-
آقا رضا شما با این همه اختلاف فرهنگی و سنی و خانوادگی انتخابتونو کردین.و از این مشکلات حالا حالا هم خواهیم داشت. ازدواج باید هردو نفر با شناخته کامل از همدیگه و با عشق و احساس مسئولیت و آگاهیه هردو نفر باشه. شما از ظاهر ایشون خوشتون اومده و نامزد شما هم احتمالا با فشار خانواده. اینها واقعا دلیل خیلی قوی نیستن که دو نفر و کنار هم بزارن. به هرحال به ایشون جذب شودین.دوران نامزدی هم دوران شناختنها و سبک سنگین کردنه.امیدوارم قبل از اینکه هردو زندگی مشترک آغاز کنین و بچه دار بشین با احساس مسئولیت بیشتری به این تفاوتهاتون نگاه کنین.
-
سلام آقا رضا
امروز تاپیک شما رو خوندم و فکرم مشغول شده
راستش من کوچیک تر از اونیم که بخوام راهنمایی کنم
من 20 سالمه و تو دوران عقد هستم،من خودم خیلی حساسم و اصلا انتقاد پذیر نیستم ،یوقتی شوهرم یه چیز کوچیک میگه یا انتقادی میکنه ممکنه ناراحت بشم و وقتی هم بخوره تو ذوقم میشم کوه یخ،سکوت میکنم،یعنی اصلا حرفم نمیاد،همون موقعش هم که ساکتم از کارم پشیمونم ولی واقعا حرفم نمیاد ،فکر میکنم این بخاطر سنم هست شاید سنم بالاتر بره بهتر بشم البته اینم بگم که اگر کسی بهم انتقاد کنه شاید ناراحت بشم و بخوره تو ذوقم اما پیش خودم تنهایی راجعبش فکر میکنم
اینارو گفتم تا منی که همسن و سال خانومتون هستم رو ببینید،تمام پست های شما رو خوندم و متوجه شدم خانومتون چطوری هستن اما من برداشتی که از خانومتون کردم اینه که:
به نظر من خانوم شما شاید جلوی انتقاد شما مقاومت کنه اما مطمین باشید تو تنهایی خودش فکر میکنه به حرف شما ،نشونشم اینه که حتی شده برای چند روز رعایت میکنه حتی برای لباساش از شما نظر میخواد که باب میلتون هست یا نه اما به نظر من خانومتون رو تحریک میکنن و خیلی تحت تاثیر حرف دیگرانن.
خب مسلما شاید خانومتون لوس باشن اما دو حالت وجود داره یا خانومتون بعد از مدتی یا چند سال یا برید سر خونه زندگیتون خوب بشن شایدم خوب نشن
الان شما باید با خودتون کلی فکر کنید ، سبک سنگین کنید که ااین زندگی رو میخواید یا نه؟ اول باید تکلیفتون با خودتون مشخص بشه .اصلا دوستش دارید یا نه؟ چون تو حرفاتون از علاقه ،زیاد حرفی نزدید ، یا اصلا خانومتون بهتون ابراز علاقه کرده؟
الانم که 17 روزه از هم خبر ندارید ممکنه خانومتون دلش براتون تنگ شده باشه و بخواد بهتون زنگ بزنه اما اونم مثل شما فکر کنه ،که منم کوتاه نمیام بذار خودش بهم زنگ بزنه یا دیگران بهش اجازه نمیدن زنگ بزنه و یا اینکه اصلا براش مهم نیست، این برنمیگرده به شناخت شما که ببینید کدوم حالت درست تره.
17 روز کم نیست ،اینکه یه زن و شوهر کامل از هم بی خبر باشن اگر بخاطر بی تفاوتی یا مهم نبودن شما بهتون زنگ نزده که تکلیف مشخصه اما اگر دلتنگه و دیگران اجازه این کار رو بهش نمیدن باز معلومه که شما براش مهم هستید
امیدوارم هرچه زودتر مشکلتون حل بشه و با خبر های خوش بیاید اینجا
-
من خیلی دیده بودم که آقایون در مقابل زیبایی یه خانم،عنان از کف میدن و دیگه توجهی به اختلاف عقیدتی و فرهنگی و...نمی کنن.و این مساله خیلی هم ربطی به سن و سال نداره و من هم آقای بیست ساله دیدم هم آفای سی و چند ساله که صرفا به خاطر زیبایی یه خانم چشمش رو روی خیلی از تفاوتهای اساسی بسته ولی بعدا همین تفاوتها باعث مشکلات بزرگی واسشون شده که متاسفانه در مورد آقا رضا هم همین قضیه صادقه.
خانمها هم ذاتا تمایل به خودنمایی دارن و اینکه دوس دارن دیگران از زیبایی و جمال و کمالشون تعریف کنن که در مورد خانمهای مختلف، شدت و ضعفش متفاوته ولی احتمالا در مورد همسر شما این مساله به مرحله نارسیستی (خودشیفتگی) رسیده که شعار خودشیفته ها هم اینه: I love me و همسر شما هم احتمالا همین رو بارها با رفتار و گفتارش به شما ثابت کرده.
همسر شما با داشتن یه خونواده حمایتگر که ترسی از طلاق مجدد واسه دخترشون ندارن همچنان به این رفتارها ادامه خواهد داد.
تو وضعیت فعلی،وظیفه شما دادن یه اولتیماتوم به ایشون و خونوادش هست.یعنی اینکه همین فردا با پدرشون تماس میگیرید و یه قرار سه نفره ترتیب میدید (شما و همسرتون و پدر همسرتون)و بهشون میگید خواسته های من اینه و بهتون یه هفته فرصت میدم فکر بکنید اگه دخترتون میتونه خودشو اصلاح بکنه میشم واسش بهترین مرد دنیا اگه هم نمی تونه شمارو به خیر و مارو به سلامت.
موفق باشید دوست عزیز
-
سلام خانوم سوگند و ای تک و پانته دستتون درد نکنه
دوست داشتن من چه فرقی میکنه مهم اینکه دو نفر همدیگرو بخوان.نامزد من خیلی خیلی خود شیفته هستش.یعنی پدر و مادرش خیلی لوس بار اوردنش.حالا من میام یه انتقادی میکنم ازش بد خلقی شروع میشه.میگم چرا اینجوری میکنی میگه درست میشم . دو روز پیش رفته بودم مشاوره گفته بود اس بده ک واسش وقت مشاوره گرفتی بیاد باهاش صحبت کنم.منم پری شب اس دادم بهش با همون مضمون.تا فردا عصر جواب نداد.بعد زنگ زدم بازم ج نداد.اخر سر بابام زنگ زد به باباش ک بیاد از نزدیک حرف بزنیم.منم رفتم باهاش.2 ساعت حرف زد بابام باهاش .
بهش گفت ک خانومتون همچین حرفی زده.خواهرش همچین حرفی زده.ولی پدر خانومم چیزی نگفت.اخر سر گفت ک حرفای دختر منم گوش کنید بعد.من گفتم خانومم قراره با من زندگی کنه اگه مشکلی داره باید با من صحبت کنه.گفتش ک به پدرم ببر حرفای دخترمو گوش بده فردا بعد.
حالا. با مامانم و بابام قرار گذاشتن ک با مامانش بیاد حرفاشونو بزنن
دوستان کسی میدونه اسم و فامیلو چه جوری میشه عوض کرد .اسمی ک موقع ثبت نوشتیم.
-
بابامو مامانمو خواهرم رفتن با مامانو نامزدم حرف زدن.خانوم اونقد حرفای دروغی زده ک وقتی اومدن خونه بهم گفتن مخم صوت کشید.یعنی گفتم این خانوم واقعا قصدش زندگی کردن با منه؟!!!مثلا اونشب ک از خونه داییش اومدیم خونه ما.و گفته بود ک من نمیام خونه شما.اونجا ک منم گفته بودم منم نمیبرم.گفته ک به من گفت زنگ بزن بابات بیاد تکلیفتو روشن کنم.بعد ک من بردم گذاشتم دم درشون.گفته ک به من گفت تو کی هستی برو پی کارت میرم از تو بهترشو میگیرم تو برو خونه بمون. در واقع من همچین حرفیرو نزدم بهش.فقط وقتی دم درشون پیادش کردم گفتم به سلامت.و کلی حرف ک از ابتدای نامزدی تا به حال ریز و درشت همرو گذاشته روش وارونه کرده و گفته بخدا با این کارش خیلی ناراحت شدم.چیکار کنم میخوام زنگ بزنم بهش بگم ک منو تو به هم نمیخوریم واقعا حرصمو در اورده با اینکارش.
-
خب دیگه تکلیف مشخصه رضا جان
فکر میکنی زنی که از شوهرش بد بگه و آبروی شوهرش رو ببره (اونم به ناحق ابرو ببره) به درد زندکی میخوره?
پس فردا تو زندگی حتی اگه خودش هم باعث مشکلی بشه و تو مقصر باشی, همه جا جار میزنه و تورو بد نام میکنه. خانوادشم ازش حمایت میکنند.
من به عنوان یه دوست صلاح تورو توی جدا شدن از این دختر نق نقو میدونم. ایشون هنوز به بلوغ فکری نرسیده و ازدواج براش زوده
-
با سلام
شما یا مسایل پوششی و غیره براتون اصله یا نیست... اگه اصله که سعی کنید همون اصلها رو الان در همسرتون ببینید... منظورم اینه که خانمتون الان هرجوری که هستند همونجور میمونند و زیاد تغییر نخواهند کرد چون خانوادش پشتش اند. الان فکر جدی بکننید بهتره تا فردا برید تو زندگی و ... خاطرات مشترک الان راحتتر فراموش میشه تا بعد... جدی باشید
من کاملا نقطه مقابل همسر شمام... خانوادم پشتم نیستن... خودشون اونقدر مشکل دارن که هیچوقت اونا رو درگیر مسایل خودم نکردم.... همه حرفای شوهرمو گوش دادم از تغییر پوشش و غیره هر چند همیشه نکته ای برای غر زدن داشت و هیچوقت تلاشای من به چشمش نیومدن.... بگذریم
مشکلاتتون رو الان حل کنید... دنیا به آخر نمیرسه... بهتر از اینه که زیر یه سقف باشین و هر روزتون عین جهنم باشه
موفق باشید
برا منم دعا کنید
-
آقا رضا،تصمیم خودت چیه حالا؟
-
قرار شده بعده امتحاناتش بریم مشاوره ببینیم چی میشه .من خودم بهش حرفامو میزنم اگه خواست تغییر کنه ک هیچ.اگه نخواست اونو بخیر و مارو به سلامت.
دیگه از کارای ک کرده خسته شدم .یه ذره حجالتم خوب چیزیه!!رفته طرز خوابیدن با خودشو و حرف زدن و گفته واقعا دیوونه شدم.
-
دوست من بیشتر از اینکه خانومتو تو این چیزا مقصر بدونی اینو قبول کن که ایشون فرهنگ و تربیتش اینجوریه و مقصر خودتون بودین که این چیزا رو قبل عقد بررسی نکردید و بعد عقد هم بعضی از جاها رویه درستی رو در پیش نگرفتید
میخام بگم که قبل از مشاوره رفتن شما هم باید سهم اشتباهاتتو بپذیری و از بالا به پایین به خانومت نگاه نکنی و فقط انتظار نداشته باشی که اون تغییر کنه و خودت بشینی کیفشو ببری و کاری نکنی