RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
همه خواب بودندو من بیدار:203:
چشمانم به اسمان دوخته[/size]
افکارم در پی ستاره ای ناگاه همچو مرواریدی در صدف
ستاره در قلبم ارمید:16:
باور نمی کردم! ستاره! زمین! من !!!!!
سرمست از اینکه ستاره ای دارم ::227:
در ارزوهایم پرواز می کردم:228:
هرروز درخشان تر از دیروز:43:
به او می بالیدم:46:
سنبل نا امیدان گشتم
به اسمان چشم نداشتم
چرا که در رویا با ستاره ام به اسمان می رفتم
گه گاه کابوس ستاره ام مرا می اشفت:302:
دل خوش به اندک نورش
باور نمی کردم که تا می تپد این قلب کم نور شود[size=x-large]
اما...
شبی اشک ریزان به پایش خوابیدم:47:
از تاریکی قلبم از خواب پریدم
جایگاهش سوخته و ویران بود
ستاره ی من شهابی بیش نبود:304:
بعداز ان شبها با فروغ
پیشرو:چهره ی تلخ زمستانی
پشت سر اشوب تابستان عشقی ناگهانی
با سینه ای منزلگه اندوه و بدگمانی
چشم به اسمان خوابیدم :203:
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
چه شبها بي هدف سپري شد
چه روزها بي نصيب گذشت
چه واژه ها بي انگيزه با خامه ي تنهايي
در هم آميخت
و چه آرزوها در غربت مغرب غروب كرد
و چه ناله ها از روي حيا به وجود نپيوست
و و و و....
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
ملامتت نمی کنم
که مرا باور نکردی
هر چند به ناگاه امروز شد .
رد تنهائیم بر دیوار
نقش ترا جاودان کرده
و عجیب نیست که من دردم را
تنها به درختان می گویم.
لاک تنهائیم را
گذر آدمها سخت کرده
و من بناچار
بغضهایم را در لابلای ترکهای دیوار
- با وسواسی کودکانه -
می نهانم.
همبستری با خیالت
هر شب خطی نو می زاید
و من این نوزادان غم زاده را
با دردی جانکاه بر دفتری کهنه می خوابانم .
آه ! که شیون های گاه و بی گاهشان
در پس خط چین تحمل من
قیامتی به پا کرده ابدی .
کاش کسی به من می گفت
این عقوبت کدامین نکرده گناه است ؟!؟
کاش ...
کسی ...
به من ...
می گفت ...
کاش .
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
آنقدر دوستت دارم
که هر چه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شاد تر می خواهم
با من یا بی من
بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی
- فقط کمی -
ناشادم
و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد
خواستن تو تنها يک مرز دارد
و آن نخواستن توست
و فقط يک مرز ديگر
و آن آزادي توست
تو را آزاد مي خواهم
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
شکایت نمی کنم، اما
ایا واقعاً نشد که در گذر ِ همین همیشه ی بی شکیب،
دمی دلواپس ِ تنهایی ِ دستهای من شوی؟
نه به اندازه تکرار ِ دیدار و همصدایی ِ نفسهامان!
به اندازه زنگی...
واقعاً نشد؟
واقعاً انعکاس ِ سکوت،
تنها حاصل ِ فریاد ِ آن همه ترانه
رو به دیوار ِ خانه ی شما بود؟
نگو که نامه های نمناک ِ من به دستت نرسید!
نگو که باغجه ی شما،
از آوار ِ آن همه باران
قطعه ای هم به نصیب نبرد!
نگو که ناغافل از فضای فکرهایت فرار کردم!
من که هنوز همینجا ایستاده ام!
کنار همین پارک ِ بی پروانه
کنار همین شمشادها، شعرها، شِکوه ها...
هنوز هم فاصله ی ما
همان هفت شماره ی پیشین است!
دیگر نگو که در گذر ش گریه ها گُمش کردی!
نگو که نشانی کوچه ی ما را از یاد بردی!
نگو که نمره ِ پلک ِ غبار گرفته ی ما،
در خاطرت نماند!
ایا خلاصه ی تمام این فراموشی های ناگفته،
حرفی شبیه « دوستت نمی دارم» تو
در همان گفتگوی دور ِ گلایه و گریه نیست؟
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
سلام
اگه عشقتون ولتون کرد یه راه دارین.دیگه باهاش هیچ ارتباطی نداشته باشید حتی صحبت هم نکنین.به خدا توکل کنین.همه چیز عادی میشه.در رو به روی افراد جدید باز کنین عشق جدید غم عشق قبلی رو از بین می بره.نمیگم آدم باید همش بره سراغ یکی دیگه اما وقتی کسی که عاشقشی ولت میکنه راه دیگه ای نداری.ضمناً قسمت زیادی از عشقهای افراطی به دلیل افسردگیه و برای فرار از اون.اگه آدم افسردگیش رو درمان کنه خیلی از آسیب پذیریش تو این مسائل حل میشه.
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
دريغ كه فرصت دوباره ديدن طلوعت را از دست داده ام. تو گويي چشمانم هنوز به راهت مانده اند و با اشك از مسير عبورت غبار انتظار مي روبند...
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
RE: عشق اول . عشق آخر ( اگه درد و دل داري بيا تو)
تو نیستی و شب اومده بدون تو حالم بده
دوباره به سرم زده بی خوابی
بیا ببین شکستمو کاشکی بگیری دستمو
گرفته جون خستمو بی تابی
نبودنت مصیبته یه ترس بی نهایته
منو گرفته وحشت تنهایی
آشفتگیه تو صدام کاش خودتو بذاری جام
فقط همین مونده برام رسوایی
زجری که بی تو می کشم کشنده ست
مثل خوره تو جون لحظه هامه
رفتنت از پیش من ، مثل یه انتقامه
یه عالمه فکر و خیال منفی
نبودنت سوژه ترسیدنه
این که نشد زندگی
مرگو به چشم دیدنه
میون تاریکی این لحظه ها
من توی دنیای خودم اسیرم
با غصه ی رفتنت تا حد مرگ می رم
یه فرصت دوباره از تو می خوام
یه فرصت کوچیکو عاشقونه
برای من یه گوشه ای تو دلت
کاشکی یه جای بخششی بمونه ....
دوباره قلبو می بره تیزی ترس و دلهره
دوباره غصه می خوره این عاشق
این روزگار شرم آوره لحظه به لحظه بدتره
بی تو به سختی می گذره با هق هق
تو نیستی و شب اومده بدون تو حالم بده
دوباره به سرم زده بی خوابی
بیا ببین شکستمو کاشکی بگیری دستمو
گرفته جون خستمو بی تابی
نبودنت مصیبته یه ترس بی نهایته
منو گرفته وحشت تنهایی
آشفتگیه تو صدام کاش خودتو بذاری جام
فقط همین مونده برام رسوایی
آهنگ بی خوابی منصور
15 روز مونده به تولدت ...:47::54: