زين مجلس تنگ در گشودم رفتم
زنجير ستم پاره نمودم رفتم
بي چيز و گرسنه وتهي دست و فقير
زان سان كه نخست امده بودم رفتم
نمایش نسخه قابل چاپ
زين مجلس تنگ در گشودم رفتم
زنجير ستم پاره نمودم رفتم
بي چيز و گرسنه وتهي دست و فقير
زان سان كه نخست امده بودم رفتم
به حسرتي كه چرا جاي در قفس دارم
زسوز درد كنم ناله تا نفس دارم
دردا كه خون پاك شهيدان راه عشق
يك جو در اين ديار ندارد بها هنوز
گر اب رزت بايد اي مالك بي انصاف
خون دل دهقان را در چه شيشه نبايد كرد
رسم و ره ازادي يا پيشه نبايد كرد
يا ان كه زجان بازي انديشه نبايد كرد
شب چو در بدستم و مست از مي نابش كردم
ماه اگر حلقه به در كوفت جوابش كردم
شب چو در بدستم و مست از مي نا بش كردم
ماه اگر حلقه به در كوفت جوابش كردم
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
:72:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
:72::72:
:104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط طاهره
آی گفتی طاهره جان
.....
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد