نمایش نسخه قابل چاپ
سلام harfedel گرامینقل قول:
نوشته اصلی توسط harfedel
من نمی خوام بحث انحرافی توی تاپیک ایجاد کنم و فقط همین یک پست را جهت اطلاع میزنم.
به نظر من راهنمایی خوب و درستی کردید ولی فقط این جمله ای که به رنگ قرمز علامت زدم فکر می کنم درست نباشه. درسته که حق طلاق و بعضی چیز های دیگه در زندگی با مرد هست ولی خیلی حقوق دیگه با زن هست. حقوق زن و مرد با هم برابر هست اما مساوی نیست.
شايد من اشتباه كردم به بزرگواري خودتان ببخشيد. اين حرف رو به اين خاطر زدم براي اينكه خواهر شوهر بنده از پارسال همين موقع تا الان پاش تو دادگاهه كه از شوهرش طلاق بگيره البته خانواده شوهرش خيلي بد هستند و اهل هر نوع فسادي (از جمله مواد، زن بازي ، بي اعتنايي به زن، رفيق بازي، قمار بازي) هستند حتي خود شوهرشان هم از اين مزايا بي نصيب نمانده اند. ايشون حتي به طلاق توافقي هم راضي شدند ولي هيچ نتيجه اي نگرفتند. حتي پسره رو زندان هم انداختند ولي بازم بدون نتيجه ماند. پسره اومد بيرون. آخر سر مجبور شدند يك وكيل بگيرند كه توافقي طلاق بگيرند. ولي بازم پسره نداد. ايشون مي گويند يه پولي بايد بدهند بعد طلاق مي دهند. به خاطر همين گفتم حق مردها بيشتر از زنها. لااقل در مورد طلاق و دادگاه صدق مي كنه از نظر من ولي بازم مي گم اگه اشتباه گفتم معذرت مي خواهم. فعلاً بحث اين دوستمون از همه چيز مهمتره. :72::72::72:
نمیخوام این تاپیک به بیراهه بره...
اما،
این خدا نیست که به مردها بيشتر از زنها حق داده، چرا که خدا عادل هست
همونطور که محمد صالح گفت، خدا میگه
حقوق زن و مرد با هم برابر هست اما مساوی نیست.:160:
چیزی رو که در جامعه ما اجرا میشه، به صرف نام اسلامی الزاما نه اسلامی هست، نه حرف خدا....
بنابرین، قصور بنده‌های خدا یا ناتواناییشون در اجرای احکام خدا رو نباید به پای خدا یا دین گذاشت...:300:
و این موضوعی هست که متاسفانه داره عکسش تو جامعه ما به سرعت اتفاق می‌افته...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamran2007
دوستان لطفاً اين بحث را تمام كنيد . ناخواسته به بيراهه رفت. جاي اين بحث در اينجا نيست. من كه عذرخواهي كردم. تمام شود لطفاً:160:
برادر خوبم نمی دونم واقعا براتون چی بنویسم، اما می دونم که همسرتون هنوز عاقل و بالغ نیست و بیشتر از اون چیزی که فکر می کنید تحت تاثیر خانواده و حرفهای اونها قرار داره؟! البته تا یه حدودی بهشون حق می دم شاید شما نتونسته باشید در نوع تعاملاتتون و روابط زناشوئی و ارتباطی تون کمکشون کنید تا شما رو دوست داشته باشن؟ شاید هم خودش هیچ وقت نتونسته به خودش کمک کنه که الان باید فقط و فقط شما رو دوست داشته باشه و به زندگیش و بهبود اون کمک کنه؟ و نتونسته به خودش کمک کنه که کسی رو که از دیده برفت باید از دل هم بیرونش کرد و باید به مردی که قراره شب و روز دیده بشه فکر کرد؟!
هیچ وقت نمیشه گفت که توی یه رابطه ی دو طرفه یکی مقصره چون همیشه هر دو طرف هستند که مقصرند، حالا شاید یکی بیشتر و یکی کمتر، اما اون که بیشتر مقصره باید وجدان داشته باشه و بیشتر برای ساختن دوباره ی رابطه تلاش کنه و اونی که کمتر مقصره باید گذشت بیشتری داشته باشه! من فکر می کنم که توی این چند وقته جای شما و همسرتون عوض شده و ایشون که بیشترین سهم اشتباه رو در این رابطه داشته نتونسته با خودش کنار بیاد و به اشتباهات خودش پی ببره و حتی نتونسته در قلبش رو باز کنه تا صدای عشق شما رو بشنوه!
شاید زمان و راه حل های صحیح بتونه همه چیز رو درست کنه! نمی دونم اینکه بگم زنگ نزنید صحیح نیست چون احساس می کنم هر زنی هر چقدر هم که بدونه مقصر هست بازم یه غروری در وجودش هست که بهش اجازه نمیده همون جوری که رفته با همون مدل برگرده! فکر می کنم نیازی هم نباشه که شما دائم در جلوی در خونه ی همسرتون باشید و با پدر و مادرش صحبت کنید، چون این جوری بیشتر غرور شما خدشه دار میشه! اما شما باید باید با همسرتون هر جوری که شده حتی برای آخرین بار صحبت کنید! و هر چیزی رو که ته قلبتون و تمام احساسات قلبی خودتون رو با نگاه به چشماش براش بگید!
نمی دونم چه اتفاقی بیفته اما احساس می کنم که این اتفاق باید بیفته!
harfedel عزیز چرا عذر خواهی؟:72:
من فقط میخواستم نکته ای که توی نظرم بود بگم.
شاید هم نظر بالهای صداقت عزیز درست تر باشه
منظور من این بود که هیچکدوم از مرد یا زن نباید این احساس را داشته باشه که خدا در مورد اون بی عدالتی کرده یا اینکه حق جنس مخالفش را بیشتر یا کمتر از خودش بدونه.
از آقای m25teh بخاطر ایجاد اختلال توی تاپیکشون معذرت میخوام.
به نام خدا
عرض سلام و ادب دارم خدمت دوستان گرامی
سوره رعد ایه 11
براي انسان ماموراني است كه پي در پي، از پيش رو، و از پشت سرش او را از حوادث (غير حتمي) حفظ ميكنند، (اما) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نميدهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند، و هنگامي كه خدا اراده سوئي به قومي (بخاطر اعمالشان) كند هيچ چيز مانع آن نخواهد شد، و جز خدا سرپرستي نخواهند داشت. (۱۱)
من نهایت سعی خودم رو کردم که این اتفاقات نیفته و خانمم به من علاقه مند بشه .
اما حقیقت چیز دیگه ای میگه : حقیقت میگه شما نمیتونی کسی رو که هنوز الفبا بلد نیست رو بهش فیزیک یاد بدید !
خانم بنده به نظرم خوب میدونه داره چیکار میکنه ! فکر میکنم او میدونست که من رو نمیخواد و خیلی با خودش کلنجار رفت و خیلی چه کنم چه کنم کرد تا به نتیجه ای برسه و احساس میکنم رسید
خانم ها یک غروری دارن که بهشون اجازه نمیده همونطوری که رفتن برگردن ؟
این دیگه از اون حرفها بود
ایشون خانم من هست ، شریک من هست ، میتونم با قدرت بگم صاحب اختیار محیط خانه من هست ، میتونم با قدرت بگم این زندگی 70 درصدش مال او هست و من هدفم خوشبخت کردنش هست !
چه غروری بین ما هست ؟ چه غروری حق داره بین ما باشه ؟ آیا این ما نیستیم که غرور میسازیم و خودمون روش تاکید میکنیم ؟
اما بذارید کمی به حرف شما تمایل پیدا کنم تا بهتر و آروم تر صحبت کنم
فرض بگیریم که ایشون غرور داره و من هم غرور خودم رو دارم ! ببینید من دوبار بزرگان خانواده ام رو فرستادم و در هر دو بار خانواده ایشون بی حرمتی کرده به خانواده بنده .
خب قبل از رفتن خانواده بنده به خانه پدرخانمم ، من تماس گرفتم و گوشی ایشون خاموش بود ! چه باید میکردم ؟
به نظر من اگر قتل کرده بودم الان خانواده مقتول من رو بخشیده بودن و از اعدام صرف نظر میکردن
اما این وسط حسی نیست که ایشون رو ترقیب کنه حداقل این صدای بنده رو یه زنگ بزنه بشنوه و بگه دلم برای صدات تنگ شده بود ( همین حرفا که هزاران زن دیدیم وقتی دعواشون میشه به بهانه صدا زنگ میزنن و به شوهرهاشون میگن)
خب من واقعا دلم تنگ شد با همه کمبودهایی که برام ایجاد کرده بود بهش زنگ زدم و تا اونجایی که احساس کردم مجاز هستم اقدام کردم و اگر بیشتر از اون اقدام میکردم عزت نفس ام داغون میشد و دیگه از من چیزی نمیموند
و حالا میخواست بیاد با چی من زندگی کنه ؟
اما اینها دیگه برای من گذشته
بنده مراحل ناز کشی رو طی کردم و حتی مرحله جواب رو هم طی کردم و به نظرم تمام زوری که میتونستم برای خانمم بزنم رو زدم !
حالا هم نیت واقعی ام جدا شدن هست با تمام احساساتی که دارم له میکنم و جلو میرم فکر نمیکنم دیگه مسیر برگشتی بمونه
به گفته دوستانی که فرمودند صبر کنم تا اونها اقدام کنند حتما گوش خواهم داد و البته شما بزرگواران رو در جریان خواهم گذاشت
هم یه تجربه تلخ از زندگی یه هم وطنتون هست هم خودم اینطوری از مبتلا شدن به بیماری روحی نجات پیدا میکنم
تا ما خودمون نخواهیم که عوض بشیم خدا برامون هیچ کاری نمیکنه
خانمم برای نجات زندگیش باید دست به کار بشه و هر چی علاقه داره بریزه توی گود مگر نه این زندگی رو از دست خواهد داد .
در ضمن فکر میکنم حدس بقیه دوستانمون درست باشه که اونها به خیال خودشون میگن یه ماه نشد دوماه نشد سه مانشد بالاخره میاد
و اگر من برم در واقع مثل یک حیووان نفهم (بلانسبت بنده ) باید هر شرطی که میگذارن رو بپذیرم و اگر نپذیرم اصلا برای چی میرم اونجا ؟ آیا میرم که شرط ها رو بشنوم و قبول نکنم و روحیه ام از اینی هم که هست خراب تر بشه ؟
مطمئنا اگر من شرایط رو قبول نکنم اونا هم باز کلاس میذارن و میگن نمیذاریم ببرید و پیش خودشون میگن اگه اومد یعنی بازم میاد و باز هم شرط و شروط جدید تر بگذارن و ...
نه به نظرم خسته کننده هست و من هم توی این دنیا نمیخوام سرگرم این بازی ها بشم
همینطوریش خراب و داغونم چه برسه که قاطی این بازی هم بشم
اگه اونا حوصله و وقت این کارها رو دارن بذارن خودشون رو سرگرم این مسائل بکنن تا زندگیشون به این صورت بگذره
ممنون میشم از نظراتتون محرومم نکنید
راستی در مورد بحث هم که خواهش میکنم از نظر بنده هیچ موردی نداشت برای معذرت خواهی
ارادتمند
برادر گرامی! شما خودتون به جواب رسیدید. امیدوارم خدا کمک کنه که تغییرات را به طور اساسی شروع کنید و انشا الله که در پرتو حق موفق خواهید شد. برای رسیدن به آرامش هم قرآن و نماز که معلوم شد اهلش هستید بسیار کمک میکند.نقل قول:
نوشته اصلی توسط m25teh
از نظر بنده هم ايشون لياقت زندگي باشما رو نداشت. حالا فكر نكنيد كه من فقط مي گم طلاق. خير . من طرف حقم و خودم هم از جنس خانم شما هستم. وقتي يه زن 2 ماه يا بيشتر خبري از زندگيش نمي گيره معلومه كه اون زندگي رو دوست نداره و هر چقدر هم كه شما تلاش بكنيد بي فايده است .در آخر چه خواهد شد جز اينكه بيايد و خيلي خيلي رفتار سرد نهايتاً با شما داشته باشد. به نظر من ايشون دلشون جاي ديگه گيره و خيلي بچه هستند كه هنوز معناي زندگي زناشويي را درك نكرده اند. ازدواج مثل لباس نيست كه هر دقيقه بخواهيم آن چيزي رو كه دوست داريم بپوشيم و عوض كنيم.
شما تصميم درستي گرفته ايد - عاقلانه ترين كار همين است.... محكم و قاطع روي حرفتون بايستيد...... اميدوارم كه به نتايج قابل قبولي برسيد منم براي شما دعا مي كنم. :72: