RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
آقای آرش زیارت قبول.......... خوشحالم از اینکه میبینم سرحالید انشاءالله که همیشه همینطور شاد و سرزنده باشید.:72:
من با نظرات خانم kimiakhaton موافقم و نظر من هم همینه.
ازدواج اول شما در حالی انجام شده که سنتون خیلی برای اداره یک زندگی کم بوده و در ضمن سن همسرتون هم از شما بیشتر بوده ! من فکر میکنم با روح لطیف و حساسی که دارید (این از اشعارتون مشخصه ) این باعث شده که شما مدام احتارم همسرتون رو بگیرید هم به خاطر اینکه از شما بزرگتره هم به خاطر شخصیت خودتون که مهربان و عاطفی هستید.اما برادر من همونطوری که خواهر مون گفتند هیچ زنی تاکید میکنم هیچ زنی دوست نداره شوهرش همیشه اینطور کوتاه بیاد و هرچی اون میگه قبول کنه .البته در ظاهر ممکنه خوشش بیاد اما در باطن اصلا" . راستش من همون اول تاپیک خواستم بگم به نظر من این رفتار شما که مدام کوتاه اومدید غلط بوده اما ترسیدم ناراحت بشید ....... پس در ازدواج بعدی این نکته رو در نظر داشته باشید .مرد در عین حال که باید مهربان و با محبت باشه باید اقتدار مردونه اش رو هم داشته باشه و زن به این خصوصیت مردش فوق العاده افتخار میکنه.
البته هنوز هم زوده برای ازدواج ...........اگر کسی رو در نظر دارید تا چند ماه رو بذارید برای شناخت دقیقش تا مثل اون دفعه نشید ................ دیگه کسی که از خودتون بزرگتر باشه رو انتخاب نکنید چون یه بارامتحان کردید................از همون اول هم بگید که دخترتون براتون از خودتون مهمتره تا اون زن بدونه که فقط شوهر نمیکنه بلکه مادر هم میشه همزمان
امیدوارم موفق باشید
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
برای همه کسانی که تو زندگیشون مشکل دارن دعا کردم
واقعا نمی تونم دیگه صبر کنم میخوام با همون خانمی که قبلا در موردش صحبت کردیم بیشتر آشنا بشم شاید مورد خوبی برام باشه
البته هنوز ندیدمش یا باهش صحبت نکردم تو این یه ماه که قرار بود یکم به خودم فرصت بدم وسعی میکنم حتما به مشاوره قبل از ازدواج اهمیت بدم وبریم تست بدیم
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
براتون شکیبایی و صبر آرزو میکنم .....:72:
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
آقای آرش برادر من شناخت کسی که قصد دارید باهاش ازدواج کنید بسیار عالیه اما همونطور که همه دوستان گفتند باید فعلا" صبر کنید و به خودتون فرصت بدید .این عجله ممکنه خدای نکرده باعث بشه باز هم اشتباه کنید و چون احساس نیاز شدید به ازدواج دارید باعث بشه نقاط ضعف اون خانم یا هر کس دیگه رو نبینید و تنها به ارضای نیازتون و اینکه شاید اون مورد خوبی باشه و نکنه از دستتون بره فکر کیند.
البته برای شناختش از همین الان هم شروع کنید خیلی خوبه و هر چه بیشتر بشناسید بهتر میتونید تصمیم بگیرید و انتخاب تون عاقلانه و از روی منطق و عقل باشه نه صرفا" احساس اماااااااااااا به نظر من سعی کنید به طور نامحسوس در موردشون تحقیق کنید و بشناسید طوری که با خودشون حداقل ارتباط رو داشته باشید نه اینکه برای شناختشون از همون اول با خودشون ارتباط داشته باشید .چون این ارتباط وابستگی رو به دنبال داره و در این صورت حتی اگه به چشم خودتون هم مشکلی ببینید چون بهشون وابسته شدید دیگه نمیتونید بذاریدش کنار .اونوقت هر طور شده باید باهاش لزدواج کنید . موفق باشید
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام برادر گرامی
شما شدیدا احساس تنهایی میکنید و با ورود اون خانومن به زندگیتون می خوایید این خلا رو پر کنید
من فکر می کنم نیاز دیگر که شما رو کمی آزار میده نیاز جنسی تونه البته می بخشید که انقدر رک صحبت میکنم
نیاز به یک همدم و هم صحبت و همچنین غریزه ی طبیعی ای که در هر مردی وجود داره شما رو به برقراریه یک رابطه سوق میده
اگه بعد از برطرف شدن این نیازها و پر شدن ای خلا دچار تردید دوباره شدین چی؟؟؟؟
پس لطفا احساستونو تحلیل کنید بعد تصمیم بگیرید
موفق باشید
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
نیاز ج در من هست ولی بسیار طبیعی مثل بقیه آقایون بیش از حد نیست مثل بقیه پسرهای مجردی که 30 سال از سنشون گذشته شاید کمی کنترل شده و متعادل
وشدیدا هم احساس تنهایی نمی کنم بلکه گاهی احساس میکنم تنهایی برام یک موقعیت عالیه که به خودم بپردازم تو خلوت خیلی چیزها گیرم اومده
فقط دقدقه اینو دارم که دختر مورد توجه ام نکنه تو زندگی صبر گذشت و هوش هیجانی نداشته باشه
من خودمو خیلی نقد کردم وهمچنین خصوصیات رفتاریمو خیلی بررسی کردم واز تستهای شخصیت و.... خیلی استفاده کردم یه شخصیتی بین گروه آ و ب دارم کمی بیشتر تمایل به ب
خودمو خیلی می شناسم به موقع می خندم به موقع رک حرف می زنم خیلی کم ناراحت میشوم خیلی تسلط روی احساساتم دارم همیشه با مردم و همکاران لبخند می زنم تقاضاهام از اطرافیانم منطقی و سعی میکنم از توانشان بشتر نخوام توقع زیادی از افراد ندارمو......
تو خونه خیلی شادم خصوصا بابچه ها وقتی با خودم فکر میکنم مبینم با هر شخصی میتونم زندگی کنم که شرایط نسبی منو داشته باشه اما با افرادی که اخلاق و گذشت ودرک صحیح از زندگی ندارن نمی تونم
ولی حتما احتیاج به مشاوره قبل از ازدواج دارم تا اطمینانم بیشتر بشه
یادم میاد بردمشون مسافرت با کلی خستگی که داشت و کلی خرج موقع برگشتن یه تذکر کوچکبا لحن آرام بهش دادم شروع کرد به قهر کردن بین راه نگه داشتم چند تا جک براش تعریف کردم ومعذرت خواهی کردم.بین راه چقدر صحبت کردم تا از دلش در بیارم اما به کم محلی خودش ادامه دادوقتی دم خونه مامانش رسید شروع کرد به داد و قال کردنو وخراب کردن من پیش خانوادش واقعا وقتی به گذشته خودم و زندگیم نگاه میکنم با خودم میگم وای چقدر صبر داشتم همه برخورداش همینطور بود الان حتی یه خاطره خوش تو ذهنم ازش نمیاد با اینکه حدود پنج ماهه که ازش دورم. گاهی اشک تو چشام سرازیر میشه چون با خودم میگم 10 سال از جونیمو به پای چه کسی ریختم
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
برادر خوبم
شما یک بار ازدواج کرده اید و یه دختر از ازدواج قبلی تان دارید با یه پسری که قبلا ازدواج نکرده کاملا فرق دارید
طبیعی هست که هر دختری دیگه به شما جواب مثبت نخواهد داد مگه دختری که خواستگار مناسب نداشته باشه
ببخشید که اینقدر رک گفتم ولی خواستم ذهن شما رو اماده کنم که دختران ایداه ال دیگه به شما جواب مثبت نمی دن
من باز هم تاکید می کنم شما یک سال باید به خودتون فرصت بدید
راستی یکی از ایرادهای شما اینه که خیلی عجول هستید و اصلا به راهنمایی های افراد با تجربه گوش نمی دید
و معتقدم شما درباره زندگی گذشته و خانم سابق تان کم لطفی می کنید
موفق باشید:72:
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
درسته کمی عجولم
ولی متوجه نمی شم چرا باید صبر کنم.وقتی علاقه به همسر قبلیمو کلا از دست دادم واحساس راحتی میکنم وقتی اضطراب ندارم وقتی قبل از ازدواج بنا رو بر مشاوره گذاشتم و.....
دیگه دلیلی نداره
وبعد یعنی هر دختری که خواستگار مناسب نداره بده؟
ودختر ایده ال چه کسیه؟ هر کسی که شرایط منوداشته باشه
و با من هم کفو باشه
در ضمن من کسی رو که واقعا شرایطمو داشته باشه اهمیت نمی دم که مجرد باشه یا قبلا ازدواج کرده باشه و حداقل 5 سال باید از من کوچکتر باشه
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
ولی من با این صحبت خانم آتنا موافق نیستم که تنها دختری که خواستگار مناسب نداشته باشه یا ایده آل نباشه ممکنه به شما جواب مثبت بده. چرا ؟ چون آقای آرش هم مثل هر انسان دیگه ای یک سری خصوصیات مثبت و عالی دارن که در هر کسی پیدا نمیشه و خیلی دختران خوب و نجیب یا خانمهای ازدواج کرده ای که مثل خود آقای آرش که تو زندگی قبلی بد آوردن ، هستن که همچین همسری رو میخوان و می پسندن .به نظر من مردی که یک بار ازدواج کرده باشه و خصوصیات مثبت داشته باشه بهتر از یه پسر مجرده که هیچی بارش نیست و مجرد بودن بشه امتیازش ! البته بدیهیه که یک پسر مجرد و دارای خصوصیات مثبت بهتر از دو مورد دیگه است این بحثش جداست .خیلی از آقایون هستن ( مثل خانمها ) که واقعا" بد آوردن تو ازدواج و طلاق تنها راه حل مشکلشون بوده اما این دلیل نمیشه بگیم دیگه همسر مناسبی نخواهند داشت و دختر یا زن مطلقه خوبی پیدا نمیشه که باهاشون ازدواج کنه.
آقای آرش اینبار در مورد هم کفو بودن خوب تصمیم گرفتید و اگه در ازدواج قبلی هم همین دقت رو داشتید کار به اینجا نمی کشید .چون یکی از شرایط هم کفو بودن همین هم سطح بودن فرهنگی هست که شما اصلا" رعایت نکردید .اما در مورد شرط سنی چون سن خود شما الان حدود 30 ساله و دیگه یک جوان 18 ساله نیستید به نظر من اگه خانم مناسبی با اختلاف سنی کمتر از 5 سال پیدا کردید صرفا" به خاطر این 5 سال رهاش نکنید چون اختلاف سنی در سنین پایین تر خیلی محسوسه اما در سن شما دیگه خیلی محسوس و مشکل زا نیست چون هر دو از مراحل اولیه جوانی گذشتید و هم تجربه کسب کردید هم پخته تر شدید.البته منظورم این نیست که شما دیگه جوان نیستید نه خیلیها هستن که حتی از شما هم بزرگترن و هنوز مجرد .
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
الان حتی یه خاطره خوش تو ذهنم ازش نمیاد با اینکه حدود پنج ماهه که ازش دورم. گاهی اشک تو چشام سرازیر میشه چون با خودم میگم 10 سال از جونیمو به پای چه کسی ریختم
سلام اقا ارش
نمی دونم تاپیک من رو خوندی یانه
میگی 10سال از جونیتو پای چه کسی ریختی
این جمله را من هم یک ماه پیش میزدم که 10 سال از عمرم را فنا کردم (این را هم در نظر داشته باش که شما مردی من زن- مسلما برای یک زن سخت تر هست)
ولی الان که یه کمی زمان گذشته اعتقاد دام نه 10 سال عمرم را به پای اون نریختم تمام سعیم را کردم تا زندگی ام را حفظ کنم به خاطر
1-خودم : چون زندگی بود که می خواستم
2-دخترم:چون من مسئول به دنیا اوردنش هستم
3-شوهرم:چون دوستش داشتم و هنوز دارم
.
.
وقتی می بینیم چقدر راحت بعد از گذشت 5سال میگی هیچ خاطره خوبی ازش یادت نمیاد دلم درد میگیره
به هرحال مردها ذاتا شبیه هم هستند یعنی شوهر من هم الان مرا کامل از یاد برده
شوهرم اعتیاد داره اون باعث شد زندگی به اینجا برسه
میدونی به چندتا مشاوره رفتم همشون گفتند برگشتن به اون زندگی سوختن توی اتیش هست اگه میتونی تحمل کنی برگرد
گفتند شوهرت تا نخواد نمی تونی ترکش بدی و با شناختی که من ازش دارم اراده راسخی توش ندیدم
با این همه که هم خانواده اون اصرار به جدایی دارند و هم خانواده من
من دوستش دارم
می دونی وقتی به مشاور این را گفتم چی گفت
گفت خانم شما معتاد هستی معتاد به شوهرت تا خودت نخواهی هم نمی تونی از این وضعیت نجات پیدا کنی
شوهرت با اطمینان کامل که هرکاری کنه شما ترکش نمی کنی توی زندگی می تازونه
اینقدر نگو مشاوره قبل از ازدواج رفتم خودم را ساختم اینقدر عجول نباش فکر میکنی اگر کمی صبر کنی چه چیزی را از دست میدهی؟