-
RE: کمک کنید
با سلام خدمت همه دوستان ...
در مورد اتفاقی که براتون تعریف کردم خوشبختانه همه چی حل شد و الان اوضاع خوب شده ... اما یه چیزه دیگه بهتون بگم از شرایط خودم فعلا اصلا خوب نیستم .مادرش خیلی سخت گیره اعصابمو خورد کرده اعصاب اونم خورد کرده ...نمیدونم یه بار می گه باشه بیا خواستگاری یه بار میگه شما بدرد هم نمیخورین بیا اما باباش قبولت نمیکنه گفت بهتره برای همیشه شما باهم بمونید .اما نه به عنوان همسر به عنوان عاشق ومعشوق منم قول میدم دخترمو شوهر ندم دیونم کرده اصلا یه بارم منو ندیده درموردم نظرمیده ..... .میگه شماها حرف منو نمیفهمید جوونید .... اصلا میخوام بزنم به خاکی بی خیاله همه چی ...................
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یاریم کن/یاریت کنم .
-
RE: کمک کنید
سلام دوست عزیز
در مورد ماجرای خواهرتون، امیدوارم مشکل به زودی حل بشه. متاسفانه مشکلی نیست که با نظرات و راهکارهای ما و یا حتی از طریق شما، بتونه حل بشه.
و اما در مورد ماجرای خودتون؛
به نظر من شما کاملا تو رودرواسی قرار گرفتین و بیشتر برای اینکه دل این خانم رو نشکنید قصد ازدواج با ایشون رو دارید.
شما با این سن و سال دیگر باید تصمیم های احساسی را کنار گذاشته باشید، چطور می خواهید به ازدواجی تن بدهید که عاقبتش کاملا روشن است؟!
و اینکه مادر این خانم گفتن که شما به عنوان عاشق و معشوق با هم رابطه داشته باشین (!)
واقعا عجیبه!!! شما هم اصلا معنی این حرف رو درک نکردید؟ شما این خانم رو منطقی و سخت گیر می دونید؟!!!
عاقلانه تصمیم بگیرید نه از روی احساس! کمی هم به نظرات اعضا توجه کنید:81:
-
RE: کمک کنید
سلام اقای یاریم کن/یاریت کنم
مشکلتون حل شد؟ به کجا رسید جریان ازدواجتون؟
مشکل خواهرتون چی شد؟
-
RE: کمک کنید
با سلام به همه دوستان . دلم براتون خیلی تنگ شده بود شاید باور نکنید اما واقعا دوست داشتم زودتر از اینا بیام پیشتون . اما اتفاقات اخیر برام خیلی سریع گذشت و شاید خیلی درگیر بودم .
مشکل خواهرم حل شد . بعد من به خواهر بزرگم ماجرا رو گفتم . بعد اون قضیه رو به پدر و مادر و دیگران گفت . چند وقت پیش زنگ زد خونشون مادرش گفت تشریف بیارید . خونه خودتونه ما شاید باباش راضی نباشه . خلاصه خواهرم از این حرفش چیزی متوجه نشد .به بابام گفتم تماس بگیره با پدرش صحبت کنه که این کار هم انجام شد و پدرش اولش عصبانی شد ولی بعد گفت که میرم خونه بعد بهتون جواب میدیم .
پدرش بعد از رفتن به خونه اول یه کتک مفصل زد و بعد ازش پرسید این پسره کیه که اون هم جواب داد تمام ماجرا رو . بعد گفت باید فکر کنم . و چون پدر ایشون سخت زن ذلیله متاسفانه متاسفانه متاسفانه و باز هم متاسفانه بعد از صحبت با مادر ایشون منو ندیده جواب منفی داد و گفت هر کی من بگم باید داماد این خانواده بشه ... که این قضیه چند مدتی طول کشید و بازهم آنها سر حرفشون هستن . منم دیگه نمیتونم باهاش در تماس باشم چون به محض تماس یا صحبت با دختره مامانه زنگ میشه به خونمون و میگه جلوی پسرتون رو بگیرین . و پدر و مادر من هم با من چند بار صحبت کردن و دیگه نمیتونم زیاد باهاش در تماس باشم . و دردسر جدیدم شروع شده ... چند وقته هرجا میریم پیشنهاد ازدواج از سمت پدر و مادرم میشنوم .تا الان یکبار هم نبود اما از اون روز که جواب منفی دادن همش دخترای مختلف رو بهم پیشنهاد میدن .منم اصلا حوصله ندارم که بهش فکر کنم . با رفتاری که از خانواده شون دیدم اصلا بدم اومد . ... احساس خوبی نسبت به پدر ومادرش ندارم .آدم انقدر زن ذلیل؟؟؟؟
واقعا متاسفم .
با توجه به مسائلی که براتون تعریف کردم . حالم اصلا خوب نیست . یک ماهی است که 2 ساعت دیر میرم سرکار ... ماه پیش 200 هزار تومن از حقوقم کم شد به خاطر تاخیر و کم کاری ...
من نمیدونم تا کجا باید پیش بره .دیگه راهی برامون نمونده میخوام توی دلم بکشمش .......
اصلا حالم خوب نیست منو ببخشید.فکر کنم تب دارم ... میرم ...
-
RE: کمک کنید
برادر خوبم
هرچه ما هوار زدیم این ره به ترکستان ختم است ، شما توجه نکردید ، اینم نتیجه اش ، مطمئن باش اگر با سماجت ازداوج را محقق می کردی بعدش می آمدی اینجا هم از همسرت می گفتی هم از مادرش و ......
حالا بگذریم از گذشته ها .
برادر عزیز قوی باش ، شمایی که اونقدر مصر پی گیر ایشون بودی ، این اراده و توان را داری که از وابستگی هم بیرون بیایی ، دست به زانو بزن یه یه علی بگو و با کسالت و افسرده حالی مبارزه کن ، برای شروع هم کافیه همین تأخیر و غیبت در کار رو تکرار نکنی و سر حال و سر زنده به کار بچسبی ،
تکنیک تمرکز زدایی و توقف فکر را برای فراموش کردن ایشون و ماجراها به کار بگیر ، و اوقاتت را چنان با فعالیتهای مفید و نشاط بخش پر کن که کمترین فرصت فراغت و اشتغال ذهنی را داشته باشی .
ورزش بخصوص شنا را در نظر داشته باش .
موفق باشید
ضمناً این تاپیک شما بسیار طولانی شده لذا قفل می گردد
لطفاً در صورت تمایل تاپیک چدیدی متناسب با وضعیت کنونی خود باز کنید و البته در پست اول مختصری از آنچه گذشت را ارائه داده و لینک این تاپیک را نیز قرار دهید تا مراجعین در صورت نیاز بتوانند به این تاپیک مراجعه کنند .