-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ایشاا.. حالت بهتر میشه باورت نمیشه اگه بگم چه قدر درست شدن زندگیت برام مهم شده!!!!!!!!!!!!!به صبر زیادت تبریک می گم باور میکنی از وقتی پستهتو خوندم با شوهرم خیلی بهتر شدم ؟ واسش از زندگیتون خیلی تعریف کردم و خلاصه هی پریدم تو بغلش ماچش کردم !اونم به جونت دعا کرد که با حرفات ( که البته تلخ بود ) باعث عاقل تر شدن من شدی
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ایشاا.. حالت بهتر میشه! باور کن خیلی واست دعا میکنم و چون باحرفات من رو خیلی عاقل تر کردی شوهرم هم برات دعای خیر داره(الان یه چند خطی همین ها رو نوشتم غیب شد!)
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
واسم شدی اسوه مقاومت من یه سال ازت کوچیکترم و 3 سال ازدواج کردم یه دختر هم دارم!!!!!!!!!توهم که خدا حتماًدوست داره که اینقده داره امتحانت میکنه واسه من دعا کن. منتظر خبرای خوب هستم بوس بوس قهرمان من!!!!
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان من برات خيلي دعا مي كنم. هم بابت نيما و هم بابت سلامتي ات. هيچ چيزي در اين دنيا با ارزش تر از سلامتي نيست. اميدوارم به حق اين روز عزيز خدا نيما رو متحول كنه و سلامتي ات رو هم بدست بياري. امروز روز عزيزي هستش. روز دعاست. خدا امروز حاجت خيلي مي ده. حتما دعا كن. راستي عزيزم عيدتم مبارك باشه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام خانوم خانوما
خیلی خوشحالم که وضع خونه بهتر شده عزیزم
چکامه جان خانومی یکم به فکر سلامتیت بیشتر باش هی به این فکر نکن که نیما اهمیت نمی ده چرا اونم تو دلش نگرانت هست
الکی غصه نخور فکرو روحتم خراب نکن زندگیت داره به سمت خوبی پیش می ره مبادا کم بیاری خانوم گل درست می شه
مراقب خودت باش
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
دينا ه عزيزم،harfedel,bloom نازنيم مرصي.خيلي خيلي دوستون دارم.اگه بدونين چقدر توي اين مدت دلم براتون تنگ شده بود.من با يکي از بچه هاي تالار آشنا شدم و الان با هم رابطه خانوادگي پيدا کرديم.توي اين مدت که توي تالار نميومدم همش پيگير کارتون از طريق اون دوستم بودم.ديناجون خيلي خوشحالم که حداقل تونستم با تعريف کردن جريان زندگيم يه تکوني بهت داده باشم و زندگيت بهتر از قبلش بشه.عزيزم خيلي برات خوشحالم.آدم تا وقتي چيزي رو داره قدرشو نميدونه وقتي از دستش ميده تازه ميفهمه که چي داشته.وقتي گفتي رفتم همسرمو بغلش کردم و بوسيدم خيلي برات خوشحال شدم و توي دلم گفتم من الان خيلي حسرت يه همچنين لحظه اي رو ميخورم و آرزوم شده که بتونم اين کار رو بکنم.باورت ميشه؟حق طبيعيم هم ازم گرفته شده.البته الان خيلي بهتر از قبل شده.خدارو شکر.ناشکري نميکنم.
harfedelعزيزم راست ميگي امروز روز دعاست.خيلي دعا کردم،صبر کردم،مقاومت کردم ولي بازم ادامه ميدم.بازم دعا ميکنم.اميدوارم جواب بگيرم.bloom عزيزم مرصي گلم.مرصي از توجهت.به خدا هميشه پستهاتو ميخونم.بهترينهارو برات آرزو ميکنم گلم.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
عزیزم حتماً اونم واسه بغل کردن و بوسیدن تو داره لحظه شماری میکنه فقط غرورش بهش اجازه ابراز کردنشو نمیده راستی ببخشیدا شما خودت از من خیلی عاقل تری ولی منم یه پیشنهاد کوچولو واست دارم که شایدم خودت میدونی و داری اجراش میکنی! عزیزم اگه فقط موقع همبستری میتونی بغلش کنی بعد از اینکه تموم شد زود کنار نیا یعنی اصلاً نذار بلند شه سرش رو بگیر توبغلت و بدون صحبت کلامی، تو دلت باهاش حرف بزن شاید حرفای دلت رو بهتر بشنوه!ایشاا.. دلش نرم میشه. مطمئنم. از تو بهتر کجا می خواد پیدا کنه؟
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
مرسی چکامه جان
امیدوارم همه به اون چیزایی که تو دلمون داریم برسیم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ديناجون نميذاره.اصلا يکي از ناراحتي هاي من هميشه اين بوده که بعد از س ک س سريع از جاش بلند ميشه.الان هم که با اين رابطه اي که بينمونه ديگه اصلا.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز تا حالا همه چیز خیلی خوب پیشرفته، مطمئن هستم با صبر و درایتی که داری میتونی روزهای خوبی رو برای خودت و همسرت بسازی..
:72: :46:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام به چكامه عزيز .....
چكامه جان رفتارت و اخلاقت قابل تحسينه.... شهامتت رو بايد ستايش كرد..
نوشته هاتونو خوندم... عزيزم به نظر من شما بسيار بزرگ منش هستيد كه براي برگردوندن زندگيتون اينقدر مصرانه تلاش ميكنيد و همينطور ميخوام بگم شوهرتون لياقت اين تلاش شما رو داره پس همچنان تلاش كنيد...
من فكر ميكنم اون هم شما رو خيلي دوست داره ... و به طرز وحشتناكي از رفتار شما سرخورده شده...
من خودم وقتي كسي رو دوست دارم از دل و جون واسش مايه ميذارم... حتي شكلاتم رو نصف ميكنم و واسش نگه ميدارم...
اما خدا نكنه كه جواب محبت و روراستي منو با شك كردن در مورد دوست داشتنم بده .... نميشه گفت ديگه نميبخشمش اما...
خيلي ازش دلخور ميشوم و چه بسا خيلي دير ببخشمش...
عزيزم اينها رو ميگم كه بدوني اون احساساتش به تو پاك پاك بوده... و انتظارشو نداشته باهاش اينطور برخورد بشه...
شايد داشته تنبيهت ميكرده... اما حالا فقط ميخواد محكت بزنه.... ميخواد ببينه با كم محلي هاش و بيرون رفتناش و تنها مهموني رفتناش شما دوباره بهش شك ميكنين يا نه؟!
البته ناخواسته اينكارو ميكنه ... و بايد بگم شما خيلي خيلي صبور و باگذشت بوديد كه اين همه سردي رو تحمل كرديد..
من مطمئن هستم كه شما موفق مي شين.... خدا صبر كنندگان و شكيبايان رو فراموش نميكنه....
يادتون نره كه تاريكترين و ظلماني ترين موقع شب درست قبل از وقوع سپيده سحره....
پيس بدونيد بعد از اين سياهي كه شما به خير گذروندين سحر به شما نزديكه....
موفق باشين و توكل به خداي بزرگ كنين...
مسافرت كيش بسيار فكر خوبيه عمليش كنين... من دو ماه پيش با دوستام كيش بودم واقعا ساحل مرجانش لذتبخش بود...
حتما سعي كنين با هم برين ... اميدوارم هرچه زودتر سلامتي و زندگي و شادي تون رو دوباره به دست بيارين...
عيدتون مبارك ....
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
امروز مثلا عید بود.مثلا!!!!!!!!!ظهر آقا بهم میگه کاراتو بکن بریم خونه مادرجون(مادر بزرگش)اونجا ناهار دعوتیم.مادر بزرگ بیچاره من هم مارو دعوت کرده بود.ولی من که میدونستم ما نمیریم اونجا از قبل یه بهانه ای جور کردمو بهشون گفتم.نیما که اینطوری گفت بهش گفتم پس ناهار رو که اونجا خوردیم یه سر هم بریم خونه مادر بزرگ من.خیلی راحت بهم گفت من خوشم نمیاد فامیلای تورو ببینم.اصلا خودتم اینجا زیادی هستی.فکر کنین من چه حالی شدم.آخرشم گفت اصلا نمیریم.بعدشم زنگ زد به پدرشو یه بهانه آورد.بعدش هم آقا رفت بیرون.خیلی داغون بودم خیلی.نمیدونم چی بگم.بهم میگه تو هم اینجا زیادی هستی.خیلی جالبه نه؟دیگه نمیدونم باید چیکار کنم.اون رفت بیرونو من فقط گریه میکردم.بهش گفتم نیما آخه چه مرگته؟چی کارت میکنم؟زشتم؟بدهیکلم؟تحصیل نکرده ام؟بی خانواده ام؟کدومشونم که تو داری با من این کارارو میکنی؟هرکی دیگه بود تا الان گذاشته بود رفته بود یا به هزار راه کشیده شده بود.ولی من چیکار کردم؟پای همه چیز وایستادم.ولی تو هیچوقت نفهمیدی.هیچوقت.الان که دارم اینا رو مینویسم با دوستش رفته بیرون.خیلی حالم بده.خیلی زیاد.خدایا خودت کمکم کن.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
شیرین جون باور کن توی مصلحت خدا موندم.همه خانوما برای آقایون ناز میکنن مال ما برعکسه.تازه به خدا نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی از هر نظر بهش سر هستم.ولی برای من اینا مطرح نیست. من زندگیمو دوست دارم.برای همینه که پای همه چیزش وایستادم.ولی به خدا دیگه خسته شدم.آخه تا کی؟به خدا هم دارم کم کم اعتقادمو از دست میدم.آخه مگه خدا این همه صبر منو ندید؟پس چرا هیچ کاری نکرد؟مگه من دل ندارم؟مگه من آدم نیستم؟من توی خونه خودم زیادیم از دید آقا نیما.جالبه.چرا خدا جوابشون نمیده؟چرا این آدم نمیتونه فرق بذاره بین من و با خیلی زنای دیگه که خیلی راحت خودشون تیشه به ریشه زندگیشون میزنن؟چرا خدا اینجور زنارو جلوی راحش نمیذاره که قدر بدونه؟به خدا دیگه خسته شدم.فکر میکنی چرا من باید توی این سن و سال مریض بشم؟چرا؟چون روحم مریضه.کاش میفهمید به محبتش چقدر احتیاج دارم.کاش میفهمید که به خاطر این رفتارای سردش چقدر بی انگیزه شدم.چقدر بی هدف شدم.کاش میفهمید.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خدا اين صبرو به مردا چجوري داده اينقدر ناز همسرشون رو مي خرن( البته در مورد شما نمي گما!!)
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم ! اگه واقعاً بعد از اینهمه مدت و دیدن اونهمه صبر باز هم داره اذیت میکنه و اینطوری میگه چرا یه بار دیگه رفتن از خونه رو امتحان نمیکنی شاید اینبار فرق کنه شاید بعد اینهمه خوبی دلش واست تنگ بشه! عزیزم به نظر من بدون حالت قهر فقط بگو به یه کم استراحت احتیاج دارم ( مثلاً به خاطر درد کمرم) باید یرم خونه بابام تا خواهرام کمکم کنن. اینطوری بگو تا جای برگشتت رو بذاری. ولی برو . اینقده اصرار تو شاید باعث خود خواهیش شده ! همه مردا یه وقتایی احتیاج به بی توجهی دارن.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه ی عزیزم سلام
عزیز دلم من نمی دونم این بهانه گیری های نیما کی می خواد تموم بشه ولی عزیزم چون دیده بعد یه مدت ازش چیزی خواستی دوباره ناز کرده
جالبه نیما دوست داره ولی داره شدیدا با احساسش مقاومت می کنه بخدا چکامه اینو برای این نمی گم که فکر کنی دارم دل داریت می دم نه
بخدا می دونم خیلی سخته اینکه احساست رو یک طرفه خرج کنی ولی گلم نیما هنوز سر در گمه یه روز می گه فقط طلاق فرداش می گه طلاق نه یه روز می گه اینجا اضافه ای
فرداش در مورده اکواریومت ازت نظر می خواد می گه دوست ندارم ولی س ک س اش رو ترک نکرده اینا همه نشون می ده که بهت وابستست کاش ما می تونستیم با نیما حرف بزنیم
فقط سعی کن دوباره نشی مثه چند ماه پیش افسرده و داغون
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چكامه جان. واقعاً ناراحت شدم. نمي دونم چي بگم. ولي يه كم ديگه صبر كن. من براي آقا نيما هم متأسفم كه با همچين همسري داره زندگيش رو به نابودي مي كشونه. يه كم ديگه صبر كن ولي ازت خواهش مي كنم دوباره برنگردي به همون چكامه روز اوليت.نسبت بهش بي تفاوت باش. الانم به خاطر اين رفتارش خودت سرزنش نكن. سلامتي خودت از هر چيزي مهمتره. اگه خداي نكرده دو روز ديگه از پا در اومدي هيچ كس نيست به دادت برسه. فقط به فكر خودت باش و بس. اميدوارم خدا هر چه زودتر تو رو از بلاتكليفي در بياره.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز به نظر من همسر شما هم یه اشتباه مرتکب شده که شما رو مطلع نکرده و گذاشته شما پیش خودتون آسمون و ریسمون ببافید بعد ببینید اصلا قضیه چیزه دیگه ای بوده . انسان جایزالخطاست همسر شما هم دیگه داره بیش از حد رو مسئله پا فشاری میکنه . البته مردها یه کمی هم مغرور و قد هستن و میخوان همشه و همه جا حرف خودشون رو به کرسی بنشونن . ایشون چون میبینه که شما بهش وابسته هستی داره از این طریق شمارو اذیت میکنه .اگه مسئله تنبیه کردنه خوب شما به اشتباه خودت پی بردی و بیش از حد هم تبیه شدی . دیگه همسر شما داره از شور بدرش میکنه . اون رو بدون اگه شما بهش وابسته ای ایشون هم به شما نیاز داره بیش از اون چیزی که تصور میکنی و چون مغروره نمی خواد قبول کنه . سعی کن یه چند وقتی بهش بی توجه بشی .یه چند وقتی باهاش سکس نداشته باش .
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همه حرفامو زدم. اخه حرف گوش نمی دی که .
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام دوستان خوبم ...چطوری می تونم به کسی که دل بستم فراموشش کنم...دارم داغون می شم...تو رو خدا کمکم کنید....مخصوصا آقایون نظرشون را بذارند...چون به نظرم خیلی راحت کسی را که دوست دارند فراموش می کنند
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
شما بهتره یه تاپیک جدا برای خودتون درست کنید این تاپیک متعلق به شما نیست
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ديگه ناز كشيدن بسه ديگه
هر چقدر بيشتر ناز كني بيشتر خودشو لوس مي كنه
وقتشه كه يه كمي خودشو جمع و جور كنه
تو هم محبت رو ازش گدايي نكن كه ديگه ارزشي نبايد واست داشته باشه
محكم تو روش وايستا
چند ماهه كه داري همينطور زحمت مي كشي و آقا فقط ناز مي كنه
بهتره خودشو جمع و جور كنه
هر كاري هم دلش مي خواد بكنه بذار بكنه
برو خونه بابات
نيومد دنبالت كه نيومد
تو بايد محكم تر باهاش رفتار كني
روش قبلي جواب كه نداده هيچ چي. بدتر هم شده
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چكامه جان....
عزيزم تلاش كردن واسه نگهداشتن زندگي يه چيزه و تر و خشك كردن شوهر يه چيز ديگه....
عزيز دلم قرار نيست كه توي اين موقعيت فقط خودتو وقف خواسته هاي اون بكني... چون به گفته خودت حتي با گريه اعتراف كردي كه همه كار واسه نگهداشتن زندگيتون ميكني معلومه كه اونم اينطوري رفتار ميكنه....
چكامه جان... تو هم يك انساني .... و خدا همه انسانها را آزاد آفريده ....... جداي از جنسيتشون....
خدا وقتي روح رو به جسم خاكي ما دميد نگفت ما چون زن هستيم كمتر و اونها چون مرد هستن بيشتر......
پس وقتي خدا ما رو آزاد آفريده چرا ما خودمونو اسير كنيم.... دوستان لطفا سوء برداشت نشه.....
منظور من هم خانوم ها ست و هم آقايوني كه خودشونو اسير محبت طرف مقابل كردن و به اون ضعف نشون دادن....
من نمي گم تلاش نكن عزيزم اما زندگي تو مال خودته... سعي كن توي اين شرايط سخت يه كم خودتو تقويت كني ....
اگر ميتوني آرايشگاهتو راه بنداز.... يا لااقل با كسي شريك شو و چند ساعتي رو عصرها اونجا بگذرون.... حواستو از فكرهاي بد و خسته كننده پرت كن.... باز هم با دوستاي معقول و خوبت قرار بذار و باهاشون به تفريح برو يا دعوتشون كن به خونت....
سعي كن از تنهايي در بياي.... اينطوري با اين روحيه نميتوني فكر درستي انجام بدي....
چكامه جان پس اون همه انرژي كجا رفت؟ اراده ات چي شد؟؟ عزيزم نذار مريضي اينقدر داغونت كنه....
مطمئن باش خدا تنهات نميذاره.... تو تلاش خودت رو بكن ... تا اگه خداي نكرده روزي برسه كه چاره فقط جدايي باشه اين تو نباشي كه اشتباه كرده .... چراكه در اون موقع اين اونه كه بهترين و عاليترين موقعيت زندگيشو از دست خواهد داد و تو تمام تلاش خودت رو كرده اي.... چكامه جان .... سعي كن تنهايي ات رو با خدا سپري كني... اون به تو آرامش خاطر خواهد داد و صميمانه ازش بخواه تا كمكت كنه.... راستش همسرت بايد به داشتن تو افتخار كنه اما چه فايده كه ما آدما قدر نعمتهاي خودمونو نميدونيم.... عزيزم يه كمي هم استراحت كن...
مطمئن باش چكامه جان اون كسي كه ضرر خواهد كرد تو نيستي ......
پس اميدوار باش .... بعضي وقتها زندگي روي بدشو به ما ميكنه اما همين هم مصلحتي داره كه ما ازش بيخبريم.....
مصلحتشو شايد الان نفهميم اما مطمئن باش واسه يه سري چيزها بعدا از خدا تشكر خواهي كرد......
موفق باشي عزيزم و بدون كه دوستان زيادي اينجا داري كه از ته دل واسه خوشبختي و سلامتيت دعا ميكنن....
محكم باش و قوي و جز از خدا نترس و جز از خدا از كسي ياري نخواه.... ديگه از شوهرت خواهش نكن...
لااقل الان اينكار رو نكن... اون مغرور شده.... سعي كن تغيير كني .... نگاهت رو تغيير بده تا زندگيت تغيير كنه....
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز، خیلی ناراحت شدم، شاید این حرفی که همسر شما به شما زده رو خیلی از آقایون هنگام عصبانیت به زبون بیارن اما با توجه به روحیه شما و شرایطی که دارین تحمل این حرف براتون خیلی سخت تره...
از دیروز تا حالا همسرت کاری نکرده که اون حرفش رو از دلت در بیاره؟ خودت چه عکس العملی نشون دادی؟
چکامه عزیز، یه وقت به روزهای قبل برنگردی... الان اگه قرار باشه تغییری هم بکنی باید همونطور که دانه گفت اخلاقت رو تغییر بدی..
:72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خانم چکامه با سلام. بی تعارف شما دیگه شورش را در آورده اید و با این کار ها شاُن انسانی خودتان را پایین می آورید. شما در ابتدا خطای بزرگی نکرده بودید که مستوجب چنین عقوبتی از همسرتان جناب نیما خان شوید. شما با رفتارتان معادله ی فطری و طبیعی محبت طلبی مردتان را به هم زده اید. این را بدانید که زن وابسته و نالان و مضطرب و همیشه نیازمند از دید یک مرد اصلاً جذاب نیست. البته هستند خانم های مغرور و خود خواهی که از آن طرف بام افتاده اند و هیچ محبتی در حق مردشان نمیکنند که کاریست غلط و احمقانه. حرف من این است که تا انسان کمبود چیزی را حس نکند و نیازش بر انگیخته نشود قدر آن را نمی داند و اصلاً متوجه وجود نعمت نمی شود. چرا شما طلاق را با وجود این وضع اسفبار، پایان زندگی و فاجعه می دانید؟ چه بسا اگر از همسرتان جدا شوید و ماهها و حتی یکسال جدا زندگی کنید همسرتان به خود آید و قدر محبت از دست رفته را بداند و دوباره محتاجانه به سویتان بیاید و از شما بخواهد که با او زندگی کنید. مشکل شما حتی با 3 هفته یا 2 ماه کم محلی حل نمی شود. وجدان خفته ی همسر شما که در خواب بس طولانی زمستانیست و به زمان درازی نیاز دارد تا تلنگر خورده و بیدار گردد. مشکل شما با عجز و لابه و آمدن به تالار همدردی و شیون سر دادن حل نمی شود. مشکل شما با قدرت ، جذبه و قاطعیت حل می شود که متاَسفانه تا کنون فاقد آن بوده اید. برای حل مشکلتان دعا می کنیم اگر چه تا خود نخواهی گرهی وا نشود.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه جان چه خبر ؟ بهتری ؟ تورو خدا یه خبری بده ! اوضاع چطوره ؟
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
بهتری چکامه جان ؟؟
آروم شدی گلم ؟؟
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
آقا نیما یه سری چیزها رو از شما دیده یه سری سخت گیریها و حساسیتهای بی مورد که البته شما قصدی نداشتی توش. به هر حال لازم بوده یک مدت به شما کم توجهی کنه تا شما هم راه درست رو متوجه بشی. اما چقدر!! دیگه به چشم من به عنوان یک مرد هم شورشو درآورده. دیگه واضحه که یک زن نمی تونه اینقدر بی تفاوتی رو تحمل کنه که بازم شما داری تحمل می کنی. من اوایل فکر می کردم بهتره شما مسیر منطقی قضیه رو جلو بری و نه بهش بی تفاوتی کنی ونه خیلی تحویلش بگیری!! اما الان فکر می کنم اونی که نیاز داره به خودش بیاد همسرتونه. محکم برخورد کنید. محکم بهش بگید نیما جان اگر فکر می کنی من زیادی هستم اصلا مورد نداره . من خودم رو تحمیل نمی کنم به شما. امیدوارم خدا راه درستو بذاره جلوی پای هردومون. و برید خونه پدرتون. بقیه رو به خودش واگذار کنید.اگر غیرت داشته باشه باید دنبالتون بیاد. البته چکامه گرامی من این حرفها رو با توجه به سخنان شما می زنم و امیدوارم چیزی رو به ناحق از قلم ننداخته باشید.
براتون آرزوی بهترینها رو می کنم..
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نقل قول:
حرف من این است که تا انسان کمبود چیزی را حس نکند و نیازش بر انگیخته نشود قدر آن را نمی داند و اصلاً متوجه وجود نعمت نمی شود.
نقل قول:
اما الان فکر می کنم اونی که نیاز داره به خودش بیاد همسرتونه. محکم برخورد کنید. محکم بهش بگید نیما جان اگر فکر می کنی من زیادی هستم اصلا مورد نداره . من خودم رو تحمیل نمی کنم به شما. امیدوارم خدا راه درستو بذاره جلوی پای هردومون.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ولی هرگز طلاق نگیرید...طلاق تو ایران یعنی نابود شدن یک زن و حتی بدتر....بمانید و به این فکر کنید که حق زندگی دارید...و ایشان باید خودشان را عوض کنند....
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام دوستای عزیزم.مرصی از توجهتون.میدونین چیه حرفای نیما با عملش نمیخونه.اون روز که قرار بود بریم خونه مادربزرگش ومن به نیما گفتم که یه سر هم بریم خونه مادربزرگ من میدونست اگه بیاد یه جورایی یعنی همه چی تموم شده و همه چیز حل شده.و غرور لعنتیش نمیخواد این اتفاق بیفته.برای همین اون حرفو زد.گفت خودتم اینجا اضافه ای ولی در عمل چیز دیگه ای میگه.دیشب بهش گفتم یه ماشی ظرفشوئی بخریم خوبه.چون من وقتی میرسم خونه واقعا خسته ام.گفت ممکنه دوماه دیگه کارمون درست بشه و بریم کیش.(گفت بریم کیش.پس چطور من اضافه ام؟!!!!!)اونوقت اونو هم باید با خودمون ببریم اونجا.گفتم چه اشکالی داره.با بقیه وسایلمون میبریمش دیگه.تازه اونجا که بریم بیشتر احتیاجمون میشه.چون هراز گاهی از تهران برامون مهمون هم میاد.بعدشم گفت چکم اگه وصول بشه میخریم.
یا مثلا بهش گفتم تا شب عید یه تلویزیون LCD بخریم.چیزی نگفت.میخوام بگم حرفش با عملش نمیخونه.حس میکنم هرازگاهی این حرفارو میزنه که مثلا بخواد بهم گوشزد کنه که فکر نکن همه چی تموم شده.
وقتی میاد خونه حتی شده فقط چند کلمه کوتاه رو باهام حرف میزنه.و خودش شروع کننده است.میدونین کاملا میشه فهمید که توی عمل داره یه حرکتی میکنه.ولی در حرف میخواد همچنان تلخ باشه.نمیدونم این دیگه چه جورشه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز، امیدوارم نیما دست از این کاراش زودتر برداره، خیلی صبوری عزیزم، امیدوارم هر چه زودتر جواب این همه صبر رو بگیری :72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
عرض کردم شما باید این رو بهش بگید. منظورم نبود که حتما عمل کنید. فقط بگید و واکنش اون رو ارزیابی کنید. حرف از جدایی نزنید بلکه این رو بگی(اگر باز هم ابراز کرد که شما به طور مثال اضافی هستید در خونه) که اگر فکر می کنی من اضافی هستم من نمی خوام اینطوری خودمو تحمیل کنم به تو و... اون باید نوع حرف زدنش هم عوض کنه. شرایط مالیش رو در نظر می گیرید برای خریدهاتون؟(خرید ال سی دی و همزمان خرید ماشین ظرفشویی) البته این شاید مرتبط نباشه . ولی لااقل دید اونو نسبت به خودتون بد نکنید!!
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
آقای sorena قرار بود پول LCD رو خودم بدم و پول ماشین ظرفشوئی رو خودش.دیروز هم دائیم اینا اومدن خونمون.نیما خواب بود. منم بیدارش نکردم.مشغول صحبت کردن بودیم که یهو بیدار شد.باورم نمیشد اونقدر خوب با اونها برخورد کنه.باور کنید حتی از اون زمانی که رابطه من و نیما خوب بود هم رفتارش با دائیم و زن دائیم بهتر بود.توی دلم گفتم باز هم حرفش و عملش باهم نخوند.اون روز میگفت اصلا خوشم نمیاد خانواده تو ببینم.اونوفت دیروز......نمیدونم چی بگم.5 و 6 دی هم دائیم کنسرت داره.امروز برام SMS زد.دفعه پیش که تقریبا 3 ماه پیش بود نیما لج کرد و نیومد.حالا ایندفعه رو نمیدونم.راستی دوستای عزیزم کنسرتشون تالار فارابیه.(گروه فروهر)روز پنجم و ششم دیماه.اگر دوست داشتین بیاین.با این شماره ها میتونین برای رزرو بلیطتو تماس بگیرید:44094044 - 22000400 - 22000600 - 22728007 - 22738007
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
با نظر masume خیلی موافقم. برا ت دعا می کنم زندگیت اونطوری که به صلاحته درست بشه. به خدا توکل کن
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ديروز خواهرم اومد خونمون.نيما بغلش کرده بود و بوسش ميکرد.خيلي خوب برخورد کرد.شام هم از بيرون گرفت.ديروز عصر هم جلوي تلويزيون دراز کشيده بود.من هم رفتم کنارش دراز کشيدم و موهاشو ناز ميکردم.هيچي نميگفت.همونطوري خوابمون برد.ولي باز هم شب جاي خوابش جدا بود.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چکامه ی صبورم
یکم زیرک باش باید یه کاری کنی همون جور که تو حرف زدن پیش قدم شده تو کارای دیگه هم کم کم پیش قدم بشه
باید یه کاری کنی تو عمل انجام شده قرار بگیره مثلا همون برخورد با داییت اگه از قبل می دونست و تو ازش می خواستی که خوب برخورد کنه مطمئن باش لج می کرد
ولی چون تو به این قضیه اعتنایی نکردی خودش کار رستو انجام داد
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام عزیزم خیلی خوشحال شدم ایشاا.. همیشه خبرات خوب باشه و یه روز بیای بگی دیگه تموم شد! ایشاا.. خدا جواب خوبیاتو خودش میده. بوس بوس
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان
به نظرم از اين جا به بعد كمي عادي تر رفتار كن طوري كه نه افراطي محبت كرده باشي و نه بي توجهي.
حالا وقتشه كه كمي بيشتر قدرتو و وجودتو پيش خودش حس كنه
براي هر كاري خواهش نكن. هر چيزي كه حق مسلم تو مي توني بدون رودربايستي ازش بخواهي. قرار نيست براي اون چيزهايي كه در زندگي مشترك حق تواست التماس كني.
براي لطفي كه مي كنه تشكر كن و براي كاري كه وظيفه اش است عادي تر باش و زياد او را لوس نكن
اوضاع را كمي تغيير بده عزيزم