وقتی می دونم تو اصلا نمی خونی واسه چی واست بنویسم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
وقتی می دونم تو اصلا نمی خونی واسه چی واست بنویسم؟
صبر يكماهه؟ واقعا توي اين يكماه صبر كردي؟به نظر خودت صبر كردي؟ صبر اونم همش يك ماه؟؟
با اينحال خدارو شكر مي كنم كه لااقل اين چند تا پست آخرت در جواب پست هاي دوستان بود!!!! جاي شكر داره!
زندگي بالهاي صداقت رو خوندي؟ مطمئنم اگر اونم مي خواست مثل تو رفتار كنه زندگيش الان بر باد فنا بود. چرا نمي ري داستان زندگيشو دوباره بخوني؟ كسي داره كمكت مي كنه كه خودش اين راهو رفته!!!! لطف خدا از اين بالاتر؟؟
زندگي تو به يه تار مويي بند بود! همه ما خواستيم كمكت كنيم كه به سلامت از اين گذر بگذري ولي تو گوش نكردي. واقعا بايد خودتو سرزنش كني. مشكل تو ارتباط با اون پسره يا خنديدن با همكار مرد نيست! اينا فقط پوسته ماجراي توئه. مشكل اساسي جاي ديگه است! در درون خودت!
دوستان گرامی
وقتی مراجعی مانند ایشون تمایلی به تغییر نداره
وقتی اینجا را با چت اشتباه گرفته
چه کاری از دستمون برمیاد؟
بیایید همگی با هم همراه شویم و از زدن پست خودداری کنیم
پیشاپیش از همکاریتون سپاسگذارم
imoon عزيز .
شوهرمن يكي از چيزايي كه الان همش به همه مي گه اينه كه بابا اين كه انقدر ادعاي اعتماد به نفس داشت . چرا نمي ره پي زندگيش و دست از سرم بر نمي داره .
من آخرش نفهميدم كه اون دوست داره من اعتماد به نفس داشته باشم يا به خاطرش خودمو بكشم .
واقعا هر روز يه حرفي مي زنه يه روز مي گه من اصلا براش مهم نيستم اين اصلا به من فكر نمي كنه ولي وقتي يه كاري مي كنم كه بفهمه همه چيه من اونه و فقط اون تو دنيا برام مهمه يه جوري رفتار مي كنه كه براش مهم نيستم .
سرافراز جان . همتون به من مي گين پستاي ما رو بخون ولي انگار خودتونم اصلا پستاي منو نمي خونين .
چجوري صبر كنم وقتي اينطوري روبروم وايستاده و تهديدم مي كنه چجوري آخه ؟
دوستان خوبم مرسي .
مثل اينكه بالهاي صداقت خيلي شاكيه از دست من .
فكر كنم نه شما پست هاي من و مي خونين و به حرفام گوش مي دين نه من . پس بقول بالهاي صداقت بهتره بي خيال بشيم .
خيلي ممنون ازت بالهاي صداقت .
خب قبول ...امیدوارم پست قبلیم رو خونده باشی ...
ولی حالا حرفم اینه که اقاجون ...همه ی ما که در جریان تو و احساساتی که داری نیستیم !!!
خودت بگو ..حالا میخوای چیکار کنی ؟؟؟؟؟
نمي دونم . مشاوره بهم گفته طلاق بگير . شوهرمم مي گه چه بخواي چه نخواي طلاقت مي دم خودت تصميم بگير با آبروريزي طلاق مي گيري يا دوستانه ؟
شما جاي من بودين چه راهي رو انتخاب مي كردين ؟ من فوق فوقش تا شنبه فرصت دارم بهش جواب بدم وگرنه بعدش خون به پا مي شه .
فردا هم اينجا نيستم تا نظر شما رو بدونم . يعني فكر نمي كنم راهيم مونده باشه غير از اينكه مسالمت آميز ازش جدا شم .
الانم دارم مي رم خودتون رو بزارين جاي من . راه ديگه اي بود غير از اين راه ؟ بايد بهش زنگ بزنم و قبول كنم .
خانوادم هم خيلي اصرار دارن كه جدا شم . مي گن اين زندگي ديگه درست شدني نيست . دوستام هم همينو مي گن .
اگه راه ديگه اي مونده بگين چون من زودتر بايد از اينجا برم . براي ساعت 6 بعد از ظهر وقت وكيل گرفته چه من برم چه نرم خودش مي ره كه با وكيلش راه هاي طلاقو بررسي كنن .
امروز باهاش نرم شنبه بايد برم .
دوباره پست تو رو از اول خوندم . مي خواي كه من اعتماد به نفسمو حفظ كنم . باشه ولي بهم بگو چجوري اين اعتماد به نفسمو نشون بدم .
اين اعتماد به نفس رو براي خودم بوجود بيارم كه اون منو ببينه و بفهمه اعتماد به نفس دارم ؟ خب اون كه از خداشه مي گه من مي خوام تو به زندگيت با اعتماد به نفس ادامه بدي .
يا نه به خاطر خودم اعتماد به نفسمو بدست بيارم ؟
متوجه نمي شم . براي كي اينكارو بكنم براي شوهرم كه برگرده يا به خاطر خودم ؟
و آخرش اين كه چه كاري تو اين موقعيت نشون مي ده كه من اعتماد به نفس دارم ؟ چون من كه اين اعتماد به نفسو الان ندارم ولي مي خوام بدونم شما اگه طرف مقابلتون چكار كنه فكر مي كنين اعتماد به نفس داره ؟
برم پاي طلاق و دادگاه يا نه ؟
اگه مثل چت شده اين بحث ببخشيد چون در شركتو دارن مي بندن . و من منتظرم .
اگر هم تصميم گرفتين جواب ندين بهم بگين كه منتظر نشينم و برم خودم يه خاكي توي سرم كنم .
فقط بنويسين كه منتظر جوابتون نباشم .
سبکتنین از حرفها ناراحت نشو، خودت میدونی که همهٔ بچها سلهتو میخوان
من خودم به شخص خدا میدون که چقدر برات سر نماز دعا کردم، خود به خود میومدی تو فکرم ، این کار خدا هست که تورو آورد توو گوشهٔ از فکر من که یادت کنم سر نماز.
عزیز دلم، خودت تو همین چند پست اخیر نگاه کن، بچها چی بهت میگن و تو چی جواب میدی. بچها از صبر حرف میزنن تو از طلاق و شکایت حرف میزانی. بچها میگن آروم باش اما تو دائم داری قر میزنی. الهی من قربونت برم بازم میگم میدونم عصبانی هستی ،میدونم چه حسی داری، میدونم ظله شودی از لجبازی شوهرت، از تعرض صحبتش پای تلفن با شوهر خواهرت. یکم آرومتر باش. حتا اگر شده ۱% به خدا اعتماد کن.
دیگه واقعا نمیدونم چی باید بگم
شوهرت داره از اون قضیه به عنوان برگ برنده استفاده میکنه ....
نگاه سبک تکین عزیز تو پست قبلیم هم گفتم ....شاید باید تو این ازدواج اول رو تجربه میکردی تا به اشتباهاتت پی ببری ...شاید بعد از این قضیه برات موردای بهتر پیدا بشه ...پس ببین خودتو ته خط نبین ....!! خیلی از زندگیت مونده ...نمیدونم ...
الان مهم اینه که بتونی دیگه اون اشتباهاتو تکرار نکنی ... ببین دیگه اگه میبینی که واقعا شنبه تموم میشه ...من اگه جای تو بودم باهاش یه قرار میزاشتم امشب ...میرفتیم بیرون ...اگه مخالفت کرد که نمیاد بهش بگو برای اخرین بار که اسم زن و شوهر رومونه بیا بریم بیرون ...وقتی رفتید اصلا اه ناله نکن ووو سعی کن ریلکس در کنارش باشی ...وقتی که کمی گذشت بهش بگو یکسری حرفا دارم که میخوام بشنوی ...
دیگه اونجا باید میختو بکوبی ....ببین دارم میگم ناله ...گریه ..اخم ..تو منو درک نمیکنی و از این حرفا ممنوع !!!!
فقط باهاش بشین بگو که از اول زندگیت اشتباهاتت چی بوده ...یعنی اعتراف کن ولی با افتدار صحبت کن ...همه تقصیرارم گردن خودت ننداز ..منصفانه ..بعد بهش بگو که دقیقا متوجه شدی که دیگه چطوری رفتار کنی ...اگاه شدی و اینو به کمک توفهمیده ...
اگه بهت گفت که دیگه برای ادامه دیره بهش بگو ...ok تو که این همه صبر کردی ..بیا من تعهد میدم روی کاغذ یا هرچیزی که خواستی فقط یک ماه زیر یک سقف زندگی کنیم ...فقط یک ماه ...بعد از یک ماه هرچی تو بگی ولی عین زن و شوهر باشیم ..
حتی بازم اگه قبل نکرد ....دیگه بحث و کش نده والتماسش نگن بهش بگو که حالا تا شنبه فکر کن ..
حتی نگاه کن ..نمیدنم قوانین طلاق چیه ولی شاید بتونی تو دادگاه شرط بزاری به شرطی طلاق میدم که یک ماه باهم زندگی کنیم وبعد از اون طلاق میدم ..اگه بتونی همچین سرطی بزاری موفق شدی که زندگیتو برگردونی ...اما به شرط تغییر ..
در ضمن اگه بیرون رفتنتون خیلی شرطه و مهمه که چگونه رفتار میکنید ...پس حواست باشه !!
آزاده جان . من ديگه عصباني نيستم ولي تو اگه فكر مي كني عصباني هستم قبول . تو از ديد خودت اگه تو شرايط من بودي چيكار مي كردي ؟
فقط يه كلمه بهم بگين چون بايد برم واقعا ؟
میدونم دیرت شده ولی
در مورد اعتماد به نفس ..وقتی بدستش بیاری برای خودت باشه ه برای اون ..چون اگه بره برای اون باشه با اونم میره پس برای خودت بدستش بیار ..
خب اگه بتونی باهاش قرار بزاری امشب یا فردا خیلی عالیه ..
از کجا میفهمه ؟؟ از رفتارت ... تمامی حرفایی که میخوای بهش بزنی رو قبلش روی کاغذ بنویس و تمرین کن ...لباس خوب بپوش و سفت صحبت کن ... سعی کن با اهنگای شاد و به اینده خوب فکر کردن ... روحیه تو بازسازی کنی ...