگیره، نه دلسوزی.
حالا این حس دلسوزی رو در لحظه که نمی تونم کاریش کنم، اما می تونم مراقب باشم که رفتارهای افراطی نداشته باشم تا حسم هم متعادل بشه.
یه سوال دیگه... چرا اینطوری شد؟ غیر از اینبار و یکی دو بار قبلش، یادم نمیاد چنین مشکلی با حموم رفتنش پیش اومده باشه... حمومش طول می کشید، ولی اینطور نبود که نره.
بین ما که اتفاق بدی نیفتاده، پس چی شده؟
؟
؟
..................
راستی به نظرت میرسم این همه کاری که دلم می خواد تو این سه هفته تعطیلی انجام بدم رو انجام بدم؟
از یه طرف نگاه می کنم می بینم سه هفته خیلی زیاده. و یه عالم کار به ذهنم میاد که انجام بدم. از طرف دیگه به لیست کارهام نگاه می کنم می بینم منطقا نمی رسم به همشون.
باید بیشتر برای برنامه ریزی کردنش وقت بذارم. ممکنه بتونم طوری همه چی رو نظم بدم که کارهای مهمم رو کاملا انجام بدم و کارهای دیگه رو مثلا 70 درصد. یا 50 درصد.
راستی واقعا خونه تکونی از مد افتاده؟ :)
اوکی... می دونم آخر پاییز هم خونه تکونی نکردم. تا آخر هفته انجامش می دم. خیالت راحت باشه. :)
لطفا مراقبم باش.. http://www.thesmilies.com/love/10800000.gifhttp://www.thesmilies.com/love/10800000.gifhttp://www.thesmilies.com/love/10800000.gif
خداوندا پرواز دل های مردم این دیار را به تو سپردم
باشد که همه ما برای خاطر تو ورضایت تو کسی را دوست بداریم
کاری رو انجام بدیم که رضایت تو توش بیشتر
الهی...
من سکوت میکنم وقتی که چاره ای جز سکوت نیست و بجای حرف زدن با مردم دنیا با تو حرف میزنم با زبان سکوتم وقتی درست به آسمان خیره میشم.
تو هم سکوت میکنی و حرفای دل من رو خوب میشنوی ...و بیادت خواهد ماند.. برای روزی که نه من باشم و نه دیگران
الهی...
روزی میرسه که تمام سکوت و حرف های من رو بیان میکنی و شاید فریاد بزنی.. و اون روز رو یقیناً درک خواهیم کرد... به زودی...
،
میگن خدا همونقدرر برات وجود داره که بهش ایمان داری.
خدایاهستی پس چرا نمیبینی رنج م رو. چرا نمیبینی دست و پا زدن م رو.
خدایا نکنه ایمانم بهت کم شده که دیگه صدام رو نمی شنوی. داد میزنم جیغ میزنم. نمیبینی سکوت سکوت سکوت.
خدایا ایمان م رو زیادکن تا ببینمت بهت نزدیک بشم.تا اروم بشم. تا فقط تو برام مهم باشی .
هیچ چیز دیگه ای نتونه منو زجر بده
یه چیزی بگم...
همه چیز از قبل خیلی درد آور تر شده..
خدایا کجایی افتادم تو تله چرا صدام رو نمیشنوی
کمی لبخند با خدا
خدایا به دل شکسته :47:دوستان اینجا
حاجت دل منم بده:328:
الان فقط منو نزنید
شوخی کردم
خدایا حاجات ما را ختم بخیر بگردان!!!! ؟؟؟؟
چی شد اشتباه شد اون زندگی بود
خدایا حاجات مارا برآورده بگردان صلوات
خدا صلوات برای تو نیست دوستان صلوات بفرستند:311: