با چند روز و چند هفته مصرف نکردن نمیشه گفت کسی ترک کرده یا خیر. بعلاوه اینکه مگه باید به شما بگند مصرف می کنند. این رو محض احتیاط گفتم.
سوالات تخصصی رو از متخصصین همان مرکز یا مراکز مشابه بپرسید.
نمایش نسخه قابل چاپ
با چند روز و چند هفته مصرف نکردن نمیشه گفت کسی ترک کرده یا خیر. بعلاوه اینکه مگه باید به شما بگند مصرف می کنند. این رو محض احتیاط گفتم.
سوالات تخصصی رو از متخصصین همان مرکز یا مراکز مشابه بپرسید.
فکور عزیز در مورد اون آقا وکیله کاملا درست گفته.
منم اومده بودم همینا رو بگم ولی متاسفانه من بیان نوشتاریم وحشتناک ضعیفه ، خداروشکر ایشون زحمت کشیدن و نوشتن برات.
ذره ای شک نکن که فقط یه مذهبی نماست و فقط دنبال صیغه...
سلام روناک جان
به نظرم اگر یه تاپیک دیگه باز کنی و خلاصه ای از مشکلت رو بنویسی بهتر باشه.تاپیکت خیلی طولانی شده.قبلا پست ها اگر اشتباه نکنم به 40 تا میرسید بسته میشد تاپیک.شاید اون مدتی که من نبودم تغییری در قوانین تالار ایجاد شده.در هر صورت یه تاپیک جدید میتونه کمک کنه تا بقیه اعضا هم همراهیت کنن.من خودم چون از اول در جریان تاپیکت نبودم الان خوندن 112 تا پست برام سخته.برای کسانی هم که میخوان برای بار اول باهات همفکری کنن احتمالا همینطوره....پس حتما از مدیرا بخواه این تایپک رو ببندن و یک تاپیک جدید باز کن....به امید روزیکه بری جز به نتیجه رسیده ها....
سلام مجدد
فکور حان ممنونم که اینقدر واضح و خوب توضیح دادی و واقعا هم قانع شدم اما من ساده بهش امید پیدا کرده بودم و بخاطر بی کسیم و نداشتن حامی یجورایی وابسته شده بودم اما اون هربار بخاطر عذاب وجدان میکشید کنار بعدشم شدیدا به مادرش و خانوادش وابسته بود و مخارجشون رو بدلیل وسع مالی ضعیفشون و نداشتن سرپرست حتی خواهرای متاهل رو پرداخت میکرد اما همیشه یادمه اولویتش نبودم و این منو به شک مینداخت....
جند باری زنگ زد تماس تصویری برقرار کنه و خودش جلو دوربین نمیومد و میگفت روم نیست و....که بعدش اومد جلو دوربین ولی من پوشیده اومدم و خودش تعجب کرد چون اصلا دلم نمیخواست اگر هدفیم داره بش برسه...
از این مسئله بگذریم من بش پیام دادم که دارم برمیگردم و جریان رو کامل گفتم اما حتی حوابمو نداده که بدونم پروندم تو چه مرحله ایه و یوقت به جریان نندازتش...
اقای یه دوست همسدم ۲۴ساعت کنارمه فقط خولبش اذیتم میکنه که اونم داره اوضاعش خوب میشه بله درسته با۱هفته نمیشا گفت ترک کرده و از خدا میخوام ثابت قدم باشه هرشب هم با هم میریم بیرون و خوش میگذرونیم
فقط مشکلم الان خانوادشه اینکه واقعا ازشون کینه به دلمه و دلم نمیخواد ببینمشون ازطرفی مولی نداریم خونه جدابگیریم باید صبر کنیم تا خونه بفروش برسه
همسرم از من میخواد بریم پایین پیش خانوادش اما من نپذیرفتم تا اینکه امروز گفت بیا بریم پایین دیشبم نیومدی گفتم قرار نیست هرشب بریم هفته ای۱بار خونه این بابا مامان هفته ای بکبار هم اونوری هارو میریم بعدشم من مانعت نمیشم بخوای با خانوادت باشی برو عزیزم اما از من نخواه که بدون من نرفت
تا اخر شب که از بیرون برگشتیم گفت بیا بریم به پیرمرد پیرزن یه سر بزنیم تنهان گفتم زود پامیشم ؟گفت اره بخدا ۵دقیقه که کلا ۱۰دقیقه نشستیم و اومدیم
همسرم ارتباط نداشت باهاشون اما بعد اینکه بچه های خواهرش اومدن و گفتن جرا شماها پایین نمیاقد چند بار هم بهشون گفتیم کار داریم باز تکرار کردن بچه هاشم بزرگن یکی ۷ساله یکی فک میکنم۱۵
امشبم که خواستیم بریم بیرون اومدن بالا که دیگه شوهرم چراغ اتاق رو خاموش کرده تا برن نمیرفتن یعنی هرررروووز میان و میرن در رو هم قفل کنم در میزنن و وایمیسن تا باز کنیم :54:آها امشب که شوهرم چراغارو خاموش کرد که برن گفتن دایق مارو هم ببر بیرون چرا شما هر شب بیرونید؟؟بعد شوهرم بشون گفت نمیشه شما مدرسه دارید گفتن خو میمیونیم گفت نه نمیشه
من از سایشون دوباره رو زندگیم ترس دارم چون چیزی ک درست نمیکنن هیج بدترش میکنن
Happy جان راجع به اینکه شماره کسی از اشخاص کنگره رو بگیرم باید بگم که شماره ینفر رو که خوشد مشاوره میده دارم و باهاش امروز صحبت کردم و خیلی بم امید داد و گفت علائم خوب شدنشه داره تلاش میکنه تو هم کمکش کن گفت نزار زیاد بخوابه ببرش بیرون قدم بزنید واسه روحیش خوبه که خداروشکر هر شب بیرونیم و روحیشم عوض شده
مریم جان باشه عزیزم به همین زودی تاپیک جدید میزنم
بازم ممنون از لطف و محبتت :72: