-
سلام سحر جان،عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی به جای اینکه تمام فکروذکرت شوهرت باشه یه ذره هم به خودت فکرکن ببین عزیزم اون الان داره زندگيشو میکنه بدون اینکه به فکرتوباشه پس دیگه چه دلیلی داره که اینجوری میکنی به خدا توکل کنو هر چی رو که دوست داری از خدا بخواه واينوبدون که یه خانواده خوبی داری که درهرصورت طرف توهستن پس به خاطر او نام شده سعی کن آروم وصبورباشى که اونا رو ناراحت نکنی فقط باید صبر داشته باشی من باتجربهای که دارم اینو بهت میگم فقط صبور باش. ازخداميخام بهترينارو برات رقم بزنه
-
امروز خاهرم بهم گفت همه قضيه رو ميدونن چرا داري انقد لاپوشوني ميكني مادر پدر برادرام و خاهرم
گفت خيلي افسرده اي از كارات حركاتت اروم شدنت معلومه ، من خيلي دختر اكتيوو شوخي بودم همه از دستم ميخنديدن الانم خيلي سعي كردم بروز ندم
ولي انگار نتونستم
چطوري ميتونم شاد باشم ؟؟؟ چكار كنم صبرم زيادتر شه ؟؟؟
لطفا اگه ميتونيد راهنمايي كنيد
ميخام درس بخونم فكرم متمركز نميشه
اصلا دلم نميخاد مادر پدرم غصه بخورن خيلي رحمم مياد به حالشون
-
حالا ما هر چیم بگیم
تو که کار خودت را می کنی
چی بگیم؟
تو حتی مشکلت را درست توضیح نمی دی. روی یک مسیر تکراری دور می زنی.
خودت هم درست نمی دونی مشکل چیه؟
می گی بهم می گه نیا پیشم
ولی وقتی می رم از همه نظر برخوردش خوبه.
می گی برام همه چیز می خره و خیلی خرجم می کنه
فرداش می نویسی زنگ زدم گفتم پول برای عید بده گفته ندارم
خب ظاهرا همسرت عملا خوب هست و زبونی شما را رد می کنه.
برای من عجیبه که نمی تونی مشکلت را واضح پیدا و بیان کنی.
آیا در یکسال گذشته خونه شما اومده؟ عید و مهمانی و عروسی و مراسم همراه شما بوده؟ آیا رابطه طبیعی دارید؟ مثل زن و شوهرهای دیگه مهمونی و سفر و ...
طبق عرف خانواده تون خرج می کنه برات؟ و خیلی چیزهای دیگه که خودت باید بدونی و بگی.
شما هر چند وقت یه بار می نویسی زنگ زدم گفت دیگه زنگ نزن
خواستم برم گفت نیا
دوست دختر داره و ..... راستش همش تکرار همین حرفهاست.
اصلا تاپیکت پیش نمی ره. اصلا خودت جلو نمی ری.
جلو رفتن الزاما در جهت مورد نظر شما (بهتر شدن رابطه) نه،
بلکه در جهت روشن شدن وضعیت رابطه ...
-
بله دقييييقا همينطوريه بهم ميگه نيا و وقتي ميرم سنگ تموم ميذاره
مياد اينجا برام لباس ميخره همه چيز گرون ترين وسايل مث موبايلو و تبلت و لپ تاپ بهترين غذا و ... حتي برا افراد خانوادم
اينا مربوط به قبل از اين سه ماه قهره
يا تو فيس بوكش نوشته ازدواج كردم عكس ازدواج خودشو گذاشته اخه اينا چه معني ميده
وقني يكماه پيش همو ديديم از نظر موضوع جنسي گفتم كه تا صب بيدار بود و خوبه خوب بود
فرداش هم سنگ تموم گذاشت برا خانوادم
بخدا موندم از طرفي يه رفتارشو ميبينم ميام خوب شم باهاش باز طردم ميكنه اگه نميخاست چرا برام يكماه پيش پول فرستاد رفتم پيشش باهام خوب بود البته معمولي بود
شايد مشكل رواني داره
خودمم نميفهمم مشكل من هميناست الانم كه بعد از ازون موضوع جز ماه قبل كه همو ديديم و حرف زديم نه ز زده نه ج داده هيييييچي كامل كات كرده
الان يكساله كه مشكل ايناست ولي بقيه بارها قهر انقد طولاني نميشد و اس و زنگ ميزد و قربون صدقه هم ميرفت
گيجه گيج شدم بله به شما هم حق ميدم موضوعو نفهمين
چند روز پيش ديدم عكس عروسي رو تو فيس گذاشته دلم نرم شد فك كردم ميخاد همه چيو تموم كنه خوب شه برا همين تقاضاي اون پول لعنتي رو كردم و ج داد ندارم
شما فرموديد به پدرم بگم ايشونم باهاش تماس گرفت و گفت ميام ولي دروغ بود
-
عزیزم من همیشه تاپیک های شمارو دنبال میکنم، برام عجیبه چرا خونواده ت میخوان قضیه ساکت بمونه، خوب وقتی پدرتون تماس گرفتن و ایشون نیومدن دوباره چدی تر باهاشون تماس بگیرن یا اینکه خواهرتون میگن همه میدونن مشکل رو خوب پس چرا کاری نمیکنن، شما میتونید به خونواده همسرتون زنگ بزنید و اصلا پدرتون خیلی چدی ازشون بخوان تکلیف شمارو مشخص کنن، من اصلا نظرات کارشناسی و دقیق رو نمیدونم ولی واقعا ناراحت میشم که همه در مورد شما انقدر بیخیال دارن برخورد میکنن، اصلا راحت نگیر قضیه رو، شما تو این سن هم داره عمرت با افسردگی و ناراحتی میگذره هم اینکه واقعا شرایط اذیت کننده ایه،الان شما باید تکلیف زندگیتون کاملا مشخص بود و در راستای اون کاراتون رو انجام میدادین،
من اگه جای شما بودم به کل خونواده م اعتراض میکردم که چرا بفکر من نیستین، مگه با ازدواجتون مخالف بودن که همه الان پا پس کشیدن!!!!
-
سلام سحر خانوم
یه حدس بر اساس تجربه یکی از خویشاوندانم میزنم شاید غلطه.
ایا شما میدونی دقیقا کار همسرت چی هست؟ یعنی میدونی کجا کار میکنه؟
ببین عزیزم یکی از فامیلای من پسره بخاطر دوستش گول خورده وارد شرکت هرمی شده بود. اینقد مجابش کرده بودن که حدودا سه ماه نیومده بود خونه. امکان زنگ زدن بهش وجود نداشت و
پیامم نمی تونست خلاصه همه جوره تحت کنترل بود. یه وقتایی بهش اجازه بیرون رفتن میدادن. خلاصه شرایطش خییلی سخت شده بود. از خانواده فامیل کنده بودنش. هیچی رو هم
نمی گفت همش میگفت تو یه شرکتی هست که ... ولی بعدها که توش گرفتار شد با هزار جور زحمت تونست از اونجا فرار کنه اونم بعد سه چهار ماه. شرایطش مبهم بود.
گفتم نکنه همسر شما هم گیر همچین ادمایی افتاده باشه و از اونجا که میگین زود میخاست به همه چی برسه اینطوری شده باشه.
مطمئنی که کاشان هست یا اینکه هر وقت خیلی مجبور شد بری پیشش قبلش هماهنگ میکنه میاد.
عزیزم راجع به کارش یه خورده دقیقتر شو.
موفق باشید:72:
البته همه اینها یه حدس بود چون شرایطی که گفتی رو قبلا شنیده بودم.
-
همه خانواده با ازدواجم موافق بودن حتي راغب تر از من و خيلي همسرمو دوست داشتن
پدرم دوبار بهشون زنگ زدن ميگن نيستم كاشان رفتم بندر عباس ولي ميدونم دروغ ميگه واقعا نميدونم چطوري روش ميشه چون پدرم خيلي
در حقشون محبت كردن به جرات ميتونم بگم بيشتر از پدر مادر خودش پدرم بهش محبت كردنو تو مشكلات دستشو گرفتن يا برادر بزرگم همينطور
ديگه خانوادم چكار كنن
همه خانواده ازين اتفاقات ناراحتن و البته شوكه شدن اخه اون ادم خوبي بود نميدونم واقعا اين دوستاش كي هستن و چيكار ميكنن
:72:
بله پرواز عزيز من در مورد كارايي كه ميكنه هيچ اطلاعي ندارم مخم هنگ كرده ، پارسال بمن ميگفت تا خودم زنگ نزدم اصلا بهم زنگ نزن
جلسه دارم
با افراد مشكوك رفت و امد ميكرد كه همه اسم مستعار داشتن
خيلي دلم ميخاد مهارت كلاميمو بالا ببرم
بنظر شما منو واقعا نميخاد؟. اگه نميخاد چرا عكس عروسي تو گروه اجتماعي ميذاره ؟؟ چرا ميگه هيچ مشكلي نداريم
باز از طرفي ميگه پول ندارم بهت نميدم
گيج شدم واقعاً
من از اقاي دكتر حبشي هم كمك گرفتم ولي متاسفانه به دليل مشغله كاري زيادشون نتونستن كامل به حرفام گوش بدن.
و راهنمايي بكنن
-
سحر جان تا وقتی شما و خانوادت اینقدر منفعل برخورد میکنی دکتر حبشی هم احتمالا نمیتونه کمک زیادی بهت بکنه
با اینکه میبینی بهت اصلا محل نمیذاره بازم هر چند وقت یه بار بهش زنگ میزنی پول میخوای و...
بنظرم تا عید هیچ کاری به کارش نداشته باش بعدش اگه بازم خبری ازش نشد از پدرت بخواه باهاش تماس بگیره و دیگه تکلیف تورو روشن کنه
از چی میترسی شوهرت الان کجای زندگی تو حضور داره به کدوم وظیفه ش عمل میکنه که انقدر مصری به ادامه این وضع؟
-
سلام سحر
بنظر من تا آدم از خودش سوالهای خوب و با ارزش نپرسه نباید انتظار پاسخ های خوب رو هم داشته باشه
اینکه با این رفتارها و نگه داشتن شما در وضعیتی نامعلوم و اضطراب و ....
شما بپرسید که: آیا ایشان من را دوست دارد ؟
بنظر من سوال خوبی نیست.
شاید این سوالها سوالهای بهتری باشند:
آیا من توان تحمل این رفتارهای دوگانه و بعضا چند گانه را دارم؟ الان که در دوران زیبا و رویایی عقد هستم اینگونه است تا ده سال آینده آیا کم نمی آورم ؟
آیا من می توانم شوهرم را همین گونه که هست بپذیرم؟
رسالت من بعنوان یک انسان و یک زن مخلوقی که به لطیف بودن و احساسی بودن معروف هست چه هست؟ صرفا یک معشوقه ! یک معشوقه که گاه مورد تفقد قرار میگیرم و گاه مورد تنفر
من چه نیازهایی دارم؟ اصلا بخاطر چه نیازهایی ازدواج کردم؟ آیا نیازهایم مرتفع می شوند؟ یا برعکس تشنه تر و حریص تر شده ام؟
از دید خودت زیبایی و ارزش یک "همسر وابسته و منفعل" چقدر هست؟ ( امیدورام از من نرنجی ولی من واقعا بین وابستگی و عشق و دلبستگی تفاوت قایلم. از دید من دوستیهای مبتنی بر نیاز و وابستگی بازخورد خوبی ندارند)
سحر عزیز فراموش نکنید که درست است که همسر نقش زیادی در زندگی هر انسانی بازی میکند اما بدانید میزان شدت نقش هر شخص را در زندگی خودمان تعیین میکنیم. خودمان تعیین میکنیم نقش مظلوم را بازی کنیم. شاید این قضیه در مورد دخترانی که در خانواده هایی که از سطح آگاهی بالایی برخوردار نیستن و بنوعی فقر فرهنگی و اطلاعاتی دارند خ مصداق نداشته باشد اما مطمین باشید برای دختران تحصیل کرده ای مثل شما صادق نیست .
خانمی را می شناختم که بعد از عقد متوجه شدند همسرشان مشکل خاصی دارد. تصمیم بجدا شدن گرفتند اما همسرشان با اصرار و .. قول به تغییر رویه داد. تا چند روز مانده به روز عروسی( کارتها پخش شده بودند و تالار و ...) باز ایشان بخیال تمام شدن ماجرا بکارشان ادامه دادند. این خانم با شجاعت تمام روز قبل از مراسم جدا شدند. ایشان در حال حاضر بسیار خوشبخت هستند.
من توصیه به ماندن و نماندن ندارم. فقط توصیه به شجاعانه برخورد کردن و مشخص کردن وضعیت رابطه را دارم. شما یک روز خوشحال هستید که تحویل گرفته می شوید و یک روز ناراحت که پس زده می شوید
خ قانع هستید و کم می خواهید. قدرت زیادی به همسر خود داده اید و حال از اینکه اینگونه قدرتنمایی میکنند ناراحت هستید. ( البته من حرفهای همسر شما را نشنیده ام. )
منم با شیدا جان موافقم. به قول چینیها تا فنجانت را از چای سرد خالی نکنی چای گرم گیرت نمی اید
خوشبختی نصیب کسانی می شود که شجاعانه و عاقلانه برایش تلاش کنند.
-
ممنونم از راهنماييتون
نميدونم چطوري بگم ولي اصلا توان دعوا و جرو بحثو ندارم بخصوص كه الان اوج درس و پيشرفت تحصيليمه
شايد خيلي زود بريدم دوباره به پدرم ميگم كه بهش بگه واقعا خسته شدم
الان ديشب برام يه پول زياد فرستاد فقط پيام داد كه فرستادم ،
واقعا موندم منظورش چيه از كاراش
اخه همسر من حرفي نميزنه فقط دوست داره صورت مسئله رو پاك كنه چطوري يه كاري كنم حرف بزنه مشكلشو بگه