نوشته اصلی توسط
heaven65
اما جریان پیش اومده :
یکی از اقوام نزدیک همسرم نذری می داد و از ما خواست برای اقوام درجه یک توی پخش کمکش کنیم . چون ماشین ما شراکت بود ودست برادرشوهرم و همسرم به دلایلی نمی خواست ازش ماشین رو بگیره .(برادر شوهرم با همسرم دعواش شده و چند روزی هست که سر کارش نمی یاد) من پیشنهاد دادم که ماشین پدرم رو بگیریم . توی محل نذری همسرم گفت مثلا من 5 بسته بردم توی ماشین اما من دیدم که همسرم 6 بسته برد عموش هم گفت فکر کنم 6 تا بردی و من هم تایید کردم
این تایید هیچ اشکالی نداشته و نداره و شما می توانید هر کاری رو خواستید تایید کنید و این حقوق فردی شماست که اظهار نظر کنید و کسی نمی تونه جلوی اظهار نظر شما رو بگیره، اگر اشتباه هم کنید باید مسئولیت اشتباه رو بپذیرید
وقتی سر غذاها رفتیم من و شوهرم تنها بودیم گفت چرا گفتی و 6 تا و کو که 6 تاست
جملاتتون رو با چرا شروع کردید و شروع نرمی نداشتید، ایشون اشتباه کرده اند و شما این حق رو برای ایشون قائل نیستید! شما قبلا متذکر شده بودید که اشتباه می کنند و نظرتون رو گفته بودید، علت اینکه دوباره سرزنش کردید ایشون رو چی بوده
بسیاری مواقع این اتفاق رخ می ده و بحثی رو شروع می کنیم که هیچ پایانی برای اون نیست! گویا علاقه مندیم برای موضوعی که هیچ ارتباطی به ما نداره و کنترلی روی شرایط اون نداریم، نظر بدیم و ثابت کنیم که نظر ما درست بوده!
که جایی که ازت نظر نخواستن دیگه نظر نده و حرف الکی نزن و....(با توجه به اینکه واقعا 6 تا بود و همسرم نمی خواست زیر بار بره ).من حرفی نزدم تا از اونجا دور شدیم .
کار درستی کردید.
همسرم : وقتی جایی بهت می گن حرف بزن حرف بزن .نظر الکی نده .به چه حقی روی حرف من حرف زدی حالا عموم فکر می کنه من می خواستم بیشتر بردارم .
خب این موضوع نشان می ده همسر شما، یا طرف مقابل شما تحت فشار منتقد درونی خودش قرار گرفته و داره سعی می کنه اشتباهش رو گردن دیگری بندازه! مثلا شما
در چنین شرایطی باید چه کرد
بسیاری از دوستان در این شرایط بحث رو به تشدید می برند و از الگوهای تخریب کننده گفتگو استفاده می کنند
باید توجه کنید که با یک شخصیت جرات مند طرف نیستید! نکته مهم اینجاست و باید دقت کنید که این شخص کاملا داره پرخاشگری می کنه! پس راهکار در این مورد اینه که کاملا در مورد این فرد جرات مند باشید و اجازه به چالش کشیده شدن موضوع رو ندهید! معمولا اعلام زمان تنفس یا کناره گیری آگاهانه در این شرایط بسیار کمک می کنه... مثلا اگر خانم بگویند: اجازه بده موقعیت دیگه در این باره صحبت کنیم! هیچ گونه جواب منطقی به این آرامش فرد کمک نمی کنه و همدلی هم در این مواقع جواب نمی ده
یکی دیگه از راهکارها، اعتبار سازی با توجه به تجربیات گذشته است. هر چند در زمان عصبانیت، جواب نمی ده و بهتره اعلام زمان تنفس کنید
تحت هیچ شرایطی با منتقد درونی فرد همدست نشوید!
من :خوب من که نمی دونستم تو می دونی 6 تاست و نمی خوای بگی وگرنه من هیچی نمی گفتم .فکر کردم واقعا داری اشتباه می کنی
این جواب به منزله همدست شدن با منتقد درونی فرد است و موجب شعله ور شدن آتش درون فرد می شود! بدون شک بعد از این برخورد تشدید شروع می شود! وقتی شما در این مواقع حرف خودتون رو نمی زنید و سعی می کنید رفتارتون رو توجیه کنید، منفعل هستید و وقتی حقوق فردی فرد طرف مقابل رو در نظر نمی گیرید، پرخاشگرید!
همسرم :تو هیچی نمی دونی ونمی فهمی و یکمی شعور داشته و باشه و ... (همراه با داد و بیداد )
در ماشین رو چنان می کوبید به هم که من توی ماشین تکون شدید می خوردم (با توجه به اینکه هرگز توی اوج عصبانیت با ماشین خودمون اینطور رفتار نمی کنه )
من سعی کدم با حرف ارومش کنم که من نمی خواستم تو رو کوچیک کنم و همچین قصدی رو نداشتم و ...
این حرفها معمولا توجیه رفتار شماست، اینها همدلی و هم احساسی نیست...
اما عذر خواهی نکردم .کم کم اروم شد و گفت تو باید بدونی کجا داری چی می گی و اینقدر پشت سر هم اشتباه نکنی .
وقتی همدلی صحیح نیست، طرف مقابل فکر می کند که حق با اوست و چرخه منفی که چرخه منفعل پرخاشگر است، تکرار می شود! در صورتیکه در این موقعیت شما باید با صراحت حرفتون رو می زدید یا اعلام زمان تنفس می کردید!
من گفتم شاید حرف من به جا نبود اما اشتباه هم نبود دوباره عصبانی شد که تو هنوز قبول نکردی که اشتباه کردی و در نهاینت من مجبور شدم بگم که اشتباه کردم تا دعوا نشه و زد وخورد پیش نیاد .
اینجا رفتار شما منفعلانه بوده!
اما حالا که رابطه خوب شد من با احساس خودم درگیر شدم اینکه کوچیک شدک .تحقیر شدم .چرا اینقدر توانایی نداشتم که به اشتباه نکرده محکوم نشم و اونقدر وقتی اومدم خونه داغون بودم که فقط گریه می کردم.میشه بگید من باید چیکار کنم که این احساس به من دست نده .تا چه حد منفعلانه رفتار کردم ؟
منتقد درونی شما فعال شده است.. آرومش کنید! معمولا بعد از رفتاری منفعلانه یا پرخاشگرانه، منتقد درونی افراد شدیدا فعال می شود
این مثال رو هم با هم بررسی می کنیم:
همیشه همسرم دیرتر از من می خوابه .من همیشه تنهام که میرم توی رخت خواب میگه پای تلویزیون چشمم که خسته شد میام .اوایل دعوا می کردم و باهاش و بعضی شبا مجبورش می کردم که بیاد و بخوابه .می دیدم که توی رخت خواب غلت می زنه و منتظره تا من خوابم ببره و فرار کنه بیاد پای تلویریون .با توجه به اینکه با نیومدنش خواب منو خیلی مختل می کرد مثلا من بعد از خوابیدن یک ساعت نا خداگاه بیدار می شدم می دیدم نیومده و پای تلویزیون خوابش برده باید بیدارش میکردم تلویزیون رو خاموش می کردم و مراقب می بودم کاری نکنم تا بیدار بشه وگرنه خواب از سرش می پرید و ... .یه مدت دیگه بیدار نمی شدم اما یه شب بدون اون خوابن نمی برد و دلشوره می گرفتم و .... .اما با این حال بعد خوندن مطالب جرا مندی این حق رو برای همسرم قائل شدم و دیگه سر این مساله بهش گیر ندادم .
تا دیشب که من برای کار روی پروژه ام تا 2 بیدار بودم یه نگاه به همسرم کردم دیدم خوابش برده صداش کردم گفتم بریم بخوابیم ؟گفت باشه تخت رو درست کن تا بیام .من روتختی رو جمع کردم و مبایلش رو به شارژ زدم و لباس خوابش رو دستش دادم و اومدم لپ تاب رو خاموش کنم .دیدم خوابم نمی یاد نظرم عوض شد گفتم بزار تکمیلش کنم .کلا شاید 5 دقیقه طول نکشید و همزمان با خاموش کردن لپ تاب همسرم با بالش اومد توی هال :
من :سلام علیکم پس چرا اومدی
واقعا این شروع خوبی نیست! چرا این جملات رو گفتید؟ سلام علیکم اونم آخر شب؟ خب این جملات جرات مندانه نیست
همسرم (با لحن بسیار تند):نیومدی و خواب از سر من پرید
خب این خواسته صحیح بوده یا نبوده رو کاری ندارم چون همسر شما اینجا نیستند. اما شما می توانستید دلیل نیومدن خودتون رو بگید! شما قبلش به ایشون گفته بودید که بیا بخوابیم! اگر خانم جرات مندانه عمل نکند و کار رو به بگو مگو برساند، نتیجه مثبت نیست! معمولا شیوه بگو مگو، یا تشدید، یا رزونانس، شیوه منفعل - پرخاشگر است
من :خوب می گفتی تا بیام من که نمی دونستم تو نمی خوابی .
همسرم :تو هیچ وقت هیچی نمی دونی .
من:من که نمی دونم تو ذهن تو چی می گذره از من می خواستی تا بیام و به سمت اتاق خواب که می رفتم
گفت این برق رو هم خاموش کن (با لحن خیلی بدی )من خاموش کردم
اما گفتم بهتره با لحن بهتری کاری رو از من بخوای
استفاده از جملات "تو" نتیجه معکوس خواهد داشت جمله درست استفاده از جملات من با حل تعارض است: من وقتی ازم محترمانه درخواست انجام کاری رو می کنی، احساس بهتری دارم!
همسرم:من دستور می دم تو فقط وظیفه داری انجام بدی.
من:برق رو وشن کردم و رفتم خوابیدم و بهش گفتم وظیفه ای ندارم .
یک رفتار پرخاشگرانه در مقابل یک سلطه طلب؛ نتیجه حتما ایجاد چرخه منفی و افت شدید صمیمت خواهد بود!
اما بعد از یک ساعت که خوابم نمی برد و هر دو اروم شدیم پیش همسرم رفتم ومن :سردمه و می ترسم می خوام بیام توی بغلت
وقتی چرخه رو متوقف نکردید، موقعیت رو تغییر ندادید، هنوز چیزی آروم نشده ! دقت کنید به این نکته که گذشت زمان، بدون تغییر موقعیت، هیچ چیزی رو تغییر نمی ده!
ه.م :برو کنار لازم نکرده به درک که سردهته .تو پر رو شدی و زبون دراز شده و تو روی من می ایستی .اگه خونه بابات اینطوری پرخاشگر بودی اینجا اجازه نداری و خونه منه و من براش قانون می ذارم و باید در قبال همه حرفای من بگی چشم و یه مدت کوتاه اومدم گستاخ شدی و حق نداری جواب منو بدی و من هر چی می گم تو باید سرتو بندازی پایین .
من :من چی گفتم که تو فکر کردی بهت بی احترامی شده .من فقط خواستم بگم که بی خوابی تو من مقضرش نیست .بگو کدوم کلماتم و رو ناراحت کرد
ه.م:گفتی دیگه نمی خوام باهات بحث کنم حوصله ندارم .من :باشه بیا حالا بخوابیم بعدا راجع بهش حرف می زنیم ه.م :حرفی نداریم بزنیم از فردا من ال می کنم و بل می کنم و روی تو رو کم می کنم و...
من :حالا تو عصبانی هستی بزار با موهات بازی کنم تا خوابت ببره و بعدم رفتیم توی رختخواب و منپشتم و کردم و فقط گریه می کردم .صبح پاشدم براش صبحانه اماده کردم و تا اومده دوش بگیره من دوباره خوابیدم یه دو ر اومده می گه صبحانه امادس من توخواب گفتم اره .گفت پس پاشو با هم بخوریم گفتم من روزم .گفت باشه .دوباره 5 دقیقه بعد من تازه خوابم برده بود گفت چایی می ریزی گفتم خودت بریز دیگه همه چیز امادس(این حق رو به خودم دادم که با توجه به اینکه روزه ام نخوام پاشم )همسرم ناراحت شد اما من توجه نکردم و خوابیدم .
این دو تا موضوع پشت سره هم کامل روان منو بهم ریخت .شاید دعوامون نشد زد و خورد نشد اما احساس بدی توی وجودم من کاشته شد .توی ارامشی ظاهری این من بودم که خورد شدم و بازنده .دعوا رو مدیریت کردم اما قیمتی زیادی براش دادم .
حالا
با احساس در موندگی و ضعیف بودن بابت این رفتارام ناراحتم و نمی دونم با همچین مردی که دائم مرد بودن رو به رخ می کشه چطوری رفتار کنم که من رو هم ببینه و هر حرف و رفتار منو مبنی بر بی احترامی به خودش و خانوادش ندونه ؟میشه به من بگید کجای رفتارم منفعلانه و کجاجراتمند بوده ؟