RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
دوست خوبم خانم شما احساس سرخوردگی یا مورد سو استفاده قرار گرفتن رو داره احساس میکنه شم ایشو ن رو فقط برای س ک س میخواین و بس و این رو مترادف برده جنسی میدونه
از طرفی هم احتمالا خانوادش از این قضیه خبر دار شدن و محکومش کردن (شایدم تحقیر )و تهدیدش کردن که از این به بعد رویه ات رو عوض کن وگرنه.......!!!
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
دوست عزیز
مشکل شما اینه که اصلا به همسرتون فرصت نمی دین تا با مشکلاتی که بوجود اومده کنار بیاد
عجولید و می خواهید یک شبه همسرتون بشه مثه شب اول عقدتون
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
و البته مشکل دیگه شما نداشتن هماهنگی و تفاهم در نوع و تعداد روابطه
در کل از نظر شهوت با هم تفاهم ندارین امگار ایشون میل جنسیشون کمه!!هر ادمی یه طور افریده شده
البه راه حل این مشکل زیاده اگر مشکل رو درست حدس زده باشم!!!
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hasti3
امیررضا من نمی دونم چرا اینقدر مقاومت می کنی
چرا هر چی همسرت می گه فعلا گوش نمی کنی چه دلیلی داشت موضوع لباسها رو به پدر یا مادرت بگی خودت براش می بردی بدون هیچ جار و جنجالی
تو که اومدی اینجا نظر خواهی می کنی پس چرا عمی نمی کنی؟
حرف اکثر بچه ها اینه که با همسرت سرد برخورد نکن فقط هر وقت و هر جا که اون می گه ببینش تو همون چند لحظه ای که با هم هستید باهاش گرم باش
برای دیدنش وقتی راضی نیست بهش اصرار نکن بگو من دلم برات تنگ شده ولی هر وقت تو بگی میام و هر جا تو بخوای
به نظرم تو با این رفتارات و گیر دادنات رو اعصابشی وقتی کاری رو ازت می خواد براش انجام بده لازم نیست که پدر و مادر خودت یا اون در جریان باشن
هستي خانم حالا دليل نميشه چون امیررضامقصر بوده بياد و همش منت بكشه،اينجوري مياد ابروش رو برداره ميزنه كورش ميكنه.
مياد مشكل اصلي رو حل كنه خانم متوقع ميشه و سوء استفاده ميكنه.
اگه خانم گفت حوصله ندارم ببينمت نيازي نيست چيز اضافه بگي،فقط بگو باشه هر وقت حوصله داشتي همديگرو ميبينيم،ديگه به حرف اضافه بر سازمان نيازي نيست،
مشكل ازجاي ديگست با منت كشيدن و دلبري كردن حل نميشه،
ذهنيت اين خانم نسبت به امیررضا به خاطر اون مسئله خراب شده،
الان فكر اون خانم مسموم شده بنابر اين بايد دنبال يه راه حل اساسي بود،
بانو آني كه گفتند،بهترين راه مراجعه به روانشناسه،
از طرفي امیررضا جان شما هم فردا صحبت جدي رو داشته باش بعدش قضيه رو كاملا منطقي بررسي كنيد با هم،
اگر ديدي نميتوني گذشته رو از ذهنش پاك كني براي پس فردا به يه روانشناس خوب مراجعه كن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bloom
سلام
دوست عزیز اینجور که من از حرفاتون متوجه شدم یکی دیگه از دلایل دلخوری همسرتون اینه که شما همه چیزو به پدر مادرتون می گید
درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بلوم جان اين دلخوري از صفحههاي اول داره مطرح ميشه ولي من به شخصه هيچ دخالتي از خانوادهي امیررضا متوجه نميشم.
امیررضا جان نتايج لحظه به لحظه رو براي ما هم بگو.
شاد باشي
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
m_d من که نگفتم همش منت کشی کنه فقط چند روز با ملایمت و طبق نظر اون رفتار کنه
اصلا منت کشی کا رو خراب تر می کنه من چون خودم شبیه این مشکل رو داشتم می فهمم که همسر اقا امیررضا چه وضعی داره تو این وضعیت نه باید سرد رفتار کنه نه خیلی اصرار کنه
فقط با ملایمت رفتار کنه و رو چیزی با فشاری نکنه در ضمن گفتن دلم برات تنگ شده حرف اضافه بر سازمانی نیست..
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط M_d
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bloom
سلام
دوست عزیز اینجور که من از حرفاتون متوجه شدم یکی دیگه از دلایل دلخوری همسرتون اینه که شما همه چیزو به پدر مادرتون می گید
درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بلوم جان اين دلخوري از صفحههاي اول داره مطرح ميشه ولي من به شخصه هيچ دخالتي از خانوادهي امیررضا متوجه نميشم.
امیررضاجان نتايج لحظه به لحظه رو براي ما هم بگو.
شاد باشي
درسته منم دخالتی از طرف خانواده نمی بینم ولی فکر می کنم این وسط بی سیاستی آقا امیررضاباعث شده دید همسرش نسبت به خاوندادش بد بشه
آقای M_dعزیز
همسر آقا امیررضا داره زیاده روی می کنه منم اینو قبول دارم ولی این رفتار بازتاب اصرار های پی در پی آقا امیررضا
برادر خوبم امیررضا عزیز خانومتون شما رو دوست داره فقط بهش فرصت بدین برگرده به زندگی همین
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
آقا امیررضا اولین اشکال شما این بوده که توی عقد این همه به هم نزدیک شدید من توصیه میکنم کمی آروم باشید حداکثر روزی یکبار به خانمتون زنگ بزنید و احوالش رو بپرسید ضمنا بهش رک بگید اشتباه کردید که اینقدر جلو رفتید و شرایط دوران عقد رو رعایت نکردید در هر صورت شما هم مایل به ادامه ارتباط جنسی تا زمان عروسی نیستید بهتره هرچند روز یکدفعه یا مثلا شب جمعه حضوری برین اونجا یکساعتی بمونید ایشون رو ببینیدو برگردید اجازه بدین زمان مشکلتون رو حل کنه و به قول معروف نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی نه زیادروی در ابراز احساسات و نه سردی هیچکدوم درست نیست الان اگر سرد برخورد کنید خانمتون یقین پیدا میکنه فقط به خاطر میل جنسی دوسش دارین و برای یک زن هیچی بدتر از این نیست که احساس کنه به صورت ابزار ازش استفاده میشه و خانم شما به این حس رسیده پس بهش ثابت کنید اینطوری نیست
اگر کمی سیاست داشته باشید راحت میتونی دوباره به دستش بیاری
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
امیررضاعزيز
خيلي دوست دارم از صفحه 6 تاپيك همه ي پستها را به دقت بخوانيد و در يك نتيجه گيري كلي اعلام كنيد كه چه نتيجه اي گرفته ايد و چه تصميمي براي آينده داريد كه حداقل ما دوستان يك جمع بندي تا به اينجاي ماجرا داشته باشيم و بعد به بحث ادامه دهيم
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط cg art
پشت تلفن میگه "زر مفت میزنه" من ناراحت نشدم تا اینکه امروز تو دانشگاه دیدمش و ازش پرسیدم, اون خیلی راحت گفت "آره بابام داشت ناهار میخورد, من جلو همه گفتم بابا قطع کن, این الان 1 ساعت زر مفت میزنه" ....
\پسر خوب سعی کن منظورت رو به بهترین شکل و با کوتاهترین جملات برسونی که به خودش اجازه نده اینطوری بهت بگه.
کم باهاش حرف بزن بذار بیشتر فکر کنه در حد نیاز باهاش صحبت کن
حرفات رو بزن اما کوتاه .حرفاش رو گوش کن و جواب بده اما کوتاه.
به اندازه بهش محبت کن.
به اندازه بهش سر بزن.
به اندازه بهش نزدیک شو.
نگران نباش الان که ریشه یابی کردی مشکلت رو زودتر به نتیجه میرسی.
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
دوستان عزیز از همتون ممنونم.:72:
حالا گوش کنید ببینید چی شد :
امروز دانشگاه همو دیدم ! باهش مستقیم راجع به رابطه جنسی حرف زدم ! اون گفت آره همینه ولی خیلی چیزای دیگه هم هست. ازش خواستم باهم پیش روانشناس بالینی بریم اون قبول نکرد. حتی من گفتم خودم میرم بهتره که تو هم بیای گفت تو برو گمشو کثافت.
نمیدونم این دو تا کلمه چرا من رو الان متنفر کرده !!!!!!!
اولین باره که این حس به هم دست میده. بچه ها من واقعا عوض شدم ! دیگه دوسش ندارم ! من خیلی کارا به خاطرش کردم ! تو دانشگاه تو یه کلاس بودیم گفت برو گمشو بیرون نمیخوام ریختتو ببینم. خداییش خیلی خوب حرف زدم ! کلی صحبت کردم و اون فحش میداد. منم قاطی کردم و هر چی که خواستم گفتم ! بهش گفتم تو اگه وجود و عرضشو داری برو تقاضای طلاق بده ! آدم این حرفا نیستی ! برو گمشو اینکارو بکن ! تمام لباسایی که واست خریدم با تمام طلا و .... رو باید بعد از ظهر بفرستی ! اینا رو 5 بار تکرار کردم اونم گفت باشه.
زنگ زدم به باباش و دوباره اینا رو گفتم ! خیلی تعجب کردم ! آخه پدرش پای تلفن به دست و پام افتاده بود ! خودم باورم نمیشد اینقدر محکم شدم !!!!!
خوشحال شدم, آره خوشحال شدم که شستمشون گذاشتمشون کنار. به باباش گفتم یا آخر هفته میاد خونمون یا درخواست طلاق بده ! تازه من طلاقش نمیدم.
همه چی به هم ریخت این زن زندگی نیست !
محمد جان تازه میفهم چی میگفتی !