شاد عزیز دوست گرامی چرا این کارا رو می کنی چرا خودتو تخلیه نمی کنی چرا می خوای همه ی فشارا رو به تنهایی تحمل کنی؟!!!!! خب به هیشکی نمی خوای بگی نگو اینجا که مجازیه
من مطمئنم وقتی روزن اینجوری میگه.....
نمایش نسخه قابل چاپ
شاد عزیز دوست گرامی چرا این کارا رو می کنی چرا خودتو تخلیه نمی کنی چرا می خوای همه ی فشارا رو به تنهایی تحمل کنی؟!!!!! خب به هیشکی نمی خوای بگی نگو اینجا که مجازیه
من مطمئنم وقتی روزن اینجوری میگه.....
ممنونم ....
سورنای عزیز فعلا امکان مسافرت برام نیست، برای اینکه امتحانهای دانشگاهم هست، البته استادام اصلا انتظار ندارن که کار ارائه بدم اما من اصلا از نمره الکی گرفتن خوشم نمیاد، برای همین خودم رو درگیر پروژه هام کردم، یک ماه هم بیشتر به کنکور ارشد وقت نمونده و من هیچ چیزی نخوندم میخوام برای ارشد هم بخونم. اینطوری ذهنم فقط روی درسهام هست اما شبها که میخوام بخوام همه چی به سمتم حجوم میاره...
:72:
فاطیمای عزیزم ممنون، من واقعا به دوستی شما دوستان خوبم اطمینان دارم، اما نمیدونم باید چی بگم، توانایی صحبت کردن رو ندارم، توانایی جمع و جور کردن ذهنم رو ندارم... باید یه کم زمان بگذره. بازم ممنونم عزیزم
:72:
پونه عزیزم، باور کن بحث مجازی و حقیقی نیست، شاید یکی از دلایل نگفتنم اینه که نمی خوام چیزی رو باور کنم، میخوام همه چیز عادی به نظر برسه...
:72:
روزن جان، عزیزم، سرم داد بزن باور کن ناراحت نمیشم، شاید به داد تو احتیاج داشته باشم، شاید باید یکی بیاد محکم بزنه در گوشم، پس این کار رو بکن، شاید بزرگترین کمک باشه..
:72:
برام دعا کنید....
:72:
سلام
شاد عزیز آدرس این جنگلتون رو به من هم بدید
احتیاج دارم...
تا کی با همه رو راست باشم؟ ولی درک نشم اگر هم کسی تونسته باشه منو درک کنه برای مدت کوتاهی بوده و بعدش ...
آخه بهت چی بگم دختر؟ !!!نقل قول:
روزن جان، عزیزم، سرم داد بزن باور کن ناراحت نمیشم، شاید به داد تو احتیاج داشته باشم، شاید باید یکی بیاد محکم بزنه در گوشم، پس این کار رو بکن، شاید بزرگترین کمک باشه..
:47:
عزیزم هنوز پیداش نکردم، اگه پیدا شد چشم البته اگه اونجا دسترسی به کامپیوتر داشتم :Dنقل قول:
نوشته اصلی توسط lمریم
ولی نه جدی اگه رفتم حتما آدرس میدم...
مریم عزیز، یه چیزی بهت پیشنهاد می کنم برای اینکه راحت تر زندگی کنی، توی زندگیت کاری رو بکن که قلبت و خدا رو راضی کنه، اینطوری از کسی جز خودت توقع نخواهی داشت، چه اهمیتی داره که کسی درکمون نکنه؟ چه اهمیتی داره که تنهامون بذارن و ... مهم یه چیز دیگه اس ...
:72:
اگر يك ديوار كوتاه باشه چه كسي بدش مي ياد كه از اون ديوار بپره؟! صبوري كردن و گذشت خوبه اما نه تا اندازه اي كه يك ديوار كوتاه فرض بشي.
شاد عزيز
تو اينقدر فهميده و باهوشي كه تا به حال جرأت نكردم كه بهت در مورد زندگيت پيشنهادي بدم اما هميشه جريان زندگيتو دنبال كردم.
گاهي اوقات تغيير رويه نه تنها مضر نيست بلكه مي تونه نتايج مثبت چشمگيري به همراه داشته باشه.
امتحان هر چيزي توي زندگي مجاني يه. مي توني امتحان كني.
شادی مهربون شما درست میگینقل قول:
نوشته اصلی توسط shad
من هم همیشه سعی کردم که اینطور که شما میگی باشم وخدارو شکر تاحالا به کسی در این مورد که چرا منو درک نکردی اعتراضی نکردم و نخواهم کرد
فقط میدونی آدم بعضی وقتا از بعضی اشخاص یه کم انتظار بیشتری داره،ولی خوب آدما در شرایط خودشونو نشون میدن...
آره عزیزم ،حالا که خوب فکر میکنم میبینم چه اهمیتی داره....:72:
مواظب خودت باش:72:
دانه عزیزم ممنونم :72: اما من الان چاره ای جز صبر ندارم، یا باید صبر کنم، یا باید داد بزنم، یا باید ....نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
نمیخواستم یا نمیتونستم بنویسم .... بعد از به هوش اومدنم تا الان فقط یک بار همسرم رو دیدم! منو ترک کرده ... به نظر شما چی کار باید کرد؟
:72:
درسته عزیزم، بعضی وقتها روی بعضی از افراد حساب دیگه ای باز می کنیم، یه طور دیگه بهشون نگاه می کنیم، در واقع فکر می کنیم که اونها خود ما هستن... من هم در مورد همسرم همین فکر رو می کردم. اما همیشه اون طور که آدم دوست داره و انتظار داره نیست، هیچ وقت مثل این روزها محتاج همسرم نبودم!! اما نبود، نیست! چی کار می تونم بکنم؟ این قضیه درس بزرگی بهم داد و اون هم این بود که غیر از خودم از هیچ کسی توقع نداشته باشم، من همسرم رو دوست دارم، حتی الان هم بهش حق میدم، خیلی سخته که بخوای با کسی زندگی کنی که معلوم نیست تا کی همراهته! من هم نمیخوام اون عذاب بکشه، دوست ندارم به خاطر این کارش عذاب وجدان داشته باشه، اما باز هم اون رو از خدا میخوام، شاید خدا بهم برش گردونه...نقل قول:
نوشته اصلی توسط lمریم
:72:
سلام شاد مهربونم ولی روزن جان میگفتن تو دوران بیماری همیشه همسرتون کنارتون بودن و خیلی دلواپسو نگران . چطور که الان خدارو شکر به خیر گذشته سراغی ازت نمیگیره . عزیزم شما برو سراغش علتشو جویا شو باهاش حرف بزن حتی اگه فکر میکنی دلیلش موجه باشه ولی بازم تنهاش نزار شاید اون الان تحت تأثیر حرف دیگران باشه شاید منتظره عکس العمل از جانب شما باشه . یه کاری بکن گلم بلاتکلیفی خیلی عذاب آوره ، نمیگم با عجله تکلیفه خودتو روشن کن ولی منتظره معجزه هم نباش باید خودت حرکت رو شروع کنی .
از همه مهمتر مراقب سلامتیت هم باش . بعد از برگشت شما دوست عزیز ما همه به خودمون امیدوار شدیم که هنوزم پیش خدا آبرو داریم حالا نوبت شماست تا محافظ این نعمته الهی باشی. موفق باشی خانمی.
دوستت دارم گلم.