RE: به دنبال ثبات و آرامش
سلام اقليما جون .
ميدونم از آقاي همدردي پرسيدي . اما منم به نوبه خودم از ديد يه خانوم برات اينو توضيح ميدم .
اقليما جون ، ما الان عقد كرده ايم و زندگيمونو شروع نكرديم . معمولا اين دوران اوج احساسات عاشقانه هست .
اما ما هم جلوي خونواده هامون خيلي متفاوتيم .
مخصوصا خونه اونها .
اقليما من به همسرم زبان درس ميدم اما وقتي ميريم توي اتاقش در اتاق رو هم باز ميذاريم !!!!!
حتي اونها به صدا اومدن كه چقدر شما مراعات ميكنيد .
اما اقليما به خدا اينطوري خيلي بهتره .
(فكر نكن من خيلي آدم عجيب غريب يا از مد افتاده اي هستما ! نه ! :311: )
اقليما جون هر فرهنگي يه جور رابطه رو ميپسنده . شما توي فرهنگ خانواده شوهرت بار نيومدي و نبودي . اما اگه اون اينطوري ميخواد حتما همين كارو بكنيد . شايد يه جورايي جلوي خونوادش خجالت ميكشه . درسته اين ايده از پايه ايراد داره اما فرهنگ و منش 90% ايرانيها همينه .
اقليما بذار محبتتون از درون باشه . اونوقت خودتون ميدنيد چقدر عاشق همديگه هستيد اونوقت نيازي به جار زدن نيست .
اقليما هر چقدر هم كه كمتر جلوي خونواده همسرت رفتارهاي عاشقانه خاص داشته باشيد آتش حسادت بقيه رو هم (اگر احيانا حسود باشن ) كمتر روشن ميكنيد .
محبت كنيد اما بيشتر از اون احترام كنيد .
اقليما جونم تو رو خدا ناراحت نشوها ، اما شما به قول خودت چند روز در ميون قهر و آشتي ميكنيد . مطمئن باش آوازش به خانواده همسرت هم ميرسه ، اونوقت انتظار داري جلوي اونا فقط به تو توجه كنه و محبت كنه ؟ به نظرت شدنيه ؟
شايد يه جورايي بنده خدا خجالت ميكشه .(به خاطر سابقه دعواها )
اقليما اگه خلوت خودتون پر از محبت باشه و ازين موجهاي سينوسي دست بر دارين مطمئن باش خودت هم كمتر از الان روي اين مسئله حساسيت نشون ميدي .
نياز به محبت نياز به اكسيژن نيست كه همون لحظه اگه نباشه آدم كم بياره ، اين نياز رو ميتونه به تعويق بندازه تا چند ساعت بعد كه به خلوت خودش رفت .
به نظر من تو ازين نياز به محبت ميخواي (احتمالا ناخودآگاه ) چيز ديگه اي كاسب شي !!
مثلا اين حس كه خونواده همسرت بدونن و مطمئن شن كه رابطتون خيلي قويه .
اما اقليما قوي بودن رابطه به عملكردتون و برآيند اون در كل زندگيه نه يه رفتار كوتاه و مقطعي .
اگر همسرت رفتاري رو از تو در مقابل خانوادش ميخواد حتما اون رفتار رو انجام بده .
به 2 دليل :
1.احترام به همسرت
2.مطمئن باش اون دلايلي داره كه تو بي خبري و شايد حتي نتوني درك كني . چون تو بزرگ شده اون خانواده نيستي .
اقليما رهاش كن تا مال تو باشه .:72:
اما با همه اين حرفها اگه فكر ميكني ازت اينطور خواسته تا مادرش حس نكنه تو اونا رو از هم جدا كردي ، خوب بنده خدا همين كارو بكن .
تو مسئول اين نيستي كه چرا مردم اينطوري فكر ميكنن ، تو مسئول ساختن زندگي خودتي .
RE: به دنبال ثبات و آرامش
اقلیما جان هر پدر و مادری همینکه توی چشم بچه شون نگاه کنن، از روابط بچه هاشون با همسرهاشون مطلع میشن و لزومی نداره چیزی به کسی نشون داده بشه یا تفهیم بشه.
برای دوستان و آشنایان هم لزومی نداره این قضیه به نمایش گذاشته بشه. چی رو می خواییم ثابت کنیم؟ که مثلا ما خیلی همو دوس داریم؟ خب اگه همو دوس نداشتیم با هم زندگی نمی کردیم و الان در خدمت شما نبودیم!
اینو واسه این گفتم که بدونی لزومی نداره رابطه تون رو به کسی ثابت کنین. هر کسی هر فکری می خواد بکنه، بزار بکنه.
ولی در مورد اون حس.
اقلیما زن ها و مردها ر احساساتشون نسبت به هم یه ذره متفاوتند.
مثال میزنم. من توی ان چند سال زندگی متاهلی فهمیدم که زن ها راحت از رابطه ی جنسیشون با دوستاشون حرف میزنن. (البته ممکنه استثنا وجود داشته باشه که من کاری بهش ندارم).
ولی مردها (باز هم ممکنه استثنا وجود داشته باشه) هیچ وقت با دوستاشون راجع به رابطه ی زناشوییشون حرف نمیزنن.
به نظرت چرا؟ مگه همجنس نیستن؟ پس چطوره که زن ها با هم راحت حرف میزنن ولی مردها نمی تونن؟ فرقش توی احساساتشون و تفکراتشونه.
اقلیمای عزیز، هر گونه روابط محبت آمیز و عاشقانه، از دید یک مرد، نشونه ای از رابطه ی جنسیه. (به درست و غلط بودن این حس کاری ندارم). یعنی مردی، وقتی از کلمات عاشقانه یا حتی یک نوازش ساده برای همسرش استفاده می کنه، انگار داره یه تیکه از روابط خصوصی و جنسیشو با زنش به معرض نمایش می زاره. پس خیلی براش سخت و غیر قابل تحمله که این کارو توی جمع انجام بده. برای این که این رابطه براش تقدس داره، دوس نداره کوچکترین نشونه ای از اون رو به کسی نشون بده.
حالا شدت این حس توی آدم های مختلف و توی فرهنگ های مختلف با هم فرق داره. من زن و شوهرهایی رو دیدم که جلوی پدر و مادرش بوس آرتیستی هم داشتن و زن و شوهرهایی رو هم دیدم که توی جمع کنار هم نمیشینن.
امیدوارم تونسته باشم توضیح داده باشم این حس رو.
RE: به دنبال ثبات و آرامش
سلام ب
من اصلا منظورم ابراز احساسات و تماس لمسی توی جمع نبوده و نیست چون توی روحیات خودم هم چنین چیزی نیست و نمی پسندم و دارای حجب و حیای زیادی جلوی بزرگترها هستم
منظور من اینه که چرا توی جمع همون طور که با بقیه صحبت می کنه با منم صحبت کنه
یا مثلا اگه توی یه جمع خانوادگیه شلوغ هستیم حواسش به من هم باشه(البته این مسائلم به قدر زیادی حل شده
)
یا مثلا وقتی توی خونه مادرش به مادرش توجه و تعارف می کنه که مثلا فلان چیزی بخور یا فلان کارو من می کنم چرا با من اینطوری نیست
مثلا شما فرض کنید ما رفتیم خونه مادر همسرم به قدری بهش کمک می کنه و جمع و جور می کنه براش جارو برقی می کشه خلاصه هر کاری از دستش بر بیاد برای اون انجام میده
و همش تو آشپزخونه کنار مادرش وایستاده تا کاری نداشته باشه و اینم بگم من به نوبه خودم خیلی خیلی کمک می کنم
ولی وقتی خونه خودمون هستیم و مثلا مامانش اینا خونه ما هستن اصلا عین خیالش نیست و حتی نمی اد تو اشپزخونه یه سر بزنه که مردم یا زنده ام و حتی اگه مثلا مامانش بگه برم ببینم اقلیما چی کار می کنه بر می گرده میگه نمی خواد مامان بشین خودش کاراشو می کنه!!!!
یا مثلا تو خونه با هزار منت یه کاری رو برام انجام میده در حالیکه منم سر کار می رم و کارم زیاده
ولی برای مادرش خودشو می کشه تا یه کاریو انجام بده و بی منت!!!!
بعدشم بهار جان از دعواهای ما اونا خدارو شکر خبر ندارند که بخواد آوازمون همه جا بپیچه!!!!
همدردی آیا توقعات من در این مسائلی که توضیح دادم و اسمشو توجه گذاشتم بیجاست
ممنون از توضیح خوبتون در مورد احساسات مردونه و خیلی زیبا و خوب بود
همدردی آیا توقعات من در این مسائلی که توضیح دادم و اسمشو توجه گذاشتم بیجاست
ممنون از توضیح خوبتون در مورد احساسات مردونه و خیلی زیبا و خوب بود
درضمن همین چیزا بود که منو به احساسات منفیه و عصبانیت زیاد کشوند
ممنون میشم راهنماییم کنید
RE: به دنبال ثبات و آرامش
اقلیماجون سعی کن در عمل بهش یاد بدی.مثلا زمانی که میرید خونه مامان شما،همون طور که به بقیه محبت میکنی به اون هم محبت کن.
از این که بگذریم من خودم گاهی اوقات از این روش استفاده میکنم که مثلا وقتی موضوعی پیش میاد که دارم ازش تعریف میکنم ،همون چیزایی که جزء خواسته هامه و اصلا شوهرم تا اون زمان اصلا هم انجام نداده رو میگم، خیلی جواب میده.
مثلا یه بار که حرف پیش اومد تازه پیش کسی هم بود،گفتم وای این اخلاق مثلا احسان خیلی عالیه،هر وقت مهمون داریم بلافاصله همین که میرن انقدر کمکم میکنه تو کارا که خدامیدونه،واسه همین احساس خستگی نمیکنم.کلا خیلی آدمو درک میکنه.همیشه هم به خاطر این اخلاق خوبش خوشحالم و زمانی که از دستش ناراحت میشم یکی از کارهای خوبش که یادم میاد همین اخلاقشه،
شاید باورت نشه اما دفه بعد واقعا سعی میکنه اون طوری که من توضیح دادم باشه.
یادتم نره با کوچکترین کاری که در این زمینه انجام داد خوشحالیتو بهش نشون بده و تشویقش کن
یه مسئله دیگم اینه که بعضی از آقایون دوست دارند پیش خونوادشون طوری جلوه بدن که خیلی مدیر و پادشاه خونن.یه جورایی از برچسب زن ذلیلی میترسن واسه همینم پیش اونا کمکی نمیکنن.
RE: به دنبال ثبات و آرامش
وایییییییییییییی اقلیما از دست تو :)
یه جمله ی هست از طرف اقایون به خانوما: عزیزم، اگه من حرفی زدم بهت که میشه ازش 2 برداشت داشت و یکی از اون برداشت ها تورو خیلی ناراحت و خشمگین میکنه، مطمئن باش که من منظورم اونیکی برداشته بوده :)))
هر رفتاری و هر حرکتی توی دنیا میتونه 100 ها دلیل داشته باشه. ولی ما یه موجودی داخلمون زندگی میکنه که هنرش اینه که همیشه دلایل بد رو پیش پای ما بذاره.
مثلا بیا از دیدگاه اقلیما دلایل عدم همکاری همسرش وقتی مهمون خونشونه رو عنوان کنیم:
1- از من ناراحته که کمک نمیکنه.
2- کلا از من بدش میاد که کمک نمیکنه.
3- نکنه دوس نداره با من زندگی کنه که کمک نمیکنه.
4- مامانشو بیشتر از من دوس داره که به من کمک نمیکنه.
و . . .
ولی تنها دلیلی که با اطمینان می تونم بهت بگم درسته اینه که: مردها خیلی بدشون میاد از اینیکه در نظر دیگران (به خصوص خونواده ی خودشون) زن ذلیل شناخته بشن. همسرت فکر میکنه اگه بیاد آشپزخونه و بگه اقلیما می خوام کمکت کنم، دیگران فکر میکنن که زن ذلیله و همیشه جاش توی آشپزخونه اس.
حالا اصلا این احساسات و تفکرات مردها از کجا میاد، بر میگرده به پیشینه ای هزاران ساله که تا اعماق سلول هامون و کروموزوم هامون نفوذ کرده و الان کار منو تو نیست که بشینیم اصلاحش کنیم.
ولی زمانی که ارتباطتون با هم خوبه و در کمال آرامش و احترام بهش بگو که فلانی جان، عزیزم، من خیلی حس خوبی بهم دست میده اگه وقتی مهمون داریم بیایی و احوالی ازم بپرسی. حس غرور و ارزشمند بودن بهم دست میده.
این میتونه تاثیر گذار باشه، ولی کلا سعی کن همسرت رو این طوری بپذیری که جمعی از یه سری اخلاقیات خوب و بده.
پس مطمئن باش کارهایی که انجام میده و رفتارش هیچ کدوم نشون دهنده ی بی ارزش بودن تو نیست و اصلا قصدش کم محلی نیست، همش بر میگرده به همون کروموزوم ها و اینا.
توام سعی کن اون برداشت دومه که ناراحتت نمی کنه رو برداشت کنی از قضایا :)))
RE: به دنبال ثبات و آرامش
اقليما جون ميشه يه سوال بپرسم ؟
شما چند تا خواهر و برادر هستيد ؟
برادر داريد ؟ از شما بزرگتر هستند يا كوچكتر ؟ مجرد يا متاهل ؟
RE: به دنبال ثبات و آرامش
این تاپیک به علت طولانی شدن قفل می شود
اقلیمای عزیز
لطفاً یک جمعبندی از راهکارها داشته باش و سعی کن یک بازه زمانی را به عمل به آنها با صبر بدهی . بعد از آن نتیجه عملکردد را در تاپیکی با اشاره به این تاپیک قرار داده و اگر باز هم مسئله ای بود راهنمایی دریافت دار
با تشکر
.