نوشته اصلی توسط afsoon520
آیینه ام خو کرده با شب
چشمی به فردایی ندارم
در جواب خانم مهات باید بگویم که من با هر کسی که دوست میشدم پس از دوران کوتاهی که میگذشت چون با افکار و شخصیتش آشنا میشدم جذابیتی برایم نداشتند که با آنها ازدواج نمایم در حالی که آنها تمایل داشتند. باید بگویم که هیچوقت مردی آن اندازه نظرم را جلب ننمود. البته یکبار هم عاشق شده ام در 22 سالگی و چون با شکست روبرو شد پس از آن شخص قادر به دوست داشتن کس دیگری نبودم . حتی الان که بزرگتر شده ام از آن پسر جالبتر کسی را ندیده ام. هر چند او ازدواج کرده و در خارج از کشور است گاهی اوقات به او فکر میکنم و اینکه چقدر برای هم ساخته شده بودیم.
همسرم مرد خوبیست ولی چیزی جای عشق واقعی را نمی گیرد . هر چند خودم را راضی و امیدوار نشان دهم و هر انداره تلقین و توجیه کنم که دوستش دارم باز حس غریبی به دلم چنگ میزند و اصل نبودن این احساسات را معلوم می نماید. من از وقتی عاشق شدم فهمیدم که علاقه و عشق غیرارادی است و در اختیار خود انسان نیست. نمی توان به دروغ خود را گول زد و عاشق نشان داد .