-
RE: خیلی تنهام
سلام
ولی با این اوضاعی که پیش اومده و شکر آبی که بین تو و همسرت شده، فکر نمی کنی اولین برداشت همسرت از نوشتن نامه کتبی و نه رودررو مطرح کردن مساله، بی احترامی به اون باشه؟ مردها رودرروئی رو بیش از همه چیز می پسندند. شاید اگر در اولین برخورد اینکار رو می کردی مفید بود اما الان با این کشمکش ها نه. باهاش رودررو صحبت کن. تو یک زنی و اون مرد و از اول خلقت تا حالا همیشه زنها تونسته اند که حرفهاشون رو به مردهاشون با زبان ملایم و نرم و بدور از سوءتفاهم بگن.
بهش بگو و برای اینکه از بابت سوءتفاهم هم خیالت راحت بشه، ازش مشورت بخواه. اینطوری هم قضیه رو گفتی و هم سوءتفاهم فعلی رو مطرح کردی و هم به همسرت احترام گذاشتی و هم شاید اون راهکار بهتری از آنچه تو متصوری پیشنهاد کنه.
من بعنوان یک مرد ترجیح می دم که زنم رودررو و کاملا زنانه برام توضیح بده مشکلش رو، مخصوص مشکلی که یکسری باهاش سوءتفاهم داشته باشیم.
تو الان قربانی نگفتن خودتی. اول بگو و وضعیت خودت رو با همسرت مستحکم کن ، سپس با کمک همدیگه و سایرین ، مشکل اصلی رو حل کنین. الان دوطرف ضرر علیه توست.
روزهاتون مبارک
-
RE: خیلی تنهام
سلام مهسا جان من تازه واردم و امروز زندگي نامه شما را خوندم و خيلي خوشحال شدم از اينكه چقدر عاشق هم و پايبند عشق پاكتون هستيد مهسا جان از قديم گفتن اگه ادم چيزي را با دست رنج خودش به دست بياره خيلي ارزشمند و لذتش بيشتره . درسته زندگي سختي داريد ولي لذت زندگيتان را كاملا احساس ميكنم اما به نظر بنده پدر را ببخش ( چون اون هم خير و صلاح تو را ميخواسته دوست داشته بچه اش به بالاترين مراتب برسه و ارزوي هر پدر مادري هست اما اون عشق اميد و تو را تا اين حد نميدونسته ) و بقيه زندگيتون را با اونا سپري كن چون وقتي بچه بياري زندگيت از ايني هم كه هست سخت تر ميشه چون ديگه نمي توني سر كار بري يا اگه هم بري يه كمي از حقوقت صرف خرج بچه و مهد كودك بچه ميشه و چيزي برات نميمونه در ضمن تا پدر مادر هستند بايد قدرشان را دانست ( امروز كه در پيش تو ام مرحمتي كن فردا كه شوم خاك چه سود اشك ندامت ) . در مورد داداشت هم به مامانت بگو اون را در جريان بزاره كه تو به خاطر اميد چه مشكلاتي را تحمل كردي و اميد برات چقدر عزيزه در اخر مواظب ني ني كوچولوت باش موفق باشي
-
RE: خیلی تنهام
مرسی عزیزان، همین کار رو کردم و با امید صحبت کردم، اول خیلی ناراحت شد ولی بعد ازم معذرت خواست که زود برداشت کرده البته خود من باعث شدم که اون زود برداشت کنه!! امید میگه چون برادرت بزرگتره من حاضرم که بریم دیدنش اما من دوست ندارم جایی باشم که به امید بی احترامی بشه، جالب اینجاست از وقتی که موضوع منو امید پیش اومد این برادر گرامی من عزیز پدرم شد، همونی که هر وقت حرفش تو خونه میومد پدرم داد و هوار راه می انداخت!
به مادرم هم گفتم که با براردم صحبت کنه اما متاسفانه ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ در مورد برادرم صدق می کنه..
پاییز خزان مهربان من دیگه احساس بدی نسبت به پدرم ندارم، فکر می کنم بخشیدمش نمی دونم! به هر حال اونا از شنیدن اینکه دارن نوه دار میشن خیلی خوشحالن. من هم خوشحالم .
-
RE: خیلی تنهام
چقدر خوشحال شدم روزن عزیزم. خیلی زیاد.
قدر شوهر و زندگیتو بدون. می دونی روزن جان از نظر من زندگی زناشویی موفقه که هیچ کدوم از زوجین نذارن هیچ عامل ویروسی وارد زندگیشون بشه. اون عامل هر چیزی می تونه باشه. خانواده دوست کار بعضی مسائل و ...
مطمئنا شوهرت خیلی خیلی مهم تر از برادرته. زندگیتو دو دستی بچسب و نذار هیچ ویروسی وارد بشه. من حتی بهت پیشنهاد می کنم اگه فکر می کنی ذره ای از کمک های خانوادت ممکنه فرداها توی زندگیت تاثیر منفی بذاره و کلبه زیبای دونفرتون رو خراب کنه به هیچ عنوان نذار اون کمک ها وارد زندگی قشنگت بشه.
خیی خیلی برات خوشحالم . خیلی مواظبه خودت و زندگی و نی نی گوچولوی ماهت باش. :72:
-
RE: خیلی تنهام
روزن عزیزم الهی قربون اون دل مهربونت برم، آفرین بزرگوار حتما این کار رو بکنید.
خصوصا اینکه سال داره نو می شه و خداوند هم یه هدیه بزرگ براتون داره. بهتره شما هم به خاطره این هدیه خدا جون پدرتون رو ببخشید و کینه ها رو کنار بگذارید. منم خیلی خوشحالم ماشالله به این کوچولوی خوش قدم.
-
RE: خیلی تنهام
مرسی بچه ها.
نازنین خانم درست می گید من حواسم به ویروسهای خارجی هست اما بعضی مواقع این ویروسها رو خودمون منتقل می کنیم. الان که دارم اینجا می نویسم احساس ضعف و خستگی شدیدی می کنم، نمی دونم چرا امید انقدر زود رنج شده، از بس این چند وقته نازش رو کشیدم دارم کم میارم، اما وقتی خودم بخوام یکم ناز کنم فقط برای 30 ثانیه تحمل می کنه!
شاید اگه این مسائل در عرض یک سال اتفاق بیفته اصلا به حساب نیاد اما اگه در عرض دو هفته هزار بار مجبور باشی ناز یه نفر رو بکشی اون هم برای مسائل پیش پا افتاده چه حسی به آدم دست میده؟؟ احساس ناتوانی و ضعف!
آخه شما بگید این هم شد دلیل ناراحتی، امشب بهش گفتم فردا که چهارشنبه سوریه زودتر بیا خونه من هم بیمارستان نمیرم، گفت واسه چی گفتم بیا از روی آتیش بپریم و بیشتر با هم باشیم، بعد یه دفعه گفت دیگه با من حرف نزن، گفتم چرا؟ گفت اگه من بتونم زود بیام زود میام چرا منو تحت فشار میزاری (باور کنید عینا همین جمله ها بینمون رد و بدل شد و لحن صحبت من هم خیلی دوستانه بود و فقط و فقط هم یکبار ازش تقاضا کردم)، گفتم ای بابا امید چرا انقدر زود ناراحت میشی، بعد گفت چرا انقدر بی ادب شدی به من می گی «ای بابا»!!!!! نمیدونید این چند وقته هر ذوق و شوقی که من داشتم رو با یه چیزی تبدیل به عزا کرده، نمیخواستم چهارشنبه سوری هم خراب بشه برای همین فقط به حرفاش گوش می کردم گفتم شاید به این احتیاج داره که خالی بشه و بزار حرفاش رو بزنه اما انقدر گفت و گفت و گفت و گفت ..... آخر سر بهش گفتم انقدر خودتو اذیت نکن، بهتر نیست یه جور دیگه به قضیه نگاه کنی، یه جور خوب؟ بعد گفت نه اگه طرفم تو نبودی می تونستم!!!!! از امید انتظار ندارم که اینطوری بخواد اذیتم کنه، هیچی به روش نیوردم، بعد شروع کرد به حرف زدن، البته همه اش حالت کنایه داشت، من هم یا چیزی نمی گفتم یا با عزیزم و قربون صدقه رفتن سعی می کردم آرومش کنم، دیدم هی داره بدتر میشه دیگه تصمیم گرفتم چیزی نگم همینطوری ساکت نشستم، بعد آخرین حرفش میدونید چی بود؟ گفت مهسا میشه ساکت باشی من میخوام بخوابم لطفا هیچ حرفی نزن!!! در صورتی که من 15 دقیقه ای بود که هیچ حرفی باهاش نمی زدم!!! احساس تنهایی بدی دارم، امید خیلی داره عوض میشه، نمی دونم کجای کارم اشتباه بوده!!!
-
RE: خیلی تنهام
روزن عزيز شما عاقل تر از اوني هستي كه نياز باشه ما بخوايم حرفي بزنيم اما بهتره يه مدت قربون صدقه هات رو كمتر كني نذار عادت كنه كه اون ناز باشه و شما نياز! اصلا قشنگ نيست از نظر رفتاري جاي زن و مرد عوض بشه.
-
RE: خیلی تنهام
مهسا جان تو يه كتابي خوندم كه مردا گاهي دوست دارن تو خودشون باشن و هيچ كس باهاش كاري نداشته باشه به اصطلاح درون غار خود فرو ميرن خوب براي يه مدت زياد كارش نداشته باش ببين چي ميشه در ضمن من با دوستمون هم عقيده ام زياد نازش را نكش چون اگه عادت كنه و بعد ا نازش را نكشي ناراحت ميشه مخصوصا كه اگه بچه بياري كارت زياد ميشه و نمي توني زياد نازش را بكشي
-
RE: خیلی تنهام
بنظر من اون قضیه برادرتون موجبات بهم ریختگی امید رو فراهم کرده ،ضمن اینکه به هر حال شما شرایط خاصی دارید که حمایت بیشتری رو میطلبه که نسبت بهم داشته باشید.
درضمن مطمئن باش این صبر و حوصله و دریادلی ای ( که واقعا قابل تحسین هست) که بخرج میدی ،بزرگترین کمک رو به عمیق تر کردن رابطون میکنه.
-
RE: خیلی تنهام
خدا رو فراموش نکن.اون با شماست ولی شما با اون نیستی.برو با خدا باش و پادشاهی کن.
اول و آخر یار.