-
RE: واسه سبکتکین
خب اين مساله منم بوده كه چيزي رو بالاخره بخواهيم يا نخواهيم؟! تلاش كنيم يا رهاش كنيم؟!
اول از راز شروع مي كنم.
ْآنچيزي كه در فيلم راز بطور واضح به آن پرداخته نشده و بنظر من نقطه ضعف آن مي باشد اين است كه اگر شما يك آرزويي را ميخواهيد نبايد به آن دودستي بچسبيد. در فيلم راز دكتر BOB PROCTOR به اين نكته اشاره مي كنند كه شما اول صبح كه بيدار مي شويد آرزوهايتان را آنگونه كه دلتان مي خواهد تصور كنيد و سپس به بقيه زندگي خود بپردازيد.
اين يعني همان نكته مورد نظر! چيزي را خواستن و نچسبيدن به آن. شما آرزويي را در دل داريد اما براي اينكه آرزو كي برآورده شود، چگونه و با چه كسي برآورده شود تعيين تكليف نمي كنيد. شما مثل يك انسان عادي زندگي مي كنيد اما در دل مثلا آرزو داريد در خانه در كنار همسر خود زندگي كنيد. يا مثلا فلان شغل را داشته باشيد يا فلان مقدار پول در حسابتان باشد.
مبحث دوم را از كتاب فلورانس اسكاول شين نقد مي كنم.
در اين كتاب گفته شده آرزوي خود را چنان بخواهيد كه نحوه آرزو كردنتان سدي بر سر راه نباشد. مواظب كلامتان باشيد كه از كلامتان بر شما حكم خواهد شد. مثلا اينگونه بخواهيد." خداوندا اين خواسته من و يا همسنگ آن را در جهت خير و صلاح خودم و همگان از راههاي نيكو ودر زمان نيكو به من عطا بفرما."
در اين كتاب به مثالي هم اشاره كرده است. خانمي بود كه به خانه عمويش بسيار علاقه داشت و دوست داشت كه اين خانه مال او شود و پيوسته با همه انرژي خود طالب اين خانه بود. تا اينكه عمو مرد و اين خانه به او رسيد درحاليكه زن از ازدست دادن عموي خود بسيار متاثر شد و خود را ملامت مي كرد. او مي توانست چنين از خدا بخواهد" خدايا هم اينك خانه اي بدين زيبايي و يا معادل اين خانه كه همان زيبايي و خير و بركت را براي من داشته باشد نصيب من بگردان." اينگونه اين دعا هم به نفع خود و هم به نفع عموي خود مستجاب مي شد.
يك روايت واقعي هم از اتفاقي كه در بين دوستان خودم افتاده است نقل مي كنم.
دختري بود از دوستان دوستان ما كه بسيار علاقمند به ازدواج بود. هميشه دعا مي كرد خدايا هر مانعي بر سر راه ازدواج من و همسر آينده ام است برطرف كن تا به هم برسيم(منظور فرد ناشناس بود). بعد از ازدواج متوجه شد كه همسر كنوني اش برادر بزرگتري داشته كه از ازدواج طفره مي رفته و ايشان فوت مي كنند و خانواده تصميم مي گيرند براي پسر دوم همسري انتخاب كنند. اين دختر پس از پي بردن به ماجرا بسيار از نحوه خواستن خود متاسف شده بود.!
مثال ديگري از كتاب فلورانس اسكاول شين.
زني بود كه با مردي ارتباط داشت اما مرد قصد ازدواج با او را نداشت و زن را رها كرده بود. زن بسيار نسبت به مرد احساس انزجار و كينه مي كرد و با اينحال به نزد اسكاول شين آمد. استاد به او گفت كه بايد بر اين لشگر بيگانگان كه همان نفرت است چيره شوي و در عين حال شرايط را براي زندگي مشترك آماده كني. زن بسيار با خود فكر كرد و مرد را در دل بخشيد و براي او طلب خير و بركت كرد و به تزيين منزل براي زندگي مشترك پرداخت گويي كه ثانيه اي هم نبايد وقت را هدر داد. چندي نگذشت كه زن در سفري همان مرد را ملاقات كرد و اثري از كينه و نفرت نبود و جالب اينكه مرد از زن خواستگاري كرد و با هم ازدواج كردند.
بنابراين، اصل خواستن پابرجاست و رفتارهاي ما بدور از وابستگي نسبت به حاجت قلبي، موضوع بحث است و بايستي از برخوردهاي هيجاني در مواجهه با مسائل مربوط به خواسته قلبي مان دوري مي كنيم و به اين موضوع اعتقاد راسخ پيدا مي كنيم كه اگر همان خواسته را بدست نياورديم چيزي همسنگ يا بهتر از آن در انتظار ما خواهد بود كه از هرجهت ما را راضي خواهد كرد. پس اين است راز آرزوها! خواستن آرزو و در عين حال نچسبيدن افراطي و هيجاني در جهت منفي براي بدست آوردن آن!
-
RE: واسه سبکتکین
ممنونم سرافراز جان .
اميدوارم و سعي مي كنم همين طوري بشم .
يه مشكلي كه الان دارم اينه كه من همينطوري بشينم و كاري انجام ندم ؟
حتي بر فرض كه شوهرم بخواد برگرده من فكر نمي كنم به خاطر اينكه خيلي غرورش آسيب ديده خودش بخواد پيش قدم بشه و با توجه به اينكه خودم هم ديگه دوست ندارم كسي رو واسطه قرار بدم . يه كمي دو به شكم كه بشينم فكر كنم و يه اقدامي بكنم يا نه ؟ همينطور منفعل باشم و كاري انجام ندم خوب بالاخره هم اون هم من خسته مي شيم . مخصوصا اون چون اصلا شرايط خوبي نداره . البته اين رو هم مي دونم كه من ديگه نبايد التماسش كنم ولي نمي دونم آيا راهي هست يا پيدا مي شه كه بخوايم از اين وضعيت در بيايم يا نه ؟ اصلا به صلاح هست كاري بكنم يا نه ؟
اگر آره پيشنهادتون چيه و اگر نه هم كه نيست ديگه :311:
فرشته مهربون ممنون مي شم نظر شما رو هم به عنوان كارشناس بدونم . بي خيال بشم و به خودم برسم يا اينكه در كنارش بدنبال يه راه حلم باشم كه از اين وضعيت خارج شيم ؟
-
RE: واسه سبکتکین
اگر دوست داري مي توني وايستي تا نظرات كارشناسان محترم تالار رو بشنوي اما من نظر خودمو بهت ميگم:
كي گفته نبايد كاري كني؟ اتفاقا خيلي كارها بايد انجام بدي. اول از همه، همه اون اتفاقات بايد در ذهن و فكر و باورت اتفاق بيفته. اين هم با دست رو دست گذاشتن بدست نمياد. تو از كتاب زندگي تازه رو "ب" بسم الله هستي! اگر منظورت رفتارت در مقابل شوهرته بايد بگم تمام اون تلاشهاي بالا رو كه انجام بدي بهت ياد مي ده در موقعيت هايي كه شوهرت برات پيش مياره مثل تلفن چند روز قبلش، چطوري برخورد كني. اتفاق اصلي بايد در درونت بيفته. حالت تو مثل كسيه كه مثلا يه جاي خونه رو دستمال مي كشه و مدام هي مي پرسه خونه تميز شد؟؟ بايد به همه قسمتها برسي ديگه! اينم كم كم و با تمرين بدست مياد. از شكست هم نترس اما سعي كن اشتباهاتتو هر دفعه از قبل كمتر كني.
-
RE: واسه سبکتکین
سرفراز جان واقعا"از خوندن پست بسیار مفید و کاربردیت لذت بردم و همه چیزایی که گفتی رو منم بهشون رسیدم..
اما سبکتکین عزیز در تایید فرمایشات سرافراز خوستم بگم :
که آره در مبحث راز یه سری نکات بسیار کلیدی گفته نشده و یا بسیار مستتر بهشون اشاره شده و همین باعث سردرگمی خیلی ها و خود من هم شده بود و نقطه ضعف فیلم هم همینه که مدام فقط تکرار و تاکید روی خواستن و تجسم کردن داره و روی این مسئله مهم که این خواستن چجوری باید باشه که خودش مانعی نباشه برای رسیدن به مطلوب خیلی مانور داده نشده و همین نقطه ضعفشه که باعث میشه اکثریت نتونن اونطور که باید از نظریات مفید این کتاب بهره ببرن..
اما همونطوری که سرافراز جان گفتن در کتاب فلورانس اسکاولشین (من عاشق این کتابم)این نکات رو باز میکنه ..
حالا میخوام چند تا از جملات این کتاب روکه ابهامات فیلم راز رو روشن میکنه ، در تکمیل بحث سرافراز عینا" برات بنویسم :
کتاب"4اثر از فلورانس اسکاولشین " فصل سوم " در مخفی توفیق" صفحه 211:
"عدم مقاومت هنری است که چون بدست آید صاحب آن مالک جهان خوهد بود!چه بسیارند کسانیکه در تلاشند به زور اوضاع و شرایطی را عوض کنند .خیر و صلاح پایدار آدمی هرگز از طریق اعمال زور اراده شخصی به سراغ او نخوهد آمد"
و در صفحه 212همین فصل:
"آرزوهای ما درست زمانی براورده مبشوند که کلاژ را خلاص کرده باشیم.هرگز نگذارید که آرزوی قلبی شما به مرض قلبی بدل شود .وقتی زیاده از حد چیزی را خواهانیدهمه جاذبه خود را از دست میدهید .هرگز با بیتابی چیزی را نخواهید چون دل نگران و هراسان عذاب میکشید و به تقلا می افتید .یک سری قانون بی اعتنایی هست که میگوید : هیچ یک از اینها تکانم نمیدهد".
میبینی سبکتکین جان فکر میکنم بعد از خوندن پستهای من و سرافراز ابهاماتت کامل برطرف بشه
پس نتیجه میگیریم که وقتی میخوایم یه چیزی برسیم اول باید اونوخیلی ساده بخوایم و بعدرهاش کنیم یعنی وابسته به شدن یا نشدنش نباشیم ،یعنی نترسیم که نکنه نشه ،یعنی مدام به این فکر نکنیم که آیا میشه آیا نمیشه.... ولش کنیم(واقعا"و از ته دل )و در عین اینکه از ته دل اونو میخوایم بتونیم زندگی عادیمونو بدون هیچگونه ترس و اظطراب داشته باشیم و به قول سرفراز فقط در امروز باشیم . از امروز لذت ببریم.
سبکتکین این چیزیه که من بارها و بارها به تجربه دیدم و دیدم هیچوقت نمیشه که که با اظطراب و پریشونی چیزیرو بخوام و به شدنش وابسته باشم و بشه همیشه در اینطور مواقع دقیقا""همون اتفاقی افتاده که ازش میترسیدم:302:
اگر به حرفای بالهای صداقتم توجه کنی همینارو میگه و دقیقا"اینهارو تجربه کرده که زمانی تونستن به وصال شوهرشون برسن که کاملا"رهاش کرده بودن هم شوهرشونو و هم حتی دخترشو نو .اما همونطور که خودشون میگن رها کردن به این معنی نبوده که دوست نداشتن به شوهرشون برسن ..
امیدوارم نکاتی رو که گفتیم رو دقیقا" بکار بگیری تا ایشالاااااا به چیزی که میخای و همه ما هم از ته دل برات میخویم برسی دختر خوب:72::72::72:
-
RE: واسه سبکتکین
ممنون از دوستاي خوبم سرافراز و باران كه انقدر خوب ابهامات و سردرگمي هامو برطرف كردين .
ديروز همسرم زنگ زد و گفت كه يكي دو تا از وسيله هاشو براش بفرستم با آژانس سركارش . منم خيلي عادي باهاش برخورد كردم و براش فرستادم .
بعد نيم ساعت زنگ زد و تشكر كرد و گفت هنوز نامه دادگاه نيومده گفتم نه . گفت من مي دونم تاريخش 25 خرداده ساعت 9 صبح و جاش رو هم گفت . گفت حتما اگه خونه نباشي نامه رو مي دن به همسايه ها . منم گفتم آره ديگه حتما مي دن به اونا و هيچي نگفتم و بازم خيلي عادي باهاش برخورد كردم و خداحافظي كردم .
اصلا نمي دونم چرا دوباره اين حرفو زد . خب اگه قراره به وقتش نامه بياد كه مياد ديگه . مخصوصا مي خواد با من كل كل كنه . منم ديگه سعي مي كنم حساس نباشم .
به قول ارسطو تو سريال پايتخت همش به خودم مي گفتم (حساس نشو ، حساس نشو :311: )
ديروزم رفته بودم خونه عممينا . گير سه پيچ داده بودن كه بذار يه بزرگتري پا پيش بزاره ببينيم آخه چشه . بالاخره تكليفت مشخص بشه و منم اصلا قبول نكردم . هر چند خيلي وقتا ديدم تو فاميل كه با پا در ميوني بزرگترها مشكل حل شده ولي در مورد شوهرم مطمئن نيستم و دوست ندارم كه ديگه بهش اصرار كنم .
ممنون از توجهي كه به تاپيكم دارين . :46:
-
RE: واسه سبکتکین
سبک تکین
کاش به شوهرت می گفتی وسایلت رو آماده می کنم بیا ببر ... ای کاش :323:
-
RE: واسه سبکتکین
اون نمي خواست بياد مي خواست وسايلشو با آزانس براش بفرستم .
-
RE: واسه سبکتکین
بله می دونم عزیزم ولی درک کردم شوهرت چی می خواست و منظورش چی میتونست باشه
یادته گفتی شاید دیگه زنگ نزنه ؟
یادته گفتی اگه بزنه شاید ده روز دیگه بزنه؟
یادته قرار شد یه جوری تو بهش زنگ بزنی؟
باز هم می گم ای کاش ......
-
RE: واسه سبکتکین
سبكتكين جان! بالهاي صداقت راست ميگه حالا ايندفعه اشتباه كردي اشكال نداره. اما در برخوردهاي شوهرت و موقعيت هايي كه اون برات بوجود مياره شعار اصليت اين باشه:
با يك نخ نامرئي بين خودمون اتصال مجدد ايجاد كنم!
بقول نقاب، غيرت مردونه اش رو بكار بگيري. منظور از غيرت هم تعصب نسبت به مرد ديگه نيست. منظور انجام وظايف مردونه اش هست كه در ذات مرده و انجام دادن اونا بهش حس قدرت مي ده.
حتي اگر بنظرم وقت دادگاه هم گرفته بهش بگو يجا قرار بذاريم منم بيام بعدش باهم بريم.
نذار شوهرت فكر كنه ديگه وظيفه اش درمقابل تو تموم شده و هيچ كاري ديگه باهات نداره.
-
RE: واسه سبکتکین
سلام
من یکی از عضوهای قدیمی تالار بودم و مدتی طولانی تنها پست ها را تعقیب میکردم .(گرچه خودم پستی داشتم به عنوان سردرگمم....) و بلاخره با راهنمایی دوستان و خصوصا فرشته عزیز تا حدی این مورد روال منطقی پیدا کرد.
اما سبکتکین عزیز من دوباره به همان در بسته ای خوردم که شما الان از سردرد این ضریه در فغانی:305:
عزیزم همسر من نیز به دلایلی بیهوده از خانه گذاشت رفت و الان من بعد از 7 یا 8 روز جدایی دارم تازه میفهمم که سهم من از این قضیه چه بوده
گاها رفتارهای غلط ما که ناشی از تربیت های معیوب خرد سالیمان است مارا اشخاصی وابسته و در مانده که تنها نیازما نیاز به حمایت و دوست داشته شدن است بار می اورد.
ما زنانی هستیم که هویتمان برای خودمان مجهول مانده
امیدوارم فکر نکنی تو را یا زنان دیگر را تشویق به جدایی می کنم چون خودم هنوز به زندگیم دید منفعلانه ای ندارم و نیز امیدوارم تاکید من به روی زنان موجب این بشود که من فمینیستم
نه! هرگز
اما این گونه نیاز تشدید شده مورد محبت قرار گفتن بیشتر به لحاظ فرهنگی در ساختار فرهنگ و جامعه ما در خانمها پر رنگ تر از اقایون است.
اما به قول دوست عزیزم فرشته این گونه ریشه یابی ها موجب سلب مسوولیت ما نمیشود
عزیزم
خلاصه کلام درد تنهایی، اضطراب،ترس و خیلی از احساسات نامطلوبی که در این مدت دچارش شده ای را با تمام وجودم درک میکنم چون من نیز این دردها را چشیده ام
اما در پس این بحران با تکیه بر خدا و خویشتن شناسی به تدریج چنان اعتماد به نفسی پیدا می کنی که بودن در کنار همسرت مانند زنجیری نمیشود که به پای خودت ببندی
دلبسته میشوی اما گرفتار ،وابسته و درمانده هرگز
خواندن کتاب چگونه از عطش دلبستگی(منظور نویسنده همان وابستگی بوده)رهایی یابیم را بهت توصیه میکنم
برای توو خواهران خوبم که همگی دچار دوست نداشتن خودمان هستیم(واز جمله خودم) دعا میکنم که طعم شیرین خویشتن دوستی و رهایی را در عین دلبستگی بچشیم
امین:323: