RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
ممنون سعی میکنم بی خیال باشم و حساسیتمو کم کنم اما فکر نکنم خیلی درمورد شوهر من جواب بده. اون از خدا میخواد من هیچی نگم و اون هرکاری خودش دوست داره انجام بده.
الان رفت و آمدت با خونواده شوهرت چطوریه؟ زیاد میری اونجا؟برخوردت با مادر شوهرت ؟
رفتار اونا باهات خوب شده؟ شوهرت با خونواده شما چطور؟:46::72:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
در حال حاضر مهمترين نتيجه براي من آرامشم بهتر شدن روابطم باشوهرم منطقي شدن رفتار خودم وشوهرم
واحساس استقلاله. من هم اول فكر ميكردم اگه به كار شوهرم كاري نداشته باشم واز اين روش استفاده كنم اون از خداشه وخيلي خوش به حالش ميشه .شوهرمن خيلي آدم بي خياليه وقتي كاري انجام ميداد كه من ناراحت ميشدم اصلا معذرت خواهي نميكرد ومنم نهايتا نيم ساعت باهاش سرسنگين ميشدم بعد ازش منت كشي ميكردم از ترس اين كه باهام قهر نكنه وتو خونه تنها نشم خيلي كوتاه ميومدم در حاليكه كاملا حق با من بود وقتي رفتم پيش مشاوروروي اعتماد به نفسم كار كردك كم كم احساس كردم اين ترسها كمتر ميشه و هر چقدر بيشتر به مشاورم ادامه ميدادم احساس قدرت واستقلالم بيشتر ميشد واقعا رو رفتارهم تاثير گذاشته بود .ديگه ازاينكه باهام حرف نزنه نميترسيدم واحساس عجز وناتواني نميكردم خيلي افسوس خوردم كه چرا توي اين 3 سال هميشه دنبالش بودم و از ترس اينكه قهركنم نياد جلو و آشتي كنه سريع خودم ميرفتم وخودم آشتي ميكردم من غرورمو ميشكستم خودمو كوچك ميكردم براي خودم ارزش واحترام قايل نبودم
به نظر من تو هم مثل گذشته من اعتماد به نفست پايينه از اينكه باهات حرف نزنه يا از خونه بره بيرون ترس داري واحساس ناتواني ميكني .مناين دوره را گذروندم ميدونم كاملا چه احساس ي داري وكاملا دركت ميكنم .من راههاي مختلف را امتحان كردم ولي فقط اين روش بهم كمك كرد .
من در حال حاضر انتظار ندارم كه رفتار خانواده شوهرم با من تغيير كنه .من تغيير خودمو تازه شروع كردم رفتارهاشون برام مهم نيست چند ماهه در برابر رفتاهاشون هيچ گله يا انتقادي به شوهرم نكردم . به خاطر همين هيچ بحثي راجع به خانوادش توياين چند ماه نداشتيم .
قبلا شوهرم خيلي سنگ خانوادشو به سينه ميزد ولي الان كه من ايرادي ازشون نميگيرم وگله نميكنم انگار خودش حساسيتش كمتر شده .نسبيت به قبل ارتباطمون يك كم كمتر شده .
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مینا خانم سلام،
تازه چه خبر؟
خوب با دل انګیز نشستین کنار هم و ګفتګوی دوستانه می کنید برای بهبود زندګیتون!!
البته به نظر من هم ایشون درست می ګه. راهکارهاش را استفاده کن.
در ضمن در جواب پست قبلی من نوشته بودی که زندګی ما یه کم عجیبه! به نظر من که اصلا عجیب نیست و خیلی هم زندګی خوبی داری. یه کم رو خودت کار کن تا زندګیت خوشګلتر از اینی که هست بشه. یه بار دیګه روز اولی که این تاپیک را زدی با امروز مقایسه کن. ببین چقد زندګیت بهتر شده. فکر کنم خیلی خیلی جلو رفتی. یه کم دیګه سعی کنی تمومه.
البته هیچوقت تموم تموم نیست. برای زندګی خوب همیشه باید تلاش کنی و به روز باشی. ولش کنی از دستت در می ره.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
شما میخواین فکر کنید من الکی میگم زندگی عجیبی دارم یا دنبال بهانه میگردم اما به خدا این طوری نیست.:302::302:
چندروز بود که همه چی خوب بود عالی بود اصلا بهش گیرنمیدادم اونم با من مثله یه فرشته بود ولی الان که دارم اینا رو مینویسم بزرگترین آرزوم اینه که آخرین نوشتم باشه و برای همیشه از این دنیای لعنتی برم.
دیشب تا ساعت 9.5 بیرون بودیم وقتی رسیدیم خونه پرسیدم فردا نهار میای خونه یا تو دانشگاه میمونی گفت معلوم نیست.گفتم تعارف نکنیا. جای اینکه تشکر کنه با اون حالم از نهار اون یادم نمیره گفت تو اصلا همینی همه محبتاتم از روی زرنگی و بدجنسیه معلومه این وقت شب من نمیگم برو غذا درست کن الکی میگی که بعد بگی من که گفتم اصلا تمام پیشنهادای تو از روی بدجنسیه.گفت میخوام کلاغ بگیرم البته منظور این حرفشو نفهمیدم. خلاصه واسش توضیح دادم و قسم خوردم.اومدم بوسش کنم دعوا نشه کلش محکم تو چشم من خورد باورکنین چشام سیاهی میرفت اول خوب برخورد کردا اما همینکه از درد زیاد گریم گرفت گفت چرا گریه میکنی خودت زدی هیچی نشده اه و ار اتاق رفت بیرون(فکر میکنه دروغ میگم تعارف الکی میکنم خودمولوس میکنم!!!!!!!!!)
بعد از چنددقه باز مثه بد بختا رفتم واسش توضیح بدم که این طوری نیست که اون فکر میکنه و ازش گله کنم (دادمیزد هیچی نگو نمیخوام بشنوم) بهم گفت تو زنجیری هستی روانی هستی دست خودت نیست و همین طور ادامه پیدا کرد یکی اون یکی من تا ساعت 11.5 شب.کتکم زد دستام هردوتا کبودن:101:.البته هر وقت میزنه میزاره منم تلافی کنم و بزنمش من این کارو کردم. دیدین عجیبه. آخه نمیدونین چه دردی داره کتک خوردن :302::302::302::101: واز این عجیب تر رفتار منه احمقه که هیچ وقت آدم نمیشم. تازه بعد از اون همه دعوا رفتم میگم دیگه دعوارو تموم کن بیا آشتی کنیم. دستشو بوسیدم پاشو و هزار جور منت کشی دیگه هم شب هم صبح قبل از اینکه بریم سرکار و اون همش دادمیزد ازت متنفرم آرزوی مرگتو میکنم آخه چرا نمیمیری برو گمشو نمیخوام منتمو بکشی :161::97: حتی زمانی هم که با هم ظاهرا خوبیم ازت متنفرم فقط دارم تحملت میکنم.
بعد از اون همه منت کشی :316:وقتی میبینم فقط بهم فحش میده میگم اصلا خوب کردم اصلا تقصیر من نبود اصلا مگه تو کی هستی؟:302:
خیلی میترسم خیلی .
میترسم امشب نیاد خونه یا چند شب نیاد خونه. یا اصلا به فکر طلاق و جدایی باشه. میدونم این کارو میکنه.
آخه چرا من باید وضعم این باشه. اگه بره خونه مامانش که حتما میره وای نمیدونین بیشتر از همیشه تحویلش میگیره
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
یادم رفت بگم وقتی رفتم واسش توضیح بدم و گله کنم دیدم داره راحت کتاب میخونه خیلی عصبانی شدم گفتم دلمو میشکنی واسه هرچیزی بدبینی میکنی گریم میگیره ناراحت میشی ازناراحتی داشتم منفجر میشدم اما اون بی خیال منم گفتم پس نمیذارم تو هم کتاب بخونی و کتابشو از جلوش برداشتم اونم گفت تو روانی هستی و.... بقیه
میگه اگه تو به فکر غذای من میبودی باید از عصر میومدی خونه نه حالا بگی. بعد از ده روز با همهانگی خودش رفتم خونه مامانم گفت ساعت 7 میام دنبالت وقتی اومد اصرار کردن شام واستادیم .اما فکر کنم از رفتنم ناراحت بود با اینکه خودش گفته بود.
بهش زنگ بزنم یا قطع میکنه یا فحشم میده میدونم. چی کار کنم؟ اگه نیومد شب زنگ نزنم بهش؟
واقعا خداکنه هرچی ادم منت کشه بمیره. حالم از خودم به هم میخوره:316:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
من یه مدت با یه آقایی بودم که فکر کنم از لحاظ رفتاری خفیف شده رفتار همسر شما بوده. پیش مشاور رفتم و روانشناس درباره رفتارای اون آقا نکات جالبی رو بهم گفت. آدمهایی مثل شوهر شما از لحاظ عاطفی خیلی نابالغ هستند و کلا از توجه زیاد زن به خودشون بدشون میاد. مثلا اون آقای دکتر روانشناس بهم می گفت هیچوقت نباید از این جور مردا بپرسی چته؟ ناراحتی؟ از دست من ناراحتی؟ چیزی شده؟.... چون اونا درآینده مسئولیت همه اتفاقات ناخوشایند رو گردن شما می اندازن. اونا مثل یه بجه می مونن که باید آروم آروم دستشون رو بگیری تا راه رفتن رو یاد بگیرن. (البته ایشون خیلی نکته های دیگه هم گفتن که من بدلیل معذوریت از ذکر اونها خودداری می کنم).
به طور مختصر به نظر من شما به هیچوجه نباید منت کشی این آقا رو بکنی و هی نباید توی دست و پای این آقا بپیچی چون توانایی هضم اینهمه احساس(چه خوشایند و چه ناخوشایند) رو از طرف شما نداره. بخصوص که وقتی گریه می کنی شدیدا جبهه می گیره. به موضع بی خیالیت ادامه بده و هر از چند گاهی که باهات یه ذره مهربون شد برنگرد به عقب و همون زن قبلی نشو و آروم آروم به همین راه ادامه بده.
یه نکته جالبترو بگم و اینکه من از اون مشاور پرسیدم مگه من مجبورم با یه همچین تیپ آدمهایی زندگی کنم؟ گفت شما در شرایطی هستی که با یک آدم خشن نمی تونی زندگی کنی و آدمهایی رو انتخاب خواهی کرد که از لحاظ اجتماعی در سطح بالایی هستن و مهربونند اما خوب این مسائل چیزهایی هستند که شما در برخورد با یک آدم اینچنینی باید بدونی. خیلی جالب بود. به نظرم یک روانشناسی خوب در زندگی آدم می تونه معجزه کنه.
باسپاس
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خیلی میترسم اگه دیگه برنگشت؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
همه موفقیت های ما در آن سوی ترس قرار دارند.
حالا اینهمه رفتی منت کشی خیلی موفق شدی؟!؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
دیشب لباساشو پوشید بره کلی التماسش کردم و به پاش افتادم تا نرفت به شرط اینکه یه کلمه باهاش حرف نزنم.
سوء استفاده میکنه. چی کار کنم ؟ به نظرتون دیگه نمیاد؟ اگه آره چی کار کنم؟ چطوری بهش زنگ نزنم چون اگه بزنم بدتر میکنه نه؟
اول با یه کارش یا حرفش که مخالفم ناراحت میشم داد میزنم بعد منت کشی میکنم و گدایی اونم چون دادزدم ناراحته اصلا تحویلم نمیگیره و باز از اینکه منت کشیدم و خنکم کرده عصبانی تر میشم. کار به زد و خورد و تلافی میرسه لباساشو میپوشه بره من موش میشم و منت کشی و اون ناز و قهر. و این سیکل......
تورو خدا بگین میترسم اگه نیاد اگه بگه طلاق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
چرا هیچکس هیچی نمیگه؟:316: