RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محرابِ دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالَم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانیست!
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی ست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بیدغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقبمانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکیست، ربا نیست!
از بسکه پی نیموجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
به به، چه نمازیست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
روبر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا می کنی
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سیل سرشک ما ز دلش کین به در نبرد
درسنگ خاره قطره باران اثر نکرد
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم
وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم
داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو
هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان را ز که در دل بنهفتم به در افتاد
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست...
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است که در هوای تو از آشیان جداست
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
عشق، شوری در نهاد ِ ما نهاد | *** | جان ما در بوتهی سودا نهاد
|
گفتگویی در زبان ما فکند | *** | جستجویی در درون ما نهاد
|
داستان دلبران آغاز کرد | *** | آرزویی در دل شیدا نهاد
|
قصهی خوبان به نوعی باز گفت | *** | کآتشی در پیر و در برنا نهاد
|
عقل مجنون در کف لیلی سپرد | *** | جان وامق در لب عذرا نهاد
|
دم به دم در هر لباسی رخ نمود | *** | لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
|
چون نبود او را معین خانهای | *** | هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد
|
یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک: | *** | فتنهای در پیر و در برنا نهاد
|
بهر آشوب دل سوداییان | *** | خال فتنه بر رخ زیبا نهاد
|
تا تماشای وصال خود کند | *** | نور خود در دیدهی بینا نهاد |
|
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه های شسته
باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس
رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگــار
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بوی عیدی، بوی توت
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخرده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه ها
با اینا زمستونو سر می کنم\
یا اینا خستگیمو در می کنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
بوی باغچه، بوی حوض
عطر خوب نذری
شب جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی، هوس یه آب تنی
با اینا زندگیمو سر می کنم
با اینا خستگیمو در می کنم
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
ببخشید اگه یک بیتی نبود اخه به خاطر عید اینو گذاشتم