-
RE: اشعار برگزیده
همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن کردن
زمدینه تا به کعبه سروپا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن
زملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن
زوجودبی نیازش طلب نیاز کردن
به خدا که هیچکس راثمر انقدر نباشد
که به روی نا امیدی در بسته باز کردن
-
RE: اشعار برگزیده
روزی...
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد.
در رگ ها نور خواهم ریخت.
و صدا خواهم در داد:ای سبدهاتان پر خواب!
سیب آوردم...سیب سرخ خورشید...
هرچه دشنام از لب ها بر خواهم چید.
هرچه دیوار از جا بر خواهم کند.
رهزنان را خواهم گفت:کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد..چشمان را با نور خورشید..
دل ها را با عشق..سایه ها را با آب..شاخه ها را با باد.
و به هم خواهم پیوست..
خواب کودک را با زمزمه ی زنجرها...
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
*سهراب سپهری*
-
RE: اشعار برگزیده
به هر جا ناتوان دیدی توان باش
به سود مردم خامش زبان باش
ستمکش را اگر دیدی برآشوب
ستمگر را چون مشتی بر دهان باش
چو افتد بر جبینت خط پیری
نکن افسردگی در دل جوان باش
یه عمری درهوای خویش بودی
کمی هم در هوای این و آن باش!!!
-
RE: اشعار برگزیده
به اعتقاد من خدا يگانه اي مكرر است
يگانه اي كه با شمار بندگان برابر است
به اعتقاد من خدا همان كه فكر مي كنيم
درست شكل اعتقاد ماست، شكل باور است
گروهي از ميان ما خدايشان بزرگ نيست
خدايشان درست مثل شخصشان محقر است
گروهي از ميان ما خداي پر غرورشان
هميشه كينه ورز اخم كرده و ستمگر است
گروهي از ميان ما خداي مه گرفته شان
شبيه ديدن از وراي شيشه اي مشجر است
ولي خداي من خداي عاشقي كه روز و شب
ميان تبسمش دلم شناور است
خداي من بزرگتر از آنچه فكر مي كنند
خداي من از آنچه حرف مي زنم فراتر است
خداي من جداست از خداي شخت گيرشان
مرا كسي كه آفريده يك خداي ديگر است
كريمتر بزرگوارتر از او نديده ام
خداي من از آنچه گفته اند مهربانتر است
گناه اگر نمي كنم براي عرض عاشقي ست
وگرنه هر گناه پيش لطف او ميسر است
كسي درست مي شناسد اين بزرگ پاك را
كه مثل من تمام عمر باخدا برادر است
به نام نامي يگانه اش قسم كه بي گمان
هر آنكه فكر مي كند خدا يكيست كافر است
عليرضا سپاهي لايين
-
RE: اشعار برگزیده
زندگي زيباترين شعر خداست
زندگي همرنگ اشك غنچه هاست
لاله اي روئيده در صحراي دور
پر ز عطر و پر ز شوق و پر ز شور
معني گلبرگ يك ياس سپيد
زندگي زيباست مثل رقص بيد
زنگي خوب است مثل بوي خاك
مثل يك درياي آبي پاك پاك
-
RE: اشعار برگزیده
عصر ما عصر فریبه
عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
شهر ما سرش شلوغه
وعده هاش همه دروغه
آسموناش پر دوده
قلب عاشقاش کبوده
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم توی یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
خونه هامون پر نرده
پشت هر پنجره پرده
قفسا پر پرنده
لبای بدون خنده
چشما خونه ی سواله
مهربون شدن مهاله
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکر لیلی
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم توی یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
اونقده میریم که ساحل
از من و تو بشه غافل
قایق و با هم میرونیم
اونجا تا ابد میمونیم
جایی که نه آسمونش نه صدای مردمونش
نه غمش نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست
مثل اینجا آهنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی هم اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
-
RE: اشعار برگزیده
"نیایش"
نور را پیمودیم دشت طلا را درنوشتیم
افسانه را چیدیم و پلاسیده فکندیم
کنار شن زار آفتابی سایه بار ما را نواخت
درنگی کردیم
بر لب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم
ابری رسید و ما دیده فرو بستیم
ظلمت شکافت زهره را دیدیم و به ستیغ برآمدیم
آذرخشی فرود آ‚د و ما را در نیایش فرو دید
لرزان گریستیم
خندان گریستیم
رگباری فرو کوفت : از در همدلی بودیم
سیاهی رفت سر به آبی آسمان سودیم
در خور آسمان ها شدیم
سایه را به دره رها کردیم لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم
سکوت ما به هم پیوست وما ما شدیم
تنهایی ما تا دشت طلا دامن کشید
آفتاب از چهره ما ترسید
دریافتیم و خنده زدیم
نهفتیم و سوختیم
هر چه بهم تر،تنهاتر
از ستیغ جداشدیم
من به خاک آمدم و بنده شدم
تو بالا رفتی و خدا شدی
"سهراب سپهری"
-
RE: اشعار برگزیده
زهي جمال رخش كرده پرتو افشاني
به ماه چارده و آفتاب رخشاني
زهي وليِّ خدا قطب عالم امكان
جهان جود و كرم پيشواي يزداني
ظهور قدرت دادار حجت بن حسن
كه ظاهر است از او كبرياي سبحاني
نجات امت مظلوم و خلق مستضعف
اميد مردم محروم و فيض رحماني
سپهر مجد و شرف شمس آسمان جلال
جمال غيب ابد شاه ملك امكاني
اگر چه پر شده عالم زفتنه و زفساد
مسلط اند به دنيا جنود شيطاني
به نام صلح و دموكراسي و وطن خواهي
زنند ضربه به شخصيت مسلماني
گرفته است بشر راه انحراف و خطا
به هر مكان نگرم تيره است و ظلماني
بگيرد ار همه اقطار محنت ايام
شب فراق شود هر چه بيش طولاني
بمان به جا و مشو نااميد چون آيد
امام و منجي كل مقتداي پاياني
سليل احمد مرسل همان كسي كه خدا
عطا نموده به او منصب جهانباني
جهان نجات دهد از فساد و استكبار
دوباره زنده كند راه و رسم انساني
در آورد همگان زير پرچم اسلام
نظام مي نبود جز نظام قرآني
ظهور مي كند و مي كند اساس ستم
كند زمين و زمان را زعدل نوراني
امير معدلت آيين و معدلت گستر
دهد نجات همه خلق از پريشاني
خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ايام
خوش آن حكومت و آن عدل و عصر روحاني
شعر : آیت الله العظمی صافي گلپایگانی.
-
RE: اشعار برگزیده
ماهی و آب
به دريــــاي شناور ماهيــي بود
که فکـرش را چو من کوتاهيي بود
نه از صيـاد تشويشــي کشيده
نه رنـجي از شــکنج دام ديــده
نه جان از تشنگي در اضطرابش
نه دل ســوزان ز داغ آفتابــش
در اين انديشه روزي گشت ب تاب
که ميگوينـد مردم آب ، کو آب ؟
کدام است آخر آن اکسير جانبخش
که باشدمرغ وماهي را روانبخش؟
گر آن گوهر متاع اين جهان است
چرا يارب ز چشم من نهان است؟
جز آبش در نظر شام و سحر نه
در آب آســوده از آبش خبـر نه
مگر از شکر نعمت گشت غافل
که موج افکندش از دريا به ساحل
بر او تابيـد خورشيـد جـهان تـاب
فکند آتش به جانش دوري آب
زبان از تشنـگي بر لب فتـادش
به خاک افتاد و آب آمد به يادش
-
RE: اشعار برگزیده
"میو ه های آرزو، رسیدنی ست"
تو چه ساده ای و من ، چه سخت
تو پرنده ای و من ، درخت.
آسمان همیشه مال توست
ابر، زیر بال توست
من ، ولی همیشه گیر کرده ام.
تو به موقع می رسی و من،
سال هاست دیر کرده ام.
***
خوش به حال تو که می پری!
راستی چرا
دوست قدیمی ات _ درخت را _
با خودت نمی بری؟
***
فکر می کنم
توی آسمان
جا برای یک درخت هست.
هیچ کس در بزرگ باغ آفتاب را
روی ما نبست.
یا بیا و تکه ای از آسمان برای من بیار
یا مرا ببر
توی آسمان آبی ات بکار.
***
خواب دیده ام
دست های من
آشیانه تو می شود.
قطره قطره قلب کوچکم
آب و دانه تو می شود.
میوه ام:
سیب سرخ آفتاب.
برگ های تازه ام:
ورق ورق
نور ناب.
***
خواب دیده ام
شب، ستاره ها
از تمام شاخه های من
تاب می خورند.
ریشه های تشنه ام
توی حوض خانه خدا
آب می خورند.
***
من همیشه
خواب دیده ام، ولی ...
راستی ، هیچ فکر کرده ای
یک درخت
توی باغ آسمان
چقدر دیدنی ست!
ریشه های ما اگرچه گیر کرده است
میوه های آرزو، ولی
رسیدنی ست.
"عرفان نظرآهاری"