سلام نیلوفر چه زود نا امید شدی؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام نیلوفر چه زود نا امید شدی؟
سلام
باز هم بهت ميگم اگه واقعا تو رو دوست داشته باشه خانوادشو راضي ميكنه نمي دونم شايد پدرش چيزي بهش گفته كه نظرشو عوض كرده واز اين كار منصرفش كرده عزيزم بهت بگم كسي كه در مقابل كوچكترين نا ملايمتي وبرخورد بد خانوادش اينجوري رفتار ميكنه احساس ضعف ميكنه كه نميتونه مشكلشو هيچ وقت حل كنه نميتونه مشكلاتو وسختي هاي بيشتري رو تحمل كنه (درست نميگم؟؟) نمي تونه پشتوانه خوبي براي زندگي تو باشه (البته شايد من دارم زود قضاوت مي كنم ) گلم طبيعي كه بعد از اين مدت بعضي مواقع يا بيشتر مواقع دوباره به يادش ميافتي اين يكي رو خيلي خوب درك ميكنم چون منم دارم همچنين موضوعي رو تجربه مي كنم خوبه از ديد ديگه هم به اين اتفاقات نگاه كني شايد صلاح تو اين بوده كه الان اين اتفاق بيافته تا ميزان علاقه دوستت رو نسبت به خودت محك بزني در هر حال مثل من بهد خدا توكل كن اگر قسمت باشه به هم ميرسيد ما آدما هيچوقت به طور كامل نمي دونيم چي به صلاح ما هست يا نه؟!!!اگه وقت كردي به تاپيك من هم يه سري بزن خوشحال ميشم كه نظر تو رو بدونم
موفق باشي
سلام نیلوفر . با نظر مریم موافقم شاید این امتحانی بود تا اونو بشناسی. ولی امیدوارم هر چه زودتر از این امتحان قبول بشه تا دیر نشده. تو نباید خودتو ناراحت کنی تو که سپردی دست خدا پس نگران نباش. موفق باشی.
سلام مریم جان دوست من.
من از اون موقع که این اتفاق افتاد (2.5 ماه پیش)به این باور ایمان پیدا کردم ولی قبول کردنش برام خیلی سخت بود.>>>این باور>>( كسي كه در مقابل كوچكترين نا ملايمتي وبرخورد بد خانوادش اينجوري رفتار ميكنه احساس ضعف ميكنه كه نميتونه مشكلشو هيچ وقت حل كنه نميتونه مشكلاتو وسختي هاي بيشتري رو تحمل كنه (درست نميگم؟؟) نمي تونه پشتوانه خوبي براي زندگي تو باشه )
من خودم ایمان دارم که ازدواج موضوع ساده ای نیست حتی اعتقاد دارم با ازدواج ممکنه 1001 مشکل سر راهت بیاد ولی قشنگیش به اینه که بتونی راهی پیدا کنی که این مشکلات رو حل کنی وکم نیاری.
خوشحالم که درکم میکنی.
من خیلی وقته تصمیم گرفتم اما الان دیگه به مرز 100% رسیده.(به زبون میارم).
ومیخوام بهتون یه مطلبی رو بگم: من با اینکه اونو دوست داشتم ولی وقتی این عکس العملاشو میبینم و با گذشت زمان هیچ تغییری در اون نمی بینم:47: و هنوز به همه چی میگه نمیدونم.وبه انرژیای من جواب منفی میده به مدت 2.5 ماه.
چنین آدمی تو زندگیه 2نفره خیلی مشکلات پیدا میکنه.
ممکنه اون تصمیم گرفته که من راهه خودمو برم و فرصتامو از دست ندم.ولی گفتن این جملش خیلی بی مهابا بود،درسته با اون برخورد به این موضوع رسیده وفکر میکنه من اینطوری خوشبخت ترم.ولی نباید شکسته میشد و همه راهها براش بسته میشد.
ممکنه باباش بهش گفته باشه :یا اون یا ما.یا............. .نمیدونم بهش چی گفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
ولی با من نباید اینطوری برخورد میکرد
.بعد از اون روز امیدش ،اعتماد به نفسش،روحیش رو از دست داد:47:.
درسته این مسائل تا چند وقت بعد از اون ضربه عادی بود اما تا الان دیگه عادی نیست.
درست خیلی همدیگرو دوست داریم ولی نباید انقدر حساس باشه و ضربه پذیر.این حساسیت وضربه پذیری در آینده هزار تا مشکل برای خودش ومن بوجود میاره با این تفاسیراسمشو نمیشه گذاشت زندگی حتی اگر دوست داشتن باشه.>>>>>
>(ممکنه بگید خیلی ظالمم ولی اگه الان نخوام درست فکر کنم بعدا دوست داشتن تبدیل به نفرت میشه،2نفری که همدیگرو دوست دارن باید پای انجام تصمیمات که برسه کم نیارن و انجامش بدن ،این دست ،اون دست نکنن.)
این دست ،اون دست کردن یعنی خفقان، یعنی آدم زنده ولی مرده،یعنی بی هدف.
من دیگه نمیتونم با اون باشم نمیگم دوستش ندارم حتی براش آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم.
نفرینشم نمیکنم.
من با این حرفا میخوام بگم:ازدواج به معنای وابستگیه مطلق نیست.ولی 2 نفر باید به هم اطمینان کنن(سوال ذهنی>آیا دیگری به قولش عمل میکنه؟)
مسئولیت پذیر بودن قشنگه،باید اینو نشون داد. این مهمه.باید حرفایی که میزنی عمل کنی.
فقط میخوام بگم تا درست وحسابی تصمیم نگرفتید و حتی یه ذره هم شک دارید که ممکنه نتونید کاری بکنید خودتون وارد این اوضاع نکنید و قبل از هر چیز همه جوانب رو بسنجید.
(من همه جوانب رو سنجیده بودم با خانوادمم مشورت کرده بودم اما اون چون 10 سال از خانوادش دور بوده و سالی 1 بار میرفته شهرستان خونشون>انگار از طرز تفکر پدرش وخانوادش هم دور بوده(با اینکه به پدر سالاریه پدرش اشاره میکرد)
،و فقط از جانب خودش تصمیم گرفته بود اما قبل ازدواج خانواده ها هم حق دارند و اون بعد از ازدواجه که 2نفر با هم میتونن(تقریبا مستقل )تصمیم بگیرن.)
تجربه سختی بود ولی محکمم کرد.:305:
خدا به من کمک کرد.:72:
خدایا شکرت.:203::203::203:
نیلوفر عزیز تصمیم درستی گرفتی...
برات آرزوی موفقیت می کنم امیدوارم تمام تصمیمات زندگیت به همین شکل منطقی و حساب شده باشه..
خیلی خوشحالم که فقط این لحظه و امروزت رو ندیدی و به فردا نگاه کردی
:72:
سلام نيلوفر خانم ديدي من وتوچقدر مثل هم هستيم هم براي خودم وهم براي تو خوشحالم كه منطقي و بدون هيچ گونه احساساتي با اين موضوع داريم برخورد ميكنيم و ان شا الله ديگه با تجربه اي كه پيدا كرديم با اينجور مشكلات روبه رو نشيم .
باز هم براي اينكه اينقدر خدا دوستم داره و پا به پاي من در همه زندگيم مياد اينجوري بهم تلنگر زد كه مواظب باش هر كاري كه فكر ميكني درسته رو نبايد انجام بدي شكر ميكنم بعضي وقتا فكر ميكنم كه خدا با اين امتحانش ميخواسته منو به خودم بياره باز هم ازش ممنونم .
گلم موفق باشي .
دلي كه به راستي عاشق شده باشد هيچگاه عشق را فراموش نميكند .
خداوندا !
تو را دوست دارم زيرا در لحظاتي كه از تو غافل هستم تو از من غافل نيستي و رحمت تو شامل حال من است .خدايا!
از تو ميخواهم قلبم را چنان وسعت بدهي و روحم را كه بتوانم از نزديكانم وكساني كه در اطرافم هستند غفلت نورزم.
خدايا
سپاس كه هر چقدر راه من ناصواب است راهي كه تو نشانم ميدهي عين خيروصواب است
هزاران بار شكر كه هر چقدر من در مقابل ناملايمات كوچكم تو بزرگي وتوانا
پروردگارا!
خطاهايم را نافرماني مگير آنها را به حساب كوچكي ام بگذار .....با بزرگواريت از من بگذر.
:72:خداوندا !
تو را دوست دارم زيرا در لحظاتي كه از تو غافل هستم تو از من غافل نيستي و رحمت تو شامل حال من است .خدايا!
از تو ميخواهم قلبم را چنان وسعت بدهي و روحم را كه بتوانم از نزديكانم وكساني كه در اطرافم هستند غفلت نورزم.
خدايا
سپاس كه هر چقدر راه من ناصواب است راهي كه تو نشانم ميدهي عين خيروصواب است
هزاران بار شكر كه هر چقدر من در مقابل ناملايمات كوچكم تو بزرگي وتوانا
پروردگارا!
خطاهايم را نافرماني مگير آنها را به حساب كوچكي ام بگذار .....با بزرگواريت از من بگذر.:72:
خیلی زیبا بود.:43:
ممنونم دوست عزیزم.:72:
خدايا !
امروز ميخواهم با تو خودماني گپ بزنم حتما تو هم ميداني هميشه سرحال بودن امكان نداردهميشه انگيزه داشتن كسل نشدن باور كن گاهي غيرممكن است
امروز دوستي ميگفت:اينها همه صفات انسان است از بودنشان شرمنده نباش
خدايا!يعني واقعا نظر تو همين است؟
اينها صفات اشرف مخلوقات است يا من خودم را رها كرده ام ؟به هر حال اگر كمكاري از من بوده مثل هميشه ببخش و راهي را پيش رويم بگذار تا اندكي هوشيار تر باشم نسبت به خودم دنيا خودت!
خدايا
آن هنگام كه با تو به صحبت مي نشينم ميدانم كه صدايم را ميشنوي تو از رگ گردن به من نزديكتري .
اما گاهي من به دليل غفلتم حضور تو را فراموش ميكنم.
پروردگارا!
ميخواهم دعايي بكنم واطمينان دارم كه تو آن را اجابت ميكني.
خدايا!
غفلت را از من دور كن و به من آگاهي لحظه به لحظه ببخش.
سلام خانمي خوشحالم كه توهم از اين نوشته ها خوشت اومده از اين به بعد سعي ميكنم برات نوشته هاي بهتري بنويسم.خودت كه بهتري ؟من كه زياد خوب نيستم نميدونم دوباره چم شده؟انگار دارم دق ميكنم ديگه نميتونم با حرفايي كه به خودم ميزنم خودمو آروم كنم به نظر تو واقعا مسخره نيست من كه خودم به همه دلداري ميدم ميگم چيكار كنن خودم اينجوريم ديگه نميدونم بايد چيكار كنم اه اه كاش اين دانشگاه شروع ميشد تا كمتر اذيت بشم و سرم شلوغ باشه تا كمتر فكروخيال بكنم الان دوست دارم هر چه سريعتر زمان بگذره ............
خدايا واسه همه چيز ممنونم باز هم شكرت :72::73::43::228:
دوست من سعی میکنم خوب باشم.
فعلا ذهنم را به درس دادم.
تو هم باید سعی کنی ذهنت را به چیز دیگری متمرکزکنی.
تو میتونی دوست خوبم.
ما باید بتونیم اگه الان نتونیم محکم باشیم پس کی محکم باشیم.
من نمیخوام عنوان کنم ولی با این که ذهنم رو با درس مشغول کردم بعضی موقع ها تو ذهنم میاد ولی سعی میکنم مبارزه کنم.
ما میتونیم و باید موفق بشیم،میدونم سخته ولی اراده یکی از ویژگی های خوب ماست.
خواستن توانستن است.